لینک ثابت
رحلت امام خمینى
وصال یار، فراق یاران
امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بایــست ابـلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود . اینك در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گریه نكرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینك ایـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش ، فـرا مـى رسید . او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند .
شگفت آنكه امام خمینـى در یكـى از غزلیاتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نیمه خرداد كشم . سالها مى گذرد حادثه ها مى آید.
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ایستـاد كه میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احیاء كرده بـود . بــه وسیله دوربین مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نیست . لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرین شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حالیكه چندیـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر ، طمانینه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد . وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـویـى زلزله اى عظیـم رخ داده است ، بغضها تـركیـد و سرتاسر ایران و همـه كانـونهایـى كـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــكپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد . هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصیف كند.
مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتـند اینـچنیـن ضجه كـنند و صحنه هایى پدید آورند كه در تاریخ نمونه اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمریكایى و غربـى را از سرزمینشان كـوتاه كرده بود ، اسلام را احیاء كـرده بــود ، مسلمیـن را عــزت بـخـشیـده بـــود ، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود ، رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شیـطانـى دنیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـى شـد . مردم ،رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند .
شایـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد ، اگـر حالات مردم را در فیـلمهاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاكسپارى پیكر مطهر امام خمینـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از كار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیكرهایى كه یكـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده ، بر روى دسـتها در امـواج جمعیت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فیلمها و عكسها ببیننـد ، در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند .
امـا آنـانكه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد ، مشكلـى نـخواهند داشت . حقیقـتا مردم ایران عاشق امام خمینى بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایى در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه :
عشق به خمینـى عشق به همه خوبیهاست .
روز چهاردهم 1368 ، مجلس خبرگان رهـبـر تشكیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرت آیـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نیـم طـول كشید ، بحث و تبـادل نظر براى تعییـن جانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجام حضرت آیـه الله خامنه اى ( رئیـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمینـى ـ سلام الله علیه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیبها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شد . سالها بـود كه غـربیـها و عوامل تحت حمایتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امـام ماءیـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند .
اما هـوشمندى ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروان امـام همه امیدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمینـى در پهـنه اى وسیعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود . مگر اندیشه و خـوبى و معنویت و حقیقت مى میرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 میلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـریـن بـار با پیكر مطهر مـردى كه بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزشها و كرامتها را در عصر سیاه ستـم استـوار كرده و در دنیا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود ، وداع كنند.
هیچ اثرى از تشریـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چیز، بسیجى و مردمى وعاشقانه بـود. پیـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه میلیـونها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینى مى درخشید . هر كس به زبان خویـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ریخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جمیعت سیاهپوش بود .
پـرچمهاى عزا بـر در و دیـورا شهر آویخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسیـد . شـب كـه فـرا رسیـد هزاران شمع بیاد مشعلـى كه امـام افـروخـته است ، در بیابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .
فریاد یا حسیـن بسیجیان كه احساس یتیمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سینه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورایـى كرده بـود . بـاور اینـكـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید ، طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در كـنار پیـكـر امـام بـه صبـح رسانیدند . در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد ، میـلـونهـا تـن به امامت آیت الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپیكر امام نماز گذاردند .
انبـوهى جمعیت و شكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمینى به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تـكـرار گسـتـرده تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیكر امام ، از شگفـتیهاى تـاریخ اسـت . خـبرگـزاریهاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشییـع را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالى بـود كه طى دوران 11 سـاله حكومت امام خمینى بـواسطه اتحـاد كشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان ، مردم ایـران سخـتیها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزیزان بى شمارى را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـایـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اینچنیـن نشـد . نسل پرورش یـافـته در مكتب الـهى امام خمینى به ایـن فرمـوده امام ایـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداكاریها و جان نثـاریها ومحرومیتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكان ادامـه نیافت ، طـى اطلاعیه هاى مـكرر از رادیـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانه هایشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براى مسئولیـن تـردیـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان دیگر امـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع كننـده افـزوده خـواهـد شـد ، ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفین بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـایـى از این مـراسـم بـوسیـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـى نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا كـه او حقیـقت بـود و حقیقت همیشه زنـده است و فناناپذیر .
امام خمینى(ره) شیداى اهل بیت(ع)
چهرهاى ملكوتى
حضرت امام خمینى(ره) در جهت اعتلاى اسلام و بیدارى جامعه اسلامىهمان مسیرى را پیمود كه رسول اكرم(ص) و ائمه هدىعلیهم السلامدر نوردیده بودند. آن بزرگوار، با تكیه برارزشها و فضایل،انقلاب عظیمى را بنیان نهاد كه از شجره طیبه خاندان عصمت وطهارت طراوت گرفته بود.
روحالله، روشن ضمیر عصر حاضر با عصا و ید بیضاى موسوى، حكمتمصطفوى و شجاعت علوى براى رهایى مظلومان و محرومان كمرهمتبستو دل آنان را به نور امید روشن ساخت. حركت الهى او به مومنانعزت، به مسلمین ابهت و اقتدار و به دنیاى خفته در جهل وبىخبرى مادیت، معنویت عطا فرمود.
به فرمایش مقام معظم رهبرى حضرت آیه الله خامنه اى:
«… امام بزرگوار ما با تكیه به تعالیم اسلام ناب محمدى(ص) وبا اعتماد به ایمان دینى مردم و با شجاعت و اخلاص و توكلكمنظیر خود، راه مبارزه را در میان سختىها و مصایب طاقتفرساگشود و پیش رفت و صبورانه و پیامبرگونه ذهن و دل مردم را باواقعیتهاى تلخ و راه علاج آن آشنا كرد…» امام خمینى(ره) ازخصالى برخوردار بود كه شایسته اعتنا و احترام است. او، از نظرعلم و عمل، درك عمیق معرفتى و تقواى عملى وعلمى، در حد یكى ازبزرگترین شخصیتهاى جهان اسلام بود. او جان بر طبق اخلاص نهاد وپر صلابت چون كوه پیش رفت تا حق بماند، سنت رسول اكرم(ص) ازغبارهاى بدعت، جمود، خمود و موهومات مصون گردد و فرهنگاهلبیتعلیهم السلام چون جویبارى با صفا كشتزار تشنه انسانیت راسیراب سازد.
محبت و معرفت
امام خمینى(ره) از دوران نوجوانى با اطاعت از احكام الهى بهتزكیه و تصفیه درون و تحصیل مقامات معنوى روى آورد و در همیندوران، عطر پارسایىاش در فضاى جان مشتاقان مكارم پیچید. سحرخیزى، تهجد و راز و نیاز به درگاه حى بىنیاز حالاتى است كهامام خمینى از همان اوان جوانى بدان اهتمام داشت. حب خداوند،كه به صورت فطرى در عمق جانش وجود داشت، دلش را روشن گردانیدو چون به ایمان و معرفت و اخلاص خویش افزود، این محبت ملكوتىدر وجودش فزونتر گردیده، چون چشمهاى جوشید و او را از یاد غیرخدا پاك ساخت. بدین ترتیب، جذب پاكیها شد و پیوندى مستحكم باخاندان عصمت و طهارت بر قرار كرد.
این پیوند مقدس به تدریجبه عشقى جاودان تبدیل شد. او دیگرسراپا محبت و شیفتگى شده بود. هركجا روایتى از امام(ع) بهمیان مىآمد و یا نام راوى احادیث اهلبیتعلیهم السلام رامىشنید، احترام مىنهاد و تجلیل مىكرد; و در مورد امامانعلیهمالسلام مىفرمود: «سلام الله علیهم اجمعین». عشق به خاندانعصمت و طهارت سبب شد تا براى دفاع از حریم آنان كتاب «كشفاسرار» را در سنین جوانى به رشته تاءلیف درآورد و براى زیارتخانه خدا و كربلاى امام حسین(ع) كتابهایش را بفروشد. بارهااتفاق مىافتاد كه امام از حالات و سیره اهلبیتعلیهم السلاممطالبى نقل مىفرمود تا مسایل اسلامى به صورت خشك عرضه نگردد وروح معنوى شاگرد تكامل داده شود.
صداى یاحسین(ع) سرشك بر دیدگانش جارى مىساخت. و با آنكه درمصایب شكیبا بود و حتى براى شهادت فرزند ارشدش حاج آقا مصطفىاشك نمىریخت، در محافل ذكر اهلبیتعلیهم السلام چون عبارت«السلام علیك یا اباعبدالله» را مىشنید قطرات اشك از دیدگانشفرو مىچكید. در ماجراى ارتحال فرزندش، هركس وارد خانه امام درنجف مىگردید بى اختیار اشك مىریخت، اما او چون كوهى استواربود و به هیچ وجه آثار شكست، اندوه و تاءلم در سیمایش هویدانشد. یكى از ذاكران حسینى گفت: این حالت امام خطرناك است.
باید كارى كرد تا ایشان نیز بگرید. نباید اجازه دهیم بغض امام در درونش منفجر شود.
پس به مناسبت، روضه حضرت علىاكبر(ع) را خواند. امام سر برزمین نهاد و گریست. یكى از یارانش در باره مجالس روضه خوانى وى چنین مى گوید: آن زمانى كه امام در ایران به سر مى برد، سه روزفاطمیه (اول، دوم و سوم جمادى الثانى) روضه داشت. در نجف كه بود، سه شب احیا را هم اضافه كرد. روضه خوان كه روضه مى خواند، امام همین طور دستمال دستش بود و گریه مى كرد. گاهى هم در كربلادر دستههاى سینهزنى و عزادارى شركت مىكرد و یا در نجف سوگواران حسینى خدمتش مى آمدند و امام هم به آنان اظهار لطف ومحبت مى كرد.
یكى از نویسندگان معاصر مىنویسد: «بارها مشاهده مى كردم كه درمسجد بالاى سر حضرت معصومه(س) یا در خانه برخى از علما، امام همچنان آرام و ساكت نشسته بودند و به سخنان واعظ یا خطیب گوشمىدادند; ولى همین كه لحظه ذكر مصیبت فرا مىرسید، دستمال ازجیب بیرون آورده و بى اختیار گریسته و گوهر اشك را از دیدگان مبارك جارى مى نمودند.
در زمانى كه امام در فرانسه به سر مىبردند، چون ماه محرم فرارسید، در روز تاسوعا امام از یكى از همراهان خواست روضه بخواند. او عرض كرد: آمادگى ندارم و حال و هواى پاریس به هیچوجه مناسب روضه خوانى نیست.
امام تاكید فرمود: فرقى نمىكند باید به همان صورت مجالسمعمولى ایران، روضه بخوانى. وى ظهر تاسوعا در جمع خبرنگارانایرانى و خارجى شروع به روضهخواندن كرد. ناگهان مشاهده شدامام سخت مشغول گریه است.
براى كسانى كه از كشورهاى اروپایى آمده بودند، شگفت آور بود كه مردى; پس از سالهاى متمادى مبارزه در برابر استبداد واستكبار، روز تاسوعا بنشیند و بگرید; اما امام به این تفاسیروقعى نمىنهاد و لازم مىدید آداب و رسوم محرم و ایام سوگوارى درآنجا هم اجرا شود.
امام چنان دلباخته و مشتاق اهلبیت و سیدالشهداء(ع) بود كه هروقت روضهخوان یا مداح اهلبیتعلیهم السلام را مىدید، تمام قدبلند مىشد; و نیز چون یكى از این افراد مىخواست از نزدش برود،او را بدرقه مىكرد.
یك بار امام را در جماران دیدند كه به جاى صندلى بر زمیننشسته است; آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امامحسین(ع) بود.
امام خمینى(ره) با درسهاى عملىاش به سوگوارىها مفهومى دیگربخشید. وقتى گروهى از شبه روشنفكران به عزادارى و سینهزنىتاختند، شدیدا به ترویجسنت دیرینه عزادارى پرداخت; ازنهضتحسینى و سوگوارى براى آن حضرت دفاع كرد و فرمود:
«سیدالشهداء را این گریهها حفظ كرده است… هر مكتبى تا پایشسینهزنى نباشد . .. گریه كن نباشد، حفظ نمىشود.»
صفاى زیارت
جلوه دیگر علاقه قلبى برخاسته از معرفت عمیق امام بهاهلبیتعلیهم السلام ، صفاى زیارت است. امام در حدود پانزدهسالى كه در نجف بود، هر شب در ساعتى خاص كنار مرقد حضرتعلى(ع) آمده، زیارت جامعه كبیره را مىخواند.
زیارتى كه دستكم یك ساعت وقت مىخواهد، ولى انسان با خواندنمفاهیم آن احساس مىكند واقعا در برابر امامان معصومعلیهمالسلام آنچه حق آنان است، بازگو مىكند و در حقیقتیك دوره امامشناسى است. تنها در شبهایى كه بیمار بود و حتى نمىتوانستبهبیرونى منزل بیاید یا اوقاتى كه در كربلا بود، این برنامه راترك مىكرد.
از مرحوم شهید حاج آقامصطفى خمینى نقل شده است: شبىهوا توفانىبود و بیرون رفتن از خانه مشكلاتى در برداشت. به امام عرضكردم: امیرمومنان(ع) دور و نزدیك ندارد، زیارت جامعه را كه درحرم مىخوانید، امشب در خانه بخوانید. امام فرمودند: مصطفى،تقاضا دارم روح عوامانه را از مانگیرى. همان شب بالاخره به حرممشرف شد. در نجف اشرف گاه در حرم مطهر حضرت على(ع) در میانمردم زیارتكننده، تنه مىخورد و مورد آزار قرار مىگرفت; بویژهآن كه برخى زوار ساكن روستاهاى عراق بىمبالات و ناموزون راهمىرفتند و گاه به ایشان صدمه مىزدند. امام تمام این فشارها ورنجها را در مشاهد مشرفه تحمل مىكرد، ولى از این كه افرادى درجلو یا پشتسرش به عنوان همراه یا مراقب حركت كنند، بیزاربود. كسى نقل مىكرد: امام را در حرم مطهر حضرت امام حسین(ع)
دیدم كه در میان انبوه زوار گیر كرده، نمىتوانست قدمىپیشگذارد. جلو رفتم و به كنار زدن مردم پرداختم. امام با تغیرو تعرض مرا منع كرد، ولى بىتوجه به نهىایشان كارم را ادامهدادم. ناگهان متوجه شدم امام از مسیرى كه برایشان راه بازكردهام نیامده، تغییر جهت دادهاند.
تشرف امام خمینى(ره) به حرم مطهر حضرت على(ع) با آن آداب خاصزیارت نیز شایان توجه است. با كمال متانت و ادب اذن دخولمىخواند. بعد از طرف پایین پاى مبارك، وارد حرم مىشد و مقیدبود چنانكه در روایات وارد شده، از بالاى سرمطهر عبور نكند.
هنگامى كه مقابل ضریح مطهر مىرسید، زیارت امینالله یا زیارتدیگرى را بانهایت اخلاص مىخواند. بعد دو باره به سوى پایین پابرگشته، در گوشهاى از حرم نماز مستحبى و زیارت و دعا به حالتنشسته مىخواند. سپس دو ركعت نماز مىخواند و با رعایت آداب واخلاص حرم را ترك مىكرد.
امام(ره) از روى مفاتیح دعا مىخواند، در حالى كه عادت مراجعنیست چنین كنند و اگر دیده شده، در منزل و جاى خلوت چنینمىكنند.كیفیت زیارت امام، كه بادعاهاى طولانى همراه بود، یكحالت از خود بى خود شدن وعمق اتصال روحى را با صاحب ضریح وامامى كه زیارت مىكرد، نشان مىداد. همین حالت درحرم حضرتاباعبدالله و حضرت ابوالفضلعلیهما السلام نیز مشاهده مىشد. یكبارهم كه در ابتداى ورودش به عراق، به كاظمین و سامرا عزیمتكرد، همین برنامه دیده مىشد. درآن اوایل امام صبحها و شبها بهحرم نخستین امام مشرف مىشد، ولى به دلیل تدریس و سایر مشاغلدیگر صبحها نمىرفت.
در سحرگاه هراس انگیز آخرین شبى كه امام در نجف بود و مقررگردید عراق را ترك گوید، فرمود: ناگزیر از اینجا باید بروم.
در اینجا با حرم مطهر امیرمومنان(ع) انس داشتم، اما خدامىداند دراین مدت من از دست اهل اینجا چه كشیدم. و باكنایهبخشى از رنجهایى را كه متحمل شده بود، بیان كرد. این برنامهما را به یاد جدبزرگوارش حضرت على(ع) مىاندازد كه مىفرماید:
بعد از رحلت رسول اكرم(ص)، آن قوم چه رنجهایى برایش فراهمكردند و كوشیدند دست از كارش بردارد; ولى او چنین نكرد. امامهم چنین روشى را در تاریخ مبارزات خود اتخاذ كرد.
امام زیارت عاشورا را در ماه محرم و اربعین حضرت امام حسین(ع)
مىخواند. در اغلب ایام زیارتى، در كنار مرقد حضرت امامحسین(ع) بود. در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشوراى معروف را باصدمرتبه سلام و صدمرتبه لعن مىخواند. در پاریس هم این برنامهرا ادامه مىداد.
امام در چند سالى كه در نجف بود، براى درك تمام زیارتهاىمخصوص امام حسین(ع) فاصله بین این شهر و كربلا را، كه حدود 80كیلومتر است، مىپیمود و اهتمام داشت در ایام عاشورا، اربعین،عرفه، نیمه شعبان و ماه رجب این مسیر را پشت سربگذارد.
چون در پایین مرقد امام حسین(ع) حضرت علىاكبر(ع) آرمیده است،پایین پا نمىرفت. درنجف هم، چون روایتشده سرمقدس امام سومبالاى سر مطهر پدرش على(ع) است، امام خمینى بالاى سر نمىرفت ودور نمىزد.
یك بار مى خواستند جلوى در گاهى كه امام كفشهاى خود را بیرونمى آورد، روزنامه بیندازند. چون این كار انجام شد، با وجود آنكه صفحه آگهى ها بود، پایش را آنجا ننهاد و فرمود: شاید اسممحمد یا على در آنها باشد. مىبینیم كه امام حتى حاضر نمىشدكلمه على یا محمد، كه اسم افرادى عادى بود، زیر پایش قراربگیرد تا برسد به اسامى ائمه معصومینعلیهم السلام . این حالت،اشتیاق وافر امام به آن خاندان را نشان مىدهد. آن وجودگرانقدر با شنیدن صداى صلوات و نام مبارك رسول اكرم(ص) صلواتمىفرستاد و دیده نشد كه صداى صلوات مردم دیدار كننده را درحسینیه جماران بشنود و صلوات نفرستد.
توسل به اهلبیت علیهم السلام و استمداد از ارواح پاك آنبزرگواران، جلوهاى دیگر از حب امام به این خاندان بود.
حجةالاسلام سید محمدجواد علم الهدى مىگوید: به اذن امام مامورشدم كه به منطقه خراسان بروم و علماى آن دیار را ببینم ومصایبى را كه طاغوت و استعمار متوجه مسلمانان نموده تشریح كنمو نامههاى امام را تحویل آنان دهم. شبى كه عازم بودم، ایشانخطاب به من فرمودند: قبل از این كه با هركس ملاقات كنید، اولبه حرم امام رضا(ع) مشرف شوید و به آن حضرت بگویید: آقا، كارخطیرى پیش آمده و ما وظیفه خود دانستیم كه قیام كنیم. چنانچهمرضى شماست ما را تایید كنید.
غلامرضا گلىزواره
شخصی با حال آشفته به حضور حضرت علی علیه السلام رسید عرض کرد: احساس می کنم که تا ساعتی دیگر خواهم مرد.
فرمود: مرگ بیمی ندارد همه می میرند.
عرض کرد: در این ساعت چه کاری کنم؟
فرمود: تحصیل علم کن!
یکی از مهم ترین دستگاه های بزرگ بدن، دستگاه گردش خون است که به وسیله آن، مایعی به نام خون، پیوسته در سراسر بدن انسان گردش می کند. دستگاه گردش خون، نمونه کامل یک لوله کشی بسیار دقیق و منظمی است که با نقشه و هندسه شگفت آوری در تمام پیچ و خم اعضای کوچک و بزرگ بدن کشیده شده و به شکل خودکار یک وظیفه مهم را انجام می دهد. لوله هایی از این دستگاه در سرتاسر تن پخش شده اند. این لوله ها در بعضی جاها به قدری ظریف و باریک است که «موی رگ» خوانده می شود، ولی به مراتب از «مو» هم باریک تر و ظریف تر است. دستگاه گردش خون، در بدن وظیفه سنگینی به عهده دارد. این دستگاه با فعالیت پیوسته و خستگی ناپذیر خود، مأمور رساندن مواد حیاتی از انواع مواد غذایی و آب و هوا برای تمام کارگاه های بزرگ و کوچک بدن است که نقش یک دستگاه مجهز پخش مواد غذایی را در کشور تن بازی می کند. دستگاه گردش خون، مواد غذایی لازم را از روده ها و هوای لازم را از ریه ها می گیرد. همچنین موقع عبور خون از کبد، مقداری از مواد قندی لازم را نیز از آنجا می گیرد. آن گاه با نظم و دقت شگفت آوری به همه سلول های بدن انسان، یعنی به ده میلیون میلیارد موجود زنده غذا می رساند. افزون بر آن، مواد زائد آنها را دریافت می کند و آنها را شست وشو می دهد. عجیب آنکه، دستگاه گردش خون، این وظیفه سنگین را در هر دقیقه دو بار انجام می دهد؛ یعنی در هر دقیقه دو بار به هر کدام از ده میلیون میلیارد سلول، جیره خوار زودرنج و کم طاقت که همیشه چشم به راه کمک هستند، سرکشی می کند و مواد غذایی لازم را به آنها می رساند. مرکز دستگاه گردش خون، عضوی است به نام «قلب» که گلابی شکل است. حجم آن نیز به اندازه یک مشتِ بسته است. این عضو، از نظر اهمیت فوق العاده ای که دارد در جای محفوظی از بدن، یعنی میان دو دیواره محکم استخوان های پشت و قفسه، بین دو شش در سمت چپ بدن قرار گرفته و به وسیله سرخ رگ ها و سیاه رگ های بزرگ، از بالا آویزان است. قلب وزنی برابر با 50 تا 300 گرم دارد و مانند پمپ با قدرت عجیبی، شبانه روز و در هر دقیقه و ثانیه کار می کند و حتی لحظه ای توقف ندارد. موتور قلب با ضربان های متوالی و هماهنگ، همراه با آهنگ و صدایی موزون که از نزدیک سینه شنیده می شود، در هر شبانه روز بیش از ده هزار مرتبه، باز و بسته می شود و این گونه هزاران تن خون به وسیله کار مستمر آن به تمام اعضای بدن می رسد. باید گفت که یک دور گردش کامل خون در بدن با 30 مرتبه ضربان قلب، یعنی تقریبا در نیم دقیقه صورت می گیرد. بنابراین در هر دقیقه دو مرتبه خون بدن از قلب عبور می کند، اگر مقدار خون بدن را 5 لیتر حساب کنیم، در هر دقیقه مقدار خونی معادل با 10 لیتر و در هر شبانه روز بیش از 14 هزار لیتر از قلب خواهد گذشت. تاکنون اندیشیده اید که این یک مشت گوشت، با چنین قدرت حیرت آوری چگونه این همه کار طاقت فرسا را انجام می دهد. بی شک آهن، پولاد و سنگ، هیچ کدام تاب چنین وظیفه سنگینی را ندارند؛ ولی این یک مشت گوشت، به راحتی آن را انجام می دهد. دستگاه گردش خون و قلب، نشانه شگفت انگیز خداوند.
پیام متن:
شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مىگرفت و به ماه رمضان وصل مىكرد و مىفرمود شعبان، ماه من است هر كه یك روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب میشود و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است كه چون ماه شعبان فرا میرسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مىنمود و مىفرمود اى اصحاب من مىدانید این چه ماهى است؟
این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مىفرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى كه جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مىكنم كه از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم كه فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام كه هر كه روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست میدارد و در روز قیامت كرامت خود را نصیب او میگرداند و بهشت را براى او واجب میکند.
شیخ از صفوان جمال روایت كرده كه گفت :
حضرت صادق علیه السلام به من فرمود كسانى را كه در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغیب کن. گفتم فدایت شوم مگر در فضیلت آن چیزى هست؟ فرمود: بله همانا كه رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه هلال ماه شعبان را مىدید به مُنادیى امر مىفرمود كه در مدینه ندا مىكرد: اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى شما.
ایشان مىفرماید آگاه باشید همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسى را كه یارى كند مرا بر ماه من یعنى روزه در آن ماه روزه بگیرد.
سپس از حضرت صادق علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که مىفرمود:
از زمانى كه شنیدم منادى رسول خدا صلى الله علیه و آله ندا كرد در ماه شعبان، ترک نشد از من روزه شعبان و ترک نخواهد شد از من تا مدتى كه حیات دارم ان شاء الله تعالى.
سپس مىفرمود كه روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است
.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود. همانطور كه به دكتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد كه نزد او بروی كه باد كبر و غرور تو را خالی كند.
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در سخنانی اظهار داشته است: امام زینالعابدین (ع) فرمودند: هر كس عالم و حكیمی نداشته باشد كه او را ارشاد كند هلاك میشود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد یكی اخلاقیات و دیگر عُرفیات.
حضرتآیةاللهالعظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری (ره) فرمودند:
وقتی شخصی طلبه میشود مانند انگور است كه بر اثر جوشاندن نجس میشود و راه پاك شدن آن، ثٌلثان است، پس باید طلبه استاد اخلاق بگیرد و خود را تزكیه كند زیرا علم و دانش و مدرك آدمی را مغرور و متكبر میسازد و یك طلبه باید آنقدر تلاش كند و بجوشد تا دو سوم او یعنی صفات و اخلاقِ بد او بخار شود و از بین برود تا اینكه بتوان از او استفاده كرد.
مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلیها نشوی، اگر كسی پیدا شد كه دلش میخواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فكر میكند سیمش وصل است، به او اعتماد مكن اگر كسی واقعاً سیمش وصل باشد به كسی نمیگوید.
درس اخلاقی كه شما را بیحال كند، چرتی كند، شل و ول كند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست كنیم استاد خوب هم گیرمان میآید.
استاد اخلاق ما یكی حاجآقا حسین فاطمی (ره) بود كه در قم شبهای جمعه به درس اخلاق ایشان استفاده میكردیم و یكی هم جمعهها به درس اخلاق حضرت آیةالله العظمی امام خمینی (ره) میرفتیم.
از جملاتی كه از حضرت امام (ره) به یاد دارم این است كه ایشان فرمودند: ما میتوانیم با علم و اخلاق انسان واقعی بشویم ولی حیوانات نمیتوانند پس باید در انسانیت بكوشیم.
در وصف غمت چه گویم یا زینب؟؟؟؟
آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر
راوی روضه های محرم سفر بخیر
خلوت نشین نیمه شب ندبه های اشک
دلگیر بغض های دمادم سفر بخیر….
یکسال ونیم غربت و دلتنگی و فراق
یکسال ونیم گریه ی نم نم سفر بخیر
ای شاهد مراثی گودال قتلگاه
ای وارث مصیبت اعظم سفر بخیر
بغض غریب خاطره های کبودِ شام
امن یجیب کوچه ی ماتم سفربخیر
روی کبود ونیلی وآشفته ی فراق
موی سپیدو خاکی و درهم سفربخیر
زلفی بخون نشسته سرِنیزه ها رهاست
بانو به زیر سایه ی پرچم سفر بخیر
****************
چه بگویم که به من گشت چه ها دریک روز
هیجده یوسفم افتاد ز پا در یک روز
همرهانم همه گشتند فدا د ر یکروز
هستیم رفت ز دستم بخدا در یکروز
وای ازآن لحظه که از پیکر من جانمیرفت
چه غریبانه حسینم سوی میدانمیرفت
من عزیز همه بودم که حقیرمکردند
داغها بر جگر سوخته ، پیرمکردند
سِِِِِیر دادند به هر شهر و اسیرمکردند
خاک را پرده ی رخسار منیرمکردند
هیجده دسته گلم را به سر نیدیدند
دور محمل همه بر گریه ی منخندیدند