لینک ثابت
. مرحوم قطب الدّين راوندى روايت كرده است : 2. در روايات متعدّدى وارد شده است : 3. بعضى از بزرگان همانند مرحوم إ ربلى حكايت كرده اند:
روزى از امام جعفر صادق عليه السلام سؤ ال كردند: روزگار خود را چگونه سپرى مى فرمائى ؟
حضرد در جواب فرمود: عمر خويش را بر چهار پايه و ركن اساسى سپرى مى نمايم :
مى دانم آنچه كه روزى براى من مقدّر شده است ، به من خواهد رسيد و نصيب ديگرى نمى گردد.
مى دانم داراى وظائف و مسئوليّت هائى هستم ، كه غير از خودم كسى توان انجام آن ها را ندارد.
مى دانم مرا مرگ در مى يابد و ناگهان بدون خبر قبلى مرا مى ربايد؛ پس بايد هر لحظه آماده مرگ باشم .
و مى دانم خداى متعال بر تمام امور و حالات من آگاه و شاهد است و بايد مواظب اعمال و حركات خود باشم .
هرگاه كه امام جعفر صادق عليه السلام در باغستان و مزرعه ، بيل در دست داشته و مشغول كشاورزى و كارگرى مى بود؛ و اصحاب و دوستان ، حضرت را با آن حالت مشاهده مى كردند، عرضه مى داشتند: ياابن رسول اللّه ! چرا در اين موقعيت خود را به زحمت انداخته ايد؟!
اجازه فرمائيد تا ما كمك كنيم و شما استراحت نمائيد؟
حضرت در جواب مى فرمود: مرا به حال خود وا گذاريد، من علاقه مندم كه خداوند مرا در حالتى مشاهده نمايد كه با دست خود زحمت مى كشم و كار مى كنم و جسم خود را براى بدست آوردن روزى حلال به زحمت و مشقّت انداخته ام .
روزى مگسى بر صورت منصور دوانيقى نشست و منصور با دست خود آن را دور ساخت ، مگس بار ديگر برگشت و بر همان جاى اوّل نشست و باز منصور آن را دور كرد.
و اين كار چند مرتبه تكرار شد تا آن كه منصور به خشم آمد، در همان حال ، امام جعفر صادق عليه السلام وارد شد.
منصور گفت : ياابن رسول اللّه ! خداوند متعال براى چه مگس را آفريده است ؟
حضرت در پاسخ فرمود: براى آن كه به وسيله آن ، جبّاران را ذليل و متواضع گرداند.
صفحات: 1· 2
محمد بن سنان ميگويد از درد چشم به امام رضا عليهالسلام شکايت کردم، ايشان براي حضرت جواد عليهالسلام که در آن وقت کمتر از سه سال داشت نامه نوشت و آن را به خدمتکار داد تا به حضرت جواد برساند و به من فرمود همراه خدمتکار برو و اين موضوع را مخفي بدار (يعني معجزهاي را که از او ميبيني پنهان کن) من همراه خدمتکار به حضور حضرت جواد عليهالسلام رسيدم، خادم نامه را در برابر چشم حضرت جواد باز کرد، حضرت جواد عليهالسلام به آن نگاه ميکرد و در حالي که سر را به سوي آسمان بلند کرده بود، چند بار گفت خدايا نجات بده. هماندم همه دردهاي چشم برطرف گرديد و به قدري ديد چشمهاي من خوب شد که چشم هيچ کس اين گونه ديد نداشت. به حضرت جواد گفتم خداوند تو را سرور و رهبر اين امت قرار داد چنان که عيسي عليهالسلام را سرور و رهبر بنياسرائيل نمود. مدتها گذشت و چشمانم سالم بودند تا وقتي که اين معجزه را براي مردم نقل کردم دوباره درد چشم بر من عارض گرديد. منبع : سيره چهارده معصوم ، ص 754
ابراهيم بن عبّاس حكايت مي كند:
در طول مدّتى كه در محضر امام علىّ بن موسى علیه السلام بودم هرگز نديدم سخنى و مطلبى در مسائل دين و امور مختلف از آن حضرت سؤال شود؛ مگر آن كه بهتر و شيواتر از همه پاسخ مى فرمود.
و در همه علوم و فنون به طور كامل آگاه و آشنا بود؛ و نيز جوابى را كه بيان مى نمود در حدّ عالى قانع كننده بود؛ و كسى را نيافتم كه از او آشناتر باشد.
همچنين مامون در هر فرصت مناسبى به شيوه هاى مختلفى ، سعى داشت تا آن حضرت را مورد سؤال و آزمايش قرار بدهد؛ ولى امام علیه السلام در هيچ موردى درمانده نگشت ؛ و بلكه در هر رابطه اى كه از آن حضرت سؤال مى شد، به نحو صحيح و كامل پاسخ ، بيان مى فرمود.
و معمولا مطالب و جواب سؤال هائى كه حضرت بيان مى فرمود، برگرفته شده از آيات شريفه قرآن بود.
آن حضرت قرآن را هر سه روز يك مرتبه ختم مى كرد؛ و مى فرمود:
اگر بخواهم ، مى توانم قرآن را كمتر از اين مدّت هم ختم كنم و تلاوت نمايم .
وليكن من به هر آيه اى از آيات شريفه قرآن كه مرور مى كنم درباره آن تامّل مى كنم و مى انديشم ، كه پيرامون چه موضوعى مى باشد، در چه رابطه يا حادثه اى سخن به ميان آورده است ؛ و در چه زمانى فرود آمده است و به همين جهت است كه مدّت سه روز طول مى كشد تا قرآن را تلاوت و ختم كنم .
إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 63، عيون اخبارالرّضا علیه السلام: ج 2، ص 180، ح 4، كشف الغمّة : ج 2، ص 316،
روزى شخصى نزد آن امام سجاد علیه السلام آمد و گفت : ياابن رسول اللّه ! من تو را بسيار دوست دارم ، پس فرمود: خداوندا، من به تو پناه مى برم از اين كه ديگران مرا دوست بدارند در حالى كه مورد خشم و غضب تو قرار گرفته باشم .
خصال مرحوم شيخ صدوق : ج 2، ص 517، ح 4.
از ما، عمل چنداني نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است!
تقوا يعني “عمل گناه” را مرتکب نشدن!
همه مي پرسند چه کار کنيم؟
من مي گويم: بگوييد چه کار نکنيم؟
و پاسخ اينست:
گناه نکنيد.
شاه کليد اصلي رابطه با خدا ” گــنــاه نــکــردن ” است.
آيت الله بهجت (ره)
اي منجي بيچارگان و مستضعفان و اي اميد نا اميدان و اي خلاصه و عصاره همه انبياء و اولياء الهي،اي فرزند محمد مصطفي (ص) و علي مرتضي عليه السلام و فاطمه زهرا سلام الله عليها:تو را غايب ناميده اند، چون ظاهر نيستي نه اينکه حاضر نباشي! و غيبت به معناي «حاضر نبودن» تهمت ناروائي است که بر آستان مقدس شما زده اند، و آنان که غيبت را حاضر نبودن ميدانند و بر اين پندارند، تفاوت ميان حضور و ظهور را نميدانند، يا نميخواهند بدانند.آمدنت که در انتظار آني به معناي ظهوراست نه حضور و شيفتگان و مشتاقانت که هر صبح و شام تو را ميخوانند: ظهورت را از خدا ميطلبند نه حضورت را. وقتي ظاهر ميشوي، همه انگشت حيرت به دندان ميگزند و با تعجّب ميگويند که تو را پيش از اين هم ديده اند، و راست ميگويند چرا که تو در ميان مايي زيرا امام مائي. جمعه ها که از راه ميرسد، صاحبدلان و بيقراران، دل و قرار از دست ميدهند و قافله دلهاي بيقرار و جانهاي مشتاقت روي به سوي قبله ميکنند و آمدنت را به انتظار مينشينند و زيارت جامعه کبير و ندبه را سر ميدهند تا دل را تسکين بخشند.
مهدي است که چشمه فياض علم را
برتشنگان دانش و عرفان عطا کند
مهدي است که وقت نماز جماعتش
عيسي به صد نياز به او اقتدا کند
مهدي است که مقدم بهجت فزاي او
دل را ز رنج و محنت و حسرت رها کند
از آیةالله بهجت _ رضوانالله تعالی علیه _ سوال شد که “ کسی که سحر شده باشد یا دچار چشمزخم شده باشد برای بطلان سحر و دفع چشمزخم باید چه کند؟”
در پاسخ فرمودند: موارد ذیل را مراعات و عمل نمایید:
1- قرآن کوچک همیشه همراه داشته باشید.
2- معوذتین [ سورههای مبارکه فلق و ناس ] را بخوانید و تکرار نمائید.
3- آیةالکرسی را بخوانید و در منزل نصب نمائید.
4- چهار قل [ سورههای مبارکه توحید، کافرون، فلق و ناس ] را بخوانید و تکرار نمائید، خصوصا وقت خواب.
5- در موقع اذان با صدای نسبتا بلند اذان بگوئید.
6- روزی ۵۰ آیه از قرآن کریم را با صدای نسبتا بلند بخوانید.
سليمان بن جعفر گويد: براى انجام بعضى از كارها همراه امام رضا عليه السلام بودم تا اين كه خواستم به خانه ام باز گردم .
حضرت فرمود: برگرد و با من بيا و امشب را نزد من بمان . من هم برگشتم و به همراه او حركت كرديم تا اينكه وارد منزل شديم . حضرت نگاهى به غلامان خود كرد كه مشغول گل كارى و ساختن اصطبل بودند و بعضى از آنها كارهاى ديگر انجام مى دادند. در بين آنها غلام سياهى كه غريب بود كار مى كرد.
امام عليه السلام به غلامان خود گفت : اين مرد اينجا چه مى كند؟
آنها در جواب گفتند: او به ما كمك مى كند و ما هم چيزى در برابر به او خواهيم داد.
امام عليه السلام فرمود: اجرت او را تعيين كرديد؟
گفتند: نه ما هر چه به او بدهيم راضى است . حضرت به سراغ ايشان رفت تا با تازيانه آنها را كتك بزند و بسيار ناراحت شد كه چرا اجرت او را معين نكرديد؟
سلمان بن جعفر مى گويد: من به امام عليه السلام عرض كردم : چرا شما خود را ناراحت كرده ايد؟
رمود: من بارها آنها را از اين كار نهى كرده ام كه بايد اجرت هر كس را كه مى خواهند به كار گيرند با او تعيين كنند و اى سيلمان اين را بدان كسى بدون تعيين مزد براى تو كار نمى كند مگر اينكه اگر سه برابر مزد او هم به وى بپردازى باز هم گمان دارد به او كم داده اى ، اما وقتى مزد او را معين كردى و به او پرداختى از تو تشكر مى كند كه به آنچه معين شده عمل كرده اى ، حال اگر كمى بر آن بيفزايى از تو قدردانى مى كند و مى بيند كه تو بر مزد او افزوده اى
منبع:قصه هاى تربيتى چهارده معصوم
مؤ لف :محمد رضا اكبرى