لینک ثابت
یکی از عادت های پسندیده و آموزنده حضرت امام رحمه الله آن بود که چند روز قبل از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، به افرادی دستور می دادند که چند دوره ختم قرآن برای هدیه ثواب آن ها به بعضی افراد در گذشته قرائت شود. یکی از افراد دفتر حضرت امام رحمه الله دراین باره می گوید: حضرت امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور می دادند که برای افرادی که مدّ نظر مبارکشان بود، ختم قرآن شود. در آخرین رمضان حیات حضرت امام، وقتی که این مطلب را مطرح کردند، به ذهنم رسید که چند رمضان است که موفق به ختم کامل قرآن نشده ام. تصمیم گرفتم برای این که توفیق اجباری پیدا کنم، دو ختم را… تقبل کنم. به حمداللّه این توفیق حاصل شد. … احساس کردم که این ماه رمضان،… از نظر معنویت… بی نظیر یا کم نظیر است. … این همه در پرتو عنایت و تفضلی بوده که خداوند منان به خاطر آن ختم قرآن نصیبمان فرمود.
حضرت معصومه علیها السلام از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم علیه السلام در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه علیها السلام که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه علیها السلام جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر علیه السلام مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش.
(حضرت معصومه فاطمه دوم، محمدی اشتهاری ص166)
حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است.
شاید یکی از دلایل «معصومه» نامیدن این بانو، آن باشد که عصمت مادرش زهرا علیهاالسلام در او تجلی یافته است.
بر اساس پاره ای از روایات، این لقب از سوی امام رضا علیه السلام به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛
چنان که فقیه بلنداندیش و سپید سیرتِ شیعه، علامه مجلسی رحمه الله دراین باره چنین می گوید: امام رضا علیه السلام در جایی فرمود: «هر کس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است».
ابوبصير كه از هر دو چشم نابينا شده بود، مى گويد: به امام باقر علیه السلام عرض كردم :شما فرزندان پيامبر خدا هستيد؟ فرمود: آرى . ابوبصير: پيامبر خدا وارث همه انبيا بود. آيا هر چه آنها مى دانستند پيغمبر هم مى دانست ؟ امام : آرى . ابوبصير: آيا شما مى توانيد مرده را زنده كنيد و كور و بيمار مبتلا به پيسى را شفا دهيد و از آنچه مردم مى خورند و در خانه هايشان ذخيره مى كنند خبر دهيد؟ امام : آرى ، با اجازه خداوند. در اين موقع حضرت به من فرمود:نزديك بيا! نزديك رفتم، به محض اين كه دست مباركش را بر صورت و چشمم كشيد، بيابان، كوه، آسمان و زمين را به خوبى ديدم . سپس فرمود:آيا دوست دارى همين گونه بينا باشى تا نظير ساير مردم در قيامت به حساب و كتاب الهى كشيده شوى و يا مانند اول كور باشى و به طور آسان وارد بهشت گردى ؟ عرض كردم :مايلم به حال اول برگردم . آنگاه امام علیه السلام دست مباركش را بر چشمم كشيد، دوباره نابينا شدم . بحار الانوار: ج 46، ص 237 و 249 با اندكى تفاوت .
معصومه جان!
ای گلبرگ باغ بهشت، ای آفتاب بلند آسمان عصمت و ای نشانه عبادت و رحمت!
مدتی است که حسرت، بر دیواره های دلم چنگ می زند و خاطراتم مدفون غربتی سخت شده اند.
ای زلال چشمه زمزم، ای نشانه روشن حقیقت، ای گوهر تابناک دنیا و آخرت، ای حدیث جاودانگیِ ایمان و ای الگوی زن متعهد و مسلمان! مدتی است که لحظه هایم، سخت بوی مرداب می گیرند، بوی خاک، بوی دل گیر زمین، بوی درهای بسته، بوی حصارهای بی رحم و بوی جاماندن از قبیله عشق.
ای بانوی دو عالم، ای گنج سرشار معانی، ای گل برگزیده و خوشبوی خدا، ای خواهر امام رضا علیه السلام !
اینک چه کسی این همه ظلمت را ازنشانه های درد من که این روزها، عجیب بوی خزان می دهند، برمی دارد.
چشم هایم را اینک تنهای تنها به آستان تو دوخته ام، و در انتظار معجزه ای هستم که باز شکوفایم کندو این لحظه های فسرده، را ازمن بگیرد.
مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه تعالى عليه و ديگر بزرگان آورده اند: ثواب الا عمال : ص 205، بحارالا نوار: ج 47، ص 2، ح 5
يكى از راويان حديث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق عليه السلام به نام ابوبصير ليث مرادى حكايت كند:
پس از آن كه امام جعفر صادق عليه السلام به شهادت رسيد، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسليت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم عليه السلام گرديدم .
همين كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حميده را گريان ديدم ؛ و من نيز در غم و مصيبت از دست دادن آن امام همام عليه السلام بسيار گريستم .
و چون لحظاتى به اين منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز يافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :
اى ابوبصير! چنانچه در آخرين لحظات عمر امام جعفر صادق عليه السلام در جمع ما و ديگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسيار مهمّ استفاده مى بردى .
ابوبصير گويد: از آن بانوى كريمه توضيح خواستم ؟
پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شديدى بر امام عليه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنايان و نزديكان را بگوئيد كه در كنار من حاضر و جمع شوند.
وقتى تمامى افراد حضور يافتند، حضرت به يكايك آنان نگاهى عميق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:
كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام شامل حالشان نمى گردد.(7)
قابل دقّت است كه حضرت نفرمود: شفاعت ما شامل افراد بى نماز نمى شود؛ بلكه فرمود: شفاعت ما شامل حال افراد بى اعتناء به نماز، نمى شود.
چون امام صادق (ع) به شهادت رسيد و به سوى قبرستان بقيع برده شد، ابو هريره عجلى اين ابيات را سرود: اقول و قدر احوا به يحملونه على كاهل من حامليه و عاتق (مىگويم و حال آنكه او را مىبردند بر دوشهاى كسانى كه او را گرفته بودند.) ا تدرون ماذا تحملون الى الثرى! ثبيرا ثوى من راس علياء شاهق (آيا مىدانيد چه چيزى را به سوى خاك مىبريد!) غداة حثا الحاثون فوق ضريحه ترابا و اولى كان فوق المفارق (صبحگاهى خاك پاشندگان بر بالاى ضريحش خاك ريزند حالى كه و بهتر آن است كه خاك بر سر ريزند.) شيخ كلينى و ديگران از ابو ايوب جوزى نقل مىكنند كه گفت: ابو جعفر منصور شبانه به سراغ من فرستاد. پس نزد او رفتم. منصور بر صندلى نشسته و روبهرويش شمعى قرار داشت و در دستش نامهاى بود. چون به او سلام گفتم نامه را به سويم افكند در حالى كه مىگريست گفت: اين نامه محمد بن سليمان، والى مدينه، است كه در آن ما را خبر داده كه جعفر بن محمد بهدرود حيات گفته است. آنگاه سه مرتبه گفت: «انا لله و انا اليه راجعون». ديگر مانند جعفر كجاست؟آنگاه به من گفت: بنويس. من در جاى كتابت نشستم منصور گفت: بنويس اگر جعفر به كسى بعد از خود وصيت كرد او را پيش آر و گردنش را به شمشير بزن. در پاسخ او نوشتند: جعفر بن محمد به پنج نفر وصيت كرده است: ابو جعفر منصور، محمد بن سليمان، عبد الله و موسى از فرزندانش و حميدة. منصور با ديدن نام اين افراد گفت: هيچ راهى براى كشتن اينها وجود ندارد. ابن شهر آشوب در مناقب از داود بن كثير رقى، نقل كرده است كه گفت: يكى از اعراب نزد ابو حمزه ثمالى آمد. ابو حمزه از او پرسيد: چه خبرى دارد؟گفت: جعفر صادق (ع) از دنيا رفت. ابو حمزه فرياد بلندى كشيد و بىهوش افتاد. چون به حال آمد پرسيد: آيا به كسى وصيت كرده است؟پاسخ داد: آرى به عبد الله و موسى، فرزندانش، و به ابو جعفر منصور وصيت كرده است. پس ابو حمزه خنديد و گفت: سپاس خدايى را كه ما را به هدايت رهنمون شد و بيان كرد براى ما از كبير و راهنمايى كرد ما را بر صغير و امرى عظيم را پوشيده داشت. چون از منظور وى پرسش كردند گفت: مقصود بيان كرد عيوب كبير (بزرگ) را و بر صغير (كوچك) دلالت كرد و صغير (موسى) را به اوصيا اضافه كرد و او را از جمله آنان دانست و امر امامت را با وصيت به منصور نهان داشت براى آنكه اگر منصور از وصى پرسش كند به او گفته مىشود وصى امام، تو هستى. عبد الله، اگر چه بزرگترين فرزند امام صادق (ع) بود، اما عيبى جسمانى داشت او افطح بود حال آنكه امام نبايد نقصى و عيبى داشته باشد. معذلك وى نسبت به احكام دين هم آگاهى نداشت. مسعودى در مروج الذهب نويسد: در سال 148 هجرى ده سال از خلافت منصور گذشته بود كه ابو عبد الله جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب وفات يافت وى در قبرستان بقيع و در كنار پدر و جدش به خاك سپرده شد. به هنگام وفات 65 سال داشت و گفته شده كه او را مسموم كرده بودند. در اين قسمت از بقيع بر قبور آنان سنگ مرمرى است كه بر روى آن نوشته شده: «بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله مبيد الامم و محيى الرمم هذا قبر فاطمه بنت رسول الله (ص) و سيدة نساء العالمين و قبر الحسن بن على بن ابى طالب و على بن الحسين بن على بن ابى طالب و محمد بن على و جعفر بن محمد عليهم السلام». در تذكرة الخواص حكايت نوشته روى اين مرمر از واقدى نقل شده است. كتاب: سيره معصومان، ج 5، ص 110
نويسنده: سيد محسن امين
ترجمه: على حجتى كرمانى