لینک ثابت
البته عمل هم از نظر قرآن کریم بر دو گونه است: یک عمل مرده است و یک عمل جاندار. عمل مرده آن است که من نود سال انجام میدهم و روی همین زمین هم میماند و به آسمان عروج نمیکند. یک عمل هم عمل جاندار است که هر کدامش را که انجام میدهم پرمیکشد و به عالم ملکوت میرود و آنجا میماند. آیهای عجیب در سوره فاطر است که به این حقیقت اشاره دارد: )مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلّٰهِ الْعِزَّةُ جَميعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه( عملی که جان دارد حرکت میکند و سریع تمام حجابها را هم رد میکند و به مقصد میرسد، چون هزارگونه حجاب در مسیر عمل است. امام خمینی; زمانی یک بیت شعر میخواندند که در دهان بیشتر عرفا بوده است. آنها خودشان را سرزنش میکردهاند و از خودشان ناراضی بودهاند، با این که از همه مردم بهتر بودهاند. ایشان میفرمود: هفت شهـر عشق را عـطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچهایم در شهری این بیت را برای پنج یا شش نفر خواندم. در آنجا عارفی بود که گفت خوش به حال شما که اندر خم یک کوچهاید، والله ما هنوز در کوچه اول هم نیامدهایم! شما ادعای بزرگی کردهاید که یک کوچه شهر عشق را رفتهاید! او مرا بیدار کرد و فهمیدم که خیلی در اشتباهم که راحت مینشینم و ادعا میکنم که ما اندر خم یک کوچهایم. او به من نهیب زد که دروغ به این شاخداری را دیگر به کسی نگو! تو چهل سال هر کاری که کردهای برای لذت نفست انجام دادهای و به خدا کاری نداشتهای، نماز را هم که خواندهای برای کیف خودت بوده، لباس پوشیدن و علم آموختنت هم برای لذت خودت بوده است، پس خدا چه شده است؟ به خدا آدم مبهوت میشود که مثلا چقدر چرخ در این عالم گشته تا این ده انگشت برای انسان درست شده و بعد عدهای براحتی از سر شب دور هم مینشینند و با استفاده از این نعمت قمار بازی میکنند یا کسی که با این انگشتها شیشه مشروب را بلند میکند یا این دست را به گردن کسی میاندازد که شرع اجازه نداده است. این اشخاص توجه ندارند که خدا این دست و انگشتان را برای این کثافتکاریها به آنان نداده است. سخنرانی استاد حسین انصاریان
اولیای خدا همیشه مشغول سه کار بودهاند. کار اولشان عبارت بوده از تخلیه، و آنان دایم در این تلاش بودهاند که هر چیزی را که محبوبشان نمیپسندیده از خودشان دور میکردهاند. این تخلیه، انسانها را نورباران وبه وجود مقدس حق نزدیک مینماید. بنابراین، وقتی که عبد در حال تخلیه کردنِ وجود خود از آلودگیهاست، در حقیقت در حال زمینهسازی برای رساندن خود به مقام قرب است.
کار دوم آن اولیا هم تحلیه است. اولیای حق مرتب در حال آراستن روح، باطن خود به فضیلتها هستند تا به رنگ و صبغه الهی درآیند. کار سوم آنها هم تجلیه است که با انجام خالصترین اعمال شایسته، روان خود را تبدیل به یک آیینه میکنند تا ملکوت در آن انعکاس و تجلّی یابد و غیبی را که از همه چشمها مستور است در درونشان آشکار شود و ظاهر و باطن عالم پیش آنها یکی گردد.
قال علیٌ علیه السلام : مَا أُنْزَلَ الْمَوْتَ حَقَّ مَنْزِلَتِهِ مَنْ عَدَّ غَداً مِنْ أَجَلِهْ. ( امالی ، ص 170 )
تعبیر کوتاه و بسیار گویا و عبرت انگیزی است . می فرماید : کسی که فردا را جزو مهلتِ عمر خود و زندگی خود بداند ، مرگ را درست نشناخته و در جای حقیقی ِ خود قرار نداده است این که ما خیال کنیم یک چند سال دیگر هستیم ، … این یک نگرشِ عامیانه است، … ممکن است تا قبل از فردا ما نباشیم، کما اینکه نظایرش را فراوان دیدید. در دعای صحیفه سجادیه، تعبیر عجیبی است ، می فرماید : پروردگارا! به من آن روحیه را عطا کن! که امیدِ رسیدنِ نفسِ بعدی را به این نفس نداشته باشم. داریم راه می رویم ، این که قدمِ بعدی حتماً از سوی ما برداشته خواهد شد ، این را ما خاطر جمع نباشیم…. اگر این روحیه را پیدا کردیم دیگر انسان کارها را عقب نمی اندازد. و کارهای لازم را در وقتش انجام می دهد.
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت ا… امام خامنه ای (مدظله العالی) [ جلسه 30 درس خارج ، 7 /10/ 1393 ]
منتظران چشم به راه آمدنش هر لحظه زمین قلبهایشان را با یادش آب و جارو می کنند
و دیده ی خویش را به سمت خانه ی دوست تنگ تر می نمایند.
شاید زیباترین لحظه ی تاریخ را با قاب دیدگانشان به تصویر در آورند.
این همان چیزی است که هر جمعه در دعای ندبه از تارهای وجودشان به مولای خویش عرضه می دارند:
متی ترانا و نراک
زینب علیهاالسلام دختر على و زهرا علیهماالسلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنج سالگى مادر خود را از دست داد و ازهمان دوران طفولیت با مصیبت آشنا گردید. در دوران عمر با بركت خویش، مشكلات و رنجهاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و… را تحمل كرد. این سختى ها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود(1)
او را ام كلثوم كبرى، و صدیقه صغرى مىنامیدند. از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود. او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود. نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى كه او را «عقیله بنى هاشم» مىگفتند. با پسرعموى خود«عبدالله بن جعفر» ازدواج كرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود كه دو تن از آنها (محمد و عون) در كربلا، در ركاب ابا عبدالله الحسین علیه السلام شربت شهادت نوشیدند(2)
آن بانوى بزرگوار سرانجام در پانزدهم رجب سال 62 هجرت، با كوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت
1- شیخ ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعه، (تهران، دارالكتب الاسلامیه) ج3، ص46.
2- همان، ج3، ص210.
در تاریخ آمده كه روزى امیرمؤ منان (ع) در میان دو فرزند خردسالش عباس و زینب نشسته بود كه رو به عباس نموده فرمود: (( قل واحد )) بگو یك .
عباس آن را گفت .
سپس فرمود: (( قل اثنان )) بگو دو.
عباس در پاسخ گفت : (( استحیى ان اقول باللسان الذى قلت واحد، اثنان )) ؛ شرم دارم با زبانى كه یكى گفته ام ، دو بگویم .
آن گاه امیرمؤ منان (ع) چشمان عباس (ع) را بوسه زد؛ چرا كه كلام این فرزند خردسال اشاره به وحدانیت خداى تعالى و توحید او مى كرد.
سپس رو به زینب (س) كرد، ولى زینب منتظر سؤ ال پدر نمانده ، خود سؤ الى مطرح كرد و گفت : پدر! ما را دوست دارى ؟
امیرمؤ منان (ع) فرمود: آرى دخترم ، فرزندان پاره هاى قلب ما هستند.
زینب (س) با این مقدمه ، وارد سؤ ال اصلى شد و پرسید: پدر! دو محبت - محبت خدا و محبت اولاد - در قلب مؤ من جا نمى گیرد. پس اگر باید دوست داشته باشى ، شفقت و مهربانى را نثار ما كن و محبت خالص را تقدیم خداوند.
على (ع) كه این درك ، و شناخت و استعداد را در این دختر و پسر خردسالش مشاهده نمود، بر علاقه اش نسبت به آنان افزوده شد. )) زینب (س) به دلیل همین نبوغ و استعداد و دیگر كمالاتى كه در وجودش بود، از احترام ویژه خانواده پدر برخوردار شد
پاسخ - آموزهای دینی و فرهنگ قرآنی ما وقتی می خواهد راه را برای کسی که بیراهه رفته اند ، باز کند می گوید که الان این راه باز است و بن بستی ندارد .
یعنی اگر خلافی کردی برای همیشه ناامید مباش . باز آی ، باز آی . بعد از برگشت ، نیاز به بازسازی است ، بالاخره یک جاهایی کم گذاشته ای .
اصلا معنی گناه یعنی اینکه کارهایی را که باید می کردم ، نکردم و بالعکس . خلا هایی بوجود آمده است و جای خالی هایی گذاشته ایم و نقصی را در خودمان بوجود آورده ایم ، حالا برگشته ایم و باید عمل صالح انجام بدهیم . یعنی جای خالی ها را پر کنیم . من در را به رویت باز گذاشته ام ، ناامیدت نمیکنم ولی تو هم کم لطفی نکن ، بی تفاوت نباش ، حالا که قرار است برگردی ، درست برگرد . جبران کن .
عمل کاملی که می تواند جبران گناه ما را بکند ، همان عمل صالح است . این نقص درکجا بوجود آمده است ؟ این نقص در روح و روان ما بوجود آمده است ، عمل صالح یعنی عملی که با روح و روان ما سازش داشته باشد . بعضی از اعمال با جسم ما سازش دارد . مثل خوردن و خوابیدن که اینها اموری متناسب با جسم است . یکسری رفتارهایی را باید انجام بدهیم که با روح انسانی ما همخوانی داشته باشد . کسی که روح فعال دارد از گناه بدش می آید ، با هویت انسانی هماهنگ باشد ، عملی که در آن شائبه فساد و بدی نباشد . الذین آمنوا و عملو الصالحات . یعنی ایمان تنها کافی نیست و برای رشد احیتاج به عمل صالح دارید . قبل از توبه عمل فاسد کردید حالا که توبه کردی ، عمل صالح انجام بدهید . یک روایت است که محمد بن مسلم از امام باقر (ع) در مورد آیه 70 سوره ی فرقان الا من تاب و آمن و عمل الصلحا … سوال می کند .
این آیه شریفه در مورد انسانهای آلوده بحث میکند و بعد استثنا میکند . مگر کسانیکه توبه کنند و ایمان بیاورند وعمل صالح انجام بدهند ، خداوند در روز قیامت بدیهای آنها را به خوبی تبدیل می کند . محمد بن مسلم سوال کرد که مقصود از این آیه چیست ؟ امام فرمود : گناه کرده اما در آن حدی نبوده که ایمانش نابود بشود . گناه آفت بزرگی برای ایمان است . گناه آفت سنگینی برای ارزش هاست . حالا اگر کسی این قدر گناه کرد که روحش مرده باشد و هیچ احساس بدی از گناه نمی کند و ایمانش هم از بین رفته است که هیچ ولی کسی که گناه میکند اما احساس شرمندگی دارد و می فهمد که این کاری که کرده اشتباه است ، بعد از اینکه گناه کرد ، تنفر دارد ، پشیمان می شود و از خودش بدش می آید ، این می شود مومن مُذنب .
گاهی ممکن است گناهان زیاد باعث بشود که کم کم درجه ی ایمان پایین بیاید تا آنجایی که به صفر برسد . توصیه ای که علمای اخلاق و اساتید عرفان دارند این است که مراقبت کنید و هوای خودتان را داشته باشید ، ممکن است به جایی برسید که این ایمان از بین برود . ولی اگر گناهی مرتکب شدید ، نا امید نشوید . یعنی بین این دو حالت باشید . در عین اینکه مراقبت میکنید ، حواستان باشد که آن را از بین نبرید و اگر گناهی کردید توبه کنید . حالا کسی از این دنیا رفت و آنقدر گناه نکرده که تمام ایمانش از بین رفته باشد ، در روز قیامت خدا او را می آورد تا اینکه در جایگاه محاسبه قرار می گیرد . امام باقر (ع) می فرماید : خداوند متولی حسابرسی او خواهد شد . هیچ کس متوجه او نیست و فقط خداست . یکی یکی گناهان را به یادش می آورد بدون اینکه این مجلس شاهدی داشته باشد . وقتی به یادش می آورد این بنده اعتراف می کند که نافرمانی کردم ولی نمی خواستم سرکشی کنم . از روی عناد نبود و نمی خواستم به ربوبیت تو و بزرگی تو جسارت کنم ،
در بیانیات امام سجاد (ع) هست که خدایا اگر ما گناه می کنیم نه به بخاطر این است که تو را احمد الناظرین می بینیم و یک کسی می بینیم که بگوییم ولش کن ، نه گرفتار شقاوت نفس شده ایم ، نفس مان فریب مان داده است . پس اعتراف می کند و بعد ازاعتراف به گناهش ، خداوند به کاتبان دستور میدهد که این بدیها را به خوبی ها تبدیل کنند . این درصورتی است که خلاف ها را قبول دارد و جلوگیری کرده است نه اینکه خلاف کند و بگوید : روز قیامت این اتفاقات می افتد . اگر گناه روی گناه بیاید ، بدون ایمان از دنیا می رود و دیگر این اتفاقات برای او نمی افتد . و بعد خدا میگوید که حساب او را روی پرده بیاورید و او را به مردم معرفی کنید . وقتی این اتفاق افتد و مردم می گویند : این چه بشری است که یک گناه هم ندارد . بعد دستور می دهد که او را به بهشت ببرید . پس کسی که گناه کرده و بعد توبه می کند و عمل صالح انجام میدهد ، چنین سرنوشتی در انتظار اوست . پس نگران نباشید ، جایی برای بازگشت داریم . مصادیق عمل صالح چیست ؟ جبران هر عمل باید متناسب با همان عمل باشد . اگر کسی دیواری را خراب کرد و سوراخ کرد ، حالا می خواهد جبران بکند ، آیا میتواند برود دیوار دیگری را رنگ کند ؟ خیر . اولین کاری که می کنی این است که این سوراخ را پر کنی و بعد همه را رنگ کن ، اشکالی ندارد . اولین نوع نگاهت به اینجا باشد چون ممکن است از این سوراخ باز هم گزیده بشوی . یک ماری یکب از از این سوراخ بیرون آمده و به تو نیشی زده ، اول این را پُرش کن . اول این عنصر خطر و جایگاه لغزش را پر کن که خاطرت جمع باشد . لباس نشانه ی کرامت انسانهاست . روایت داریم که خدا برای حیوانات پوشش قرار نداده ولی برای انسانها بخاطر تکریم آنها پوشش قرار داد . حجاب هم برای خانمها است و هم برای آقایان . بعضی ها تا اسم حجاب می آید یاد خانم ها می افتند . خیر این طور نیست . مردان هم باید حجاب داشته باشند . حد و حدود پوشش مرد و زن هم مشخص شده است . حالا کسی آمد و این را رعایت نکرد ، نمی خواهد با خدا بجنگد و سرکشی کند ، فریب خورده و فکر می کند که این جوری قشنگ تر است و مقداری مویش را بیرون گذاشته و مقداری هم آرایش کرده است و حتی نمازش را هم می خواند . هستند خانم هایی که حجاب را رعایت نمیکنند ولی نماز می خوانند و زیارت هم می روند ، دعا هم می خواند ولی توجه ندارد که از این سوراخ دارد گزیده زده میشود . از این جهت هویتش مختوش می شود . مگر خدا نمیگوید که من از لحاط جنبه کرامت برای تو پوشش قرار دادم ؟ حالا به این ارزش پوششی توجه نکرده واین باعث میشود که نوع نگاهش عوض بشود در حالیکه خدا را قبول دارد ، قیامت و حساب را قبول دارد ، ارتباط با خدا هم دارد ، نماز هم می خواند ، در بیرون ظاهر سازی می کند و مرز حجابش را از دست می دهد . این یک عمل فاسد میشود . یعنی عملی که متناسب با تو نیست . اگر در چنین فردی در پیشگاه ولی خدا قرار بگیرد ، یک نگاهی به او میکند و میگوید که حیف نمی دانی چه کسی هستی ؟ اگر می دانستی که چقدرارزش داری ، این جور عمل نمی کردی ، از خودت فاصله گرفته ای ، از خود مثبت و کریمانه ات فاصله گرفته ای ، تو یک عروسک در دست دیگران نیستی ، تو انسان هستی ، نفس کریمانه داری ، بزرگواری و حیثیتت را باید حفظ کنی . برگرد . خوب حالا این خانم برگشته ، عمل صالح این چیست ؟ آیا برود بیشتر نماز و قرآن بخواند ؟ بله این کار خوب است ولی حواسش باشد که از اینجا نیشی به او خورده است . مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود . اینجا یک تخریبی صورت گرفته است ، منی که می خواهم توبه کنم اول باید این خلأ را پُر کنم . این خانم در حجاب ضعیف بوده است و حالا توبه کرده است و عمل صالح این خانم این است که حجاب را بیشتر دقت بکند و این خلأ را پر کند . به این عمل حواسش بیشتر باشد . البته این منافاتی با زیباسازی دیگر ابعاد وجودی ندارد . ولی دراین یکی باید بیشتر دقت کند . مراقبت کند تا ملکه بشود یعنی این سستی که پیدا کرده بود مثل کسی که برای تعلیم رانندگی می رود ، راه راست رفتن را خوب می رود ولی پارک کردنش بد است . خوب ایشان باید پارک را بیشتر تمرین کند . باید نقطه ضعف را باید تمرین کند . پس هر جا می بیند که ضعف است و می خواهد عمل صالح انجام بدهد ، باید ضعف را به قوت تبدیل بکند . نقص را تبدیل به کمال بکند . در هر کاری همین جور است . دانش آموزی نمره ی فیزیک کم آورده است ، خوب برود شیمی بخواند ؟ بله شیمی هم بخواند ولی فیزیک را بیشتر بخواند و آنرا تقویت کند تا کمبود نمره را جبران کند . پس اول اینجا را پر می کند و بعد همه جا را فضاسازی میکند . گاهی خلاف انسان ، عامل های متعدد داشته است ، باید تمام این عوامل را مطالعه کند و ببیند چه عواملی باعث شد که او گرفتار این گناه بشود ؟ مثلا در مورد حجاب ، باید ببیند که چه عواملی باعث شد که به طرف بدحجابی برود ؟ عوامل را شناسایی کند و جلوی آن عوامل را بگیرد . این از بهترین اعمال صالح است . یعنی ریشه ی آن مرض را بخشکاند . مثلا غیبت ، عمل صالح غیبت این است که اولا از کسانی که بدگویی کرده و بعد از همه ، سعی کند خوبی های آنها را بگوید . ما نمی توانیم انسانی پیدا کنیم که مطلقا بد باشد . بَد مطلق نباشد در جهان ، بَد به نسبت باشد این را هم بدان . مولانا میگوید : بدی نسبی است . پس جنبه های مثبت را پیدا کنم . روایتی است که حضرت عیسی با یارانش می رفتند و سگ مرده ای در راه افتاده بود . بوی بد این سگ همه فضا را پر کرده بود و همه میگفتند : چه بوی بدی میدهد و حضرت گفت : عجب دندانهای سفیدی دارد . یعنی به دنبال چیزهای بد دراطرافتان نباشید و جنبه های مثبت را ببینید . مثلا در مورد نماز ، کسی نماز نمیخوانده و حالا توبه کرده ، خوب باید اول نماز را تقویت کند و نماز را سر وقت بخواند و نکته ای که باید توجه داشت این است که باید بتدریج تقویت کند . یعنی حالا که من می خواهم عمل صالح انجام بدهم ، پس یک برنامه سنگین بردارم . خیر . این وسط راه می بُرد . مثلا در نماز خواندن نگوید من باید نمازم را طولانی کنم و سر وقت بخوانم و با تمام تفاضیل بخوانم ، خوب این خیلی جالب و خوب است اما اگر الان سنگین بردارد ممکن است در وسط راه ولش کند و نتواند ادامه بدهد . بگوید من نماز اول وقتم را می خوانم و بعد کم کم جماعت را اضافه میکند و البته این همت مضاعف هم می طلبد . البته ظرفیت انسانها باهم فرق می کند . پس برای نقطه مقابل خلاف هایی که کرده ایم ، برنامه ریزی کنیم . عمل صالح ارتباط با نامحرم ، این است که اول روی عواملی که باعث لغزش او میشده فکر کند و عوامل آن را بدست بیاورد . حفظ کرامت نفس مهم است . بعد از اینکه توبه کرد ، توبه و عزت و کرامتش را حفظ کند و هوای خودش را داشته باشد که من در پی این ارتباطات چه چیزی من بدست می آورم ؟ پیرامون این مسائل فکر کند ، تمرین کنند تا اینکه ملکه بشود . کافی است که ما راه بیفتیم ، خدا به ما کمک میکند . خدا می گوید : تو یک قدم بطرف من بیا ، من ده قدم به طرف تو می آیم . یعنی اگر تو شکر این زیبایی و نعمتهایی که بتودادم بجا بیاوری و در فضای درست حرکت کنی ، من ده برابر به تو می دهد . تو قدم اول را به هر مقداری که میتوانی بردارد و ده دقیقه این عمل را به تاخیر بینداز ، شاید دیگر تو نتوانی این عمل زشت را انجام بدهی و فرصت برای تو پیش نیاید . پس شناخت موانع مهم است .(حجة الاسلام و المسلمین مهندسی در برنامه سمت خدا)
خلیفه الله است، مثل آدم.
عمر طولانی دارد، مثل نوح.
کفار به دستش هلاک می شوند، مثل هود.
تولدش پنهان بود؛ مثل ابراهیم.
بشارت آمدنش را داده اند، مثل اسماعیل.
فرشتگان به یاری اش می آیند، مثل لوط.
در عزای حسین گریان است، مثل یعقوب.
زیباترین خلق است، مثل یوسف.
حکومتش جهانی است، مثل سلیمان.
صبر دارد، مثل ایوب.
در گهواره سخن گفت، مثل عیسی.
نام و کنیه ی محمد است
و شبیه ترین فرد در خلق و خو به او.
آنچه خوبان همه دارند
تو یکجا داری…