لینک ثابت
از آیت الله بهجت رحمت الله علیه علت اینکه چرا انسان در راه ترک گناه عاجز و درمانده می شود و از ایشان راهکار خواسته شد.
وی در جواب این پرسش فرمودند: «ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت ” و لا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه» …
یاد خدا، پایه اساسی مراقبه
همان طور که گفته شد و تو نیز دانستی، اگر شخص گنه کار از کسانی باشد که در اثر غفلت به دام گناه می افتند، باید با مراقبه شدید، غفلت را از خود دور کرده و با از بین بردن غفلت، خویش را از چنگ معاصی برهاند.
اکنون سخن ما این است که رکن رکین و پایه اساسی مراقبه، همیشه و در همه جا و در هر حالی به یاد خدا بودن است، که طبق برخی از روایات یکی ازمشکل ترین کارهاست (رسول خدا-صلى الله علیه و آله-فرمود:«یا علی!ثلاث لا تطیقها هذه الامه:المواساه للاخ فی ماله و انصافالناس من نفسه و ذکر الله على کل حال;اى على!سه کار است که تحمل آنها بر این امت مشکل است:رعایت مساوات مالى با برادران مۆمن;رفتار منصفانه با مردم و یاد خدا در همه حال.»مجلسى،بحار الانوار،ج 74،ص 45.) و چون چنین است، یکی از بهترین اعمال است (پیامبر گرامى اسلام-صلى الله علیه و آله-فرمود:«یا على!سید الاعمال ثلاث خصال:انصافک الناس مننفسک،و مواساتک الاخ فی الله-عز و جل-،و ذکرک الله-تبارک و تعالى-على کل حال;اى على!سرور و سیداعمال سه خصلت است:رفتار منصفانه با مردم;رعایت مساوات مالى با برادران ایمانى و یادخداوند در همه حال.»همان،ص 44.)
در عظمت و اهمیت یاد خدا همین بس که خدای تبارک و تعالی از آن به کم راضی نگشته و برایش حدی معین نفرموده است.
مرحوم ثقة الاسلام کلینی در کتاب دعای اصول کافی، باب «ذکر الله کثیرا» به اسنادش از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمود:
ما من شی ء الا و له حد ینتهی الیه الا الذکر فلیس له حد ینتهی الیه. فرض الله الفرائض فمن اداهن فهو حدهن، و شهر رمضان، فمن صامه فهو حده. و الحج، فمن حج فهو حده. الا الذکر، فان الله - عز و جل - لم یرض منه بالقلیل، و لم یجعل له حدا ینتهی الیه. ثم تلا هذه الآیة: «یا ایها الذین آمنوااذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا (احزاب(33)آیه 41) فقال: لم یجعل الله - عز و جل - له حدا ینتهی الیه. قال: و کان ابی علیه السلام کثیرالذکر. لقد کنت امشی معه و انه لیذکر الله و آکل معه الطعام و انه لیذکر الله ولقد کان یحدث القوم و ما یشغله ذلک عن ذکر الله و کنت اری لسانه لازقا بحنکه یقول: لا اله الا الله و کان یجمعنا فیامرنا بالذکر حتی تطلع الشمس و یامربالقراءة، من کان یقرا منا، و من کان لم یقرا منا امره بالذکر (کلینى،اصول کافى،ج 2،ص 361)؛
ای علی ! سه کار است که تحمل آنها بر این امت مشکل است: رعایت مساوات مالی با برادران مۆمن ؛ رفتار منصفانه با مردم و یاد خدا در همه حال
هر چیزی را حدی است که بدان پایان می پذیرد، مگر ذکر و یاد خدا که برای آن حدی وجود ندارد [مثلا] خداوند نمازهای پنج گانه را واجب ساخت که به جا آوردن آنها حد آنهاست. همچنین روزه ماه رمضان را واجب کرد که روزه داری حد آن است. همین طور حج را واجب گردانید که گزاردن آن، حد آن است؛ جز یاد خدا که از آن به کم راضی نگشت و برایش حدی مقرر نفرمود. سپس حضرت این آیه را تلاوت کرد: یا ایها الذین آمنوا اذکرو الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا (رعد(13)آیه 28. )؛ ای گروه مۆمنان! خدای را بسیار یاد کنید و او را در بامدادان و شبانگاهان تسبیح نمایید.
آن گاه فرمود: پدرم - که درود خدا بر او باد - خدای را بسیار یاد می کرد. هنگامی که با او راه می رفتم، او مشغول ذکر خدا بود. با او غذا می خوردم او به یاد خدا بود. با مردم سخن می گفت، ولی هیچ گاه سخن گفتن، او را از یاد خدا باز نمی داشت، و من خود می دیدم که زبانش به کامش چسبیده و یکسره «لا اله الا الله» می گوید .
بین الطلوعین ما را جمع می کرد و دستور می داد تا بر آمدن خورشید ذکر بگوییم و به یاد خدا باشیم . هر یک از ما را که قرائت قرآن میدانست به تلاوت آن دستور میداد و کسی را که قرائت قرآن نمیدانست به ذکر و یاد خدا امر می فرمود.»
حال که به اهمیت یاد خدا به عنوان رکن عمده و پایه مهم «مراقبه» اشاره شد. به جاست با استفاده از آیات و روایات به آثار و خواص یاد خدا و نیز به عواقب و تبعات غفلت از خدا جل و علا اشاره کنیم و بدین ترتیب بر فواید و عواید بحث بیفزاییم.
1. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: «یا علی ! ثلاث لا تطیقها هذه الامة : المواساة للاخ فی ماله و انصاف الناس من نفسه و ذکر الله علی کل حال ؛ ای علی ! سه کار است که تحمل آنها بر این امت مشکل است : رعایت مساوات مالی با برادران مۆمن ؛ رفتار منصفانه با مردم و یاد خدا در همه حال.»( مجلسی، بحار الانوار، ج 74، ص 45.2)
پیامبر گرامی اسلام - صلی الله علیه و آله - فرمود: «یا علی ! سید الاعمال ثلاث خصال: انصافک الناس من نفسک ، و مواساتک الاخ فی الله - عزوجل - ، و ذکرک الله - تبارک و تعالی - علی کل حال ؛ ای علی ! سرور و سید اعمال سه خصلت است : رفتار منصفانه با مردم ؛ رعایت مساوات مالی با برادران ایمانی و یاد خداوند در همه حال .» همان، ص 44.3. احزاب (33) آیه 41.4. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 361.5. رعد (13) آیه 28.
دیگر توضیح نخواهید و آن که عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت کنید، خودش توضیح خود را می دهد.
لزوم ترک معصیت
همانطور که یک پزشک قبل از بیان هر حکم درمان و نسخه ای، ما را به پرهیز از انجام کارها و اموری دستور میدهد تا که از کهنه شدن و قوّتیابی بیماری خلاص دهد؛ شریعت مطهّر اسلام نیز قبل از دستور به انجام هر عملی، ما را به پرهیز از اموری امر فرموده است که انجام آنها معصیت و گناه شمرده میشود. در دستورالعملها و نامههای مرحوم همدانی (رضواناللهتعالیعلیه) سفارشهای ویژهای بر ترك معصیت شده است.
در قسمتی از نامهای كه به یكی از علمای تبریز مرقوم داشته، این گونه فرموده است: «… آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نمودهام، این است كه اهّم اشیا از برای طالب قرب، جدّ و سعی تمام در ترك معصیت است. تا این خدمت را انجام ندهی، نه ذكرت و نه فكرت به حال قلبت فایدهای نخواهد بخشید؛ چرا كه پیشكش و خدمتكردن كسی كه با سلطان در مقام عصیان و انكار است، بیفایده خواهد بود. نمیدانم كدام سلطان، أعظم از این سلطان عظیمالشأن است، و كدام نقار (نزاع و ستیزه جویی) أقبح (زشتتر) از نقار با اوست؟»1
جای دیگری جناب آخوند (رحمه الله علیه ) می فرمایند: «تمام سفارشات این بینوا به تو، اهتمام در ترك معصیت است. اگر این خدمت را انجام دادی، آخر الامر تو را به جاهای بلند خواهد رسانید»
در قسمت دیگری از همین نامه، مرحوم آخوند همدانی(رحمه الله علیه ) چنین نگاشته شده كه «… فَافهَم! ممّا ذَكَرتُ انّ طَلَبَكَ المحبَّةَ الالهیَّةَ مَعَ كَونِكَ مُرتَكباً للمعصیةِ امرٌ فاسدٌ جداً، و كیف یَخفی عَلیك كَونُ المَعصیةِ سَبَباً للنّفرةِ وَ كَونُ النَّفرةِ مانِعةُ الجَمعِ مَعَهُ المَحَبَّةُ؟…»2 پس بفهم از آنچه یادآوری نمودم! بدان كه درخواست محبت خداوندی، با آلودهشدن تو به گناه، امری فاسد است. چگونه بر شما این نكته پنهان است كه معصیت باعث نفرت و بیزاری است و هرگز با محبّت قابل جمع نیست؟… «اِنّ تَركَ المَعصِیَةِ اَوَّلُ الدِّینِ وَ آخِرِهِ، ظاهِرَهً، وَ بَاطِنَهً، فَبادِر اِلَی المُجاهِدَةِ!…»؛3 البته ترك گناه؛ اوّل، آخر، ظاهر و باطن دین است. پس به سرعت به تلاش و مجاهده بپرداز!
در قسمتی دیگر از همین نامه بلند و مهّم، ایشان درباره دوری گزیدن از معصیت، اینگونه نوشتهاند: «… پس ای عزیز! چون این كریم رحیم، زبان تو را مخزن كوه نور، یعنی ذكر اسم شریف قرار داده، بیحیایی است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیّت و غیرها من المعاصی نمودن. مخزن سلطان باید محلّش پر عطر و گلاب باشد. نه مجلس مملوّ از قاذورات، و بیشكّ، چون دقّت در مراقبت نكردهای، نمیدانی كه از جوارح سبعه (هفتگانه) یعنی گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج، چه معصیتها میكنی، و چه آتشها روشن مینمایی، و چه فسادها در دین خودت بر پا میكنی، و چه زخمهای منكره سیف و سنان (شمشیر و نیزه) با زبانت به قلبت میزنی. اگر نكشته باشی، بسیار خوب است. اگر بخواهم شرح این مفاسد را بیان نمایم، در كتاب نمیگنجد… تو كه هنوز جوارحت را از معاصی پاك نكردهای، چگونه منتظری كه در شرح احوال قلب چیزی بنویسم…»4
در جای دیگری جناب آخوند (رحمه الله علیه ) می فرمایند: «تمام سفارشات این بینوا به تو، اهتمام در ترك معصیت است. اگر این خدمت را انجام دادی، آخر الامر تو را به جاهای بلند خواهد رسانید.»5
پی نوشت ها:
1. محمد بهاری، تذكرة المتقین، ص 177، و نیز چلچراغ سالكان، 111.
2. محمد بهاری، تذكرة المتقین، ص 177، و نیز چلچراغ سالكان، 111.
3. محمد بهاری، تذكرة المتقین، ص 177- 178، و نیز چلچراغ سالكان، 111.
4. محمد بهاری، تذكرة المتقین، ص 178- 179، و نیز یاور امیری، چهل نامه عرفانی، ص 15- 16.
5. محمد بهاری، تذكرة المتقین، ص 196، و نیز چلچراغ سالكان، 133- 135.
یکی از عوامل مهم و مؤثر در جلوگیری از سقوط آدمی، «علم» است. علم موجب میشود که انسان راه را از چاه تمیز دهد و با تشخیص راه مستقیم از راههای انحرافی، به مسیری که به سقوط منتهی میشود، وارد نگردد.
توجه به این نکته ضروری است که راهیابی به راه درست و نیز ماندن در راه مستقیم، کاری بسیار مشکل است و انسان خود به خود چنین توفیقی نمییابد. بنابر تعبیر قرآن کریم، نیاز به یک عروة الوثقی دارد؛ یعنی آدمی باید به دستاویزی که مانع سقوط او میشود، چنگ زند تا سقوط نکند و الاّ در راهی که از مو باریکتر، از آتش سوزندهتر و از شمشیر برّنده تر است، سقوط خواهد کرد.
نکته قابل توجه دیگر اینکه در نزدیکی راه مستقیم، راههای انحرافی فراوانی وجود دارد که انسان اگر توجه نداشته باشد، با ورود به یکی از آن مسیرهای انحرافی، نابود و گمراه خواهد شد.
روزی پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» خطی بر روی زمین کشیدند و فرمودند: این خط، راه مستقیم، راه قرآن و راه اسلام است که شما را به بهشت میرساند. سپس خطوط فراوانی پیرامون آن خط مستقیم کشیدند و فرمودند: همه این راهها انحراف است و هر که در راه انحراف بیفتد، هر قدمی که بردارد، قدمها از راه مستقیم دور میشود.
شناخت صراط مستقیم و تشخیص آن از راههای انحرافی، با «علم» امکانپذیر است و بدون آگاهی لازم، انسان به طور ناخودآگاه و غیرمستقیم، دچار انحراف و گمراهی خواهد شد که در نهایت به سقوط او میانجامد.
بنابراین رستگاران که در راه مستقیم و صراط هدایت حرکت میکنند، یا عالم ربّانی هستند که راه را از چاه شناختهاند و یا از علمای ربّانی پیروی میکنند. به عبارت دیگر به همان میزان که علم، مانع سقوط است، پیروی و تبعیت از عالمی اسلام شناس که راه مستقیم را یافته و در آن حرکت مینماید و از انحراف به دور است نیز مانع سقوط میباشد
بعضی اوقات نیز دچار جهل مرکّب میشود و راه باطل را به تصور اینکه راه مستقیم است، طی میکند. قرآن کریم چنین افرادی را ورشکستهترین افراد میداند و میفرماید:
«هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا، الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا»[1]
قرآن میفرماید: ورشکستهترین افراد آن کسی که در راه کج و انحرافی افتاده و خیال میکند که در راه مستقیم است؛ در راه ضلالت و گمراهی تلاش و کوشش میکند، در حالی که برای شقاوت خود تلاش میکند و انتهای راه او جهنّم است.
_____________________________________________
1- سوره کهف / 104-103
این کتاب مجموعه ای از روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام درباره احکام شرعی در تمام ابواب فقه است که طی بیست سال به نگارش درآمده.
شیخ حرعاملی در این کتاب، علاوه بر کتب اربعه، به بیش از 180 کتاب روایی معتبر شیعه استناد نموده و مجموعه ای گرانبها و ارزشمند از روایات فقهی شیعه را جمع آوری کرده است.
این کتاب شامل حدود 36 هزار روایت درباره احکام شرعی، واجبات، محرمات، مستحبات و آداب است و روایات آن برگرفته از مجموعه های روایی معتبر شیعه و اصول اولیه قدمای اصحاب است.
در حال حاضر وسائل الشیعه از ارکان اصلی استنباط احکام شرعی و اجتهاد در حوزه های علمیه شیعه به شمار می آید و در تمام درسهای خارج فقه روایات آن نقل و مورد استناد قرار می گیرد. (سایت تخصصی امیرالمومنین علیه السلام)
كتاب گرانسنگ «وسائلالشیعه» در بردارنده 51 كتاب در ابواب مختلف از طهارت تا دیات بوده و حدود 35 هزار و 868 حدیث را شامل میشود.
مولف آن، یكی از 3 تن علمایی است كه محمدون ثلاثه نام گرفتهاند. وی دیدگاههای خود را در تالیف كتاب كه براساس آن عمل كرد، در جلد آخر كتاب و در قالب 12 فایده مفصلا شرح و تفصیل داده است.
از آنجا كه این كتاب از زمان تالیف تاكنون مدار تحقیق و استفاده و استنباط فقها و عالمان در احكام شرعی بوده است، شروح و مستدركات جامعی درباره آن به نگارش درآمده است. در ضمن مجموعه شروح و تالیفات شیخ نیز بالغ بر 50 كتاب و رساله است.
تألیفات
شیخ حُر عاملى داراى تألیفات ارزشمند و گرانبهایى است. وى عمر شریف خود را وقف خدمت به شریعت مقدس اسلام و مذهب حق اهل بیت عصمت و طهارت نمود و با وجود مشاغل فراوان مانند شیخ الإسلامى و اشتغال به درس و تربیت علما، تألیفات فراوانى نیز از خود به یادگار نهاده كه یكى از آنها كتاب ارزشمند «وسائل الشیعة» است كه از زمان نگارش تا این زمان پیوسته مورد توجه و عنایت فقهاى اهل بیت و مجتهدین شیعه قرار گرفته است.
از جمله دیگر تألیفات ایشان می توان به الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیه، الصحیفة الثانیة من أدعیة علی بن الحسین علیهالسلام، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، هدایة الأمة إلى أحكام الأئمة علیهمالسلام، من لا یحضره الإمام، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، رسالة فی الرد على الصوفیة، و بسیاری کتاب ارزشمند دیگر اشاره نمود.
مکتبی بودن یک مسلمان را از اینجا میتوان شناخت که در همه ابعاد زندگی و کارهای فردی و اجتماعی، نسبت به آنچه «وظیفه دینی» است، متعبد و عامل باشد. تکلیف در شرایط مختلف فرق میکند. ممکن است مطابق خواسته قلبی انسان باشد یا مخالف، مورد پسند مردم باشد یا نه. مسلمان چون در برابر خداوند تعهد سپرده است، عملکرد او نیز باید طبق خواسته او باشد و هیچ چیز را فدای «عمل به تکلیف» نکند. در این صورت، هر چند به ظاهر شکست هم بخورد، پیروز است؛ چون در انجام وظیفه کوتاهی نکرده است. فرهنگ «عمل به تکلیف» وقتی در جامعه و میان افرادی حاکم باشد، همواره احساس پیروزی میکنند. به تعبیر قرآن کریم به «احدی الحسنیین» دست مییابند و در مبارزات هم چه کشته شوند چه به پیروزی نظامی و سیاسی برسند، هر دو صورت برای آنان خوب است.
امام حسین علیه السلام فرموده است: «ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا: امیدوارم آنچه خدا برای ما اراده فرموده است، خیر باشد، چه کشته شویم، چه پیروز گردیم.»
امامان شیعه در شرایط مختلف اجتماعی طبق تکلیف عمل میکردند. حادثه عاشورا نیز یکی از جلوههای عمل به وظیفه بود و تکلیف را هم اقتضای شرایط و شناخت زمینهها تعیین میکرد؛ البته در چهارچوب کلی دین و معیارهای قرآنی. فریاد یا سکوت، قیام یا قعود امامان نیز تابع همین تکلیف بود. امام حسین علیه السلام، امام برحق بود و خلافت و رهبری را حق خود میدانست، ولی در نامهای که به اهل بصره نوشت، فرمود: «قوم ما حکومت را برای خود برگزیدند و ما به خاطر آن که تفرقه امت را خوش نداشتیم، به آن رضایت دادیم، درحالی که ما خاندان پیامبر میدانیم که ما به خلافت و رهبری، شایستهتر از کسانی هستیم که آن را برعهده گرفتهاند.» همان حسین بن علی علیهالسلام که یک لحظه هم حکومت یزید را تحمل نکرد، ده سال در حکومت معاویه زیست و دست به قیام نزد، چرا که تکلیف امام در این دو دوره متفاوت بود.
امام حسین علیهالسلام وقتی میخواست از مکه به سوی کوفه بیرون آید، بعضی از اصحاب، از جمله ابن عباس او را نصیحت میکردند که رفتن به سمت عراق، صلاح نیست. ولی امام حسین علیهالسلام به او فرمود: با آن که میدانم تو از روی خیرخواهی و شفقت چنین میگویی، اما من تصمیم خودرا گرفتهام. در منزل صفاح نیز پس از ملاقات با فرزدق و گزارش او به امام از اوضاع نامطمئن کوفه، حضرت سخن زیر را فرمود و سپس به حرکت خود ادامه داد: اگر قضای الهی بر همانچه که دوست میداریم نازل شود، خدا را بر نعمتهایش سپاس میگوییم و از او برای ادای شکر، کمک میخواهیم و اگر تقدیر الهی میان ما و آنچه امید داریم مانع شد، پس کسی که نیتش حق و درونش تقوا باشد، از حق تجاوز نکرده است
اینها همه نشان دهنده آن است که امام، خود را برانجام تکلیف مهیا کرده بود، نتیجه هرچه که باشد، راضی بود. وقتی دو نفر از سوی والی مکه برای ایشان امان نامه آوردند تا از ادامه این سفر بازش دارند، حضرت فرمود: در خواب، پیامبر خدا را دیدم و به چیزی فرمان یافتم که درپی آن خواهم رفت، به زیانم باشد یا به سودم…
وقتی نامههای پیاپی مردم کوفه به امام حسین علیهالسلام رسید و از او دعوت برای آمدن به کوفه کردند و وعده نصرت و حمایت دادند، امام احساس تکلیف کرد که برود. هر چند میدانست مردم کوفه چگونه اند، ولی آن دعوتنامهها و اعلام حمایتها تکلیف آور بود. پس از برخورد با سپاه حر که راه را براو بستند، حضرت در ضمن خطبهای به آنان فرمود: «آمدنم برای عذر آوردن به درگاه خدا و نزد شما بود. من پیش شما نیامدم، مگر پس از آن که نامهها و فرستادههایتان رسید که: نزد ما بیا که ما پیشوایی نداریم… اگر بر سر پیمان و سخن خویشید که آمدهام و اگر خوش ندارید و نمیخواهید، برمی گردم.»
یاران امام نیز همین گونه بودند و به خاطر انجام تکلیف الهی در راه نصرت او شهید شدند. وقتی امام از آنان خواست که هرکه میخواهد برود، سخن یاران او چنین بود: «به خدا سوگند هرگز از تو جدا نخواهیم شد و جانمان را فدای تو میکنیم و با خون گلو و رگها و دستانمان از تو حمایت میکنیم. اگر کشته هم شویم وفای به عهد کرده و تکلیفی راکه برعهده ما بوده است انجام دادهایم: فاذا نحن قتلنا و فینا و قضینا ما علینا.»
اینكه خداوند فقط كار افراد با تقوى را مى پذیرد، سبب دل سردى و یأس افراد عادّى یا گناهكار نمى شود؟
اولاً اینكه قرآن مىفرماید: «إنّما یَتقبّل اللّه من المتّقین»(سوره مائده، آیه 27)، تقوا درجاتى دارد. به همین دلیل، كلمه (أتقى) یعنى با تقواتر، در قرآن آمده است: «انّ أكرمكم عند اللّه أتقاكم»( سوره حجرات، آیه 13.) و اكثر افراد عادّى و خلافكار هم مرحلهاى از تقوى را دارا مىباشند و گرنه هیچ كار خیرى انجام نمىدادند و از هیچ گناهى دست برنمىداشتند.
ثانیاً اگر گفتند دولت فقط فارغ التحصیلان دانشگاه را مىپذیرد، مراد آن است كه شرط استخدام رسمى، فارغ التحصیل دانشگاه بودن است، نه اینكه دیگران حقّ هیچ گونه كارى ندارند و یا اگر كارى انجام دهند، پاداششان ضایع مىشود.
ثالثاً پذیرش عمل نیز درجاتى دارد: قبول عادّى، قبول شایسته، «بقبول حسن»( سوره آلعمران، آیه 37) و قبول برتر كه در دعا مىخوانیم: «و تقبّل باحسن قبولك»(دعاى وداع ماه رمضان.) بنابراین، هركس به مقدار تقوایى كه دارد كارش قبول مىشود.
به همین دلیل پاداشهاى قرآن نسبت به افراد و كارها و شرایط، متفاوت است؛
بعضى كارها پاداش دو برابر دارد: «ضِعفَین»(سوره بقره، آیه 265)
بعضى كارها پاداش چند برابر دارد: «أضعافاً»(سوره بقره، آیه 245)
بعضى كارها پاداش ده برابر دارد: «فله عَشرُ أمثالها»(سوره انعام، آیه 160)
بعضى كارها پاداش هفتصد برابر دارد: «كمَثل حبَّة أنبَتَت سَبع سَنابِل فى كلّ سُنبلَةٍ مِأةُ حَبّة»(سوره بقره، آیه 261)
بعضى كارها پاداشى دارد كه هیچ كس، جز خدا آن را نمىداند: «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم»(سوره سجده، آیه 17)
و این تفاوتها بر اساس تفاوت نیّت و نوع كار است.
بچه ها فرض کنید الان ۳۰۰۰ سال پیش هست.. یه قبیله هستیم کنار یه رودخونه میخوایم زندگی شروع کنیم…
برای اینکه اختلاف و نزاع و بی نظمی حاکم نشه، مجبوریم یه حاکم یا رییس که حرفش رو همه قبول کنن لازم داریم.
خب. چطوری انتخابش کنیم؟
{ …بچه ها نظر میدن… }
{…از نظرات بچه ها برای تکمیل ادامه بحث استفاده کنید…}
۱- یه بزرگتر و ریش سفید انتخاب کنن ( مدیریت های محلی)
مزایا : خوبه ..
معایب: اگر چندتا ریش سفید داشتیم چی..؟ چند تا طایفه…؟اگر همه قبولش نداشتن چی..؟ اگر رحمت خدا رفت چی..؟ اگر خطایی کرد چی..؟ اگر…. ؟
{ …بچه ها فکر می کنن و راه حل میدن … }
۲- یک نفر یه گروهی رو جمع کنه و با زور همه رو ساکت و مطیع کنه ( حکومت استبدادی)
مزایا: مدیریت ایجاد میشه..
معایب: { …بچه ها فکر می کنن و راه حل بدن… }
معایب: { جمع بندی نظر بچه ها + } اگر ظلم کرد چی..؟ اگر به فکر مردم نبود و مردم ناراضی شدن..؟ اگر قانون ضد انسانی یا ضد دینی گذاشت چی…؟
۳- چند نفر کاندید بشن و مردم رای گیری کنن و یک نفر رو انتخاب کنن برای حاکم ( حکومت دموکراسی – حکومت اکثریت )
مزایا: بیشتر مردم راضی هستن
معایب : { …بچه ها فکر می کنن و راه حل بدن و جمع بندی کنید با :..}
معایب: اگر قوانین ضد دینی گذاشتن چی ..؟ ( مثلا قانون بذارن حجاب ممنوع، دزدی آزاد، جنگ آزاد و …..)
{ …تا اینجا بچه ها باید متوجه شده باشن که جای یه چارچوب برای حاکمیت خالیه .. (چارچوب دین الهی رو میگم).. }
۴- خدا یک نفر رو بفرسته برای حکومت و اداره امور جامعه
{.. بحث حکومت الهی و سیاسی بودن دین و حکومت پیامبر و ظلم غاصبان حکومت و خلیفه الهی گفته شود…..}
۵- وقتی خلیفه و فرستاده مستقیم خدا بین مردم نیست، جانشینش رو هم خودشون تعیین می کنن ..
{.. بحث امامت انجام بشه…}
۶- وقتی امام دوازدهم به اذن خدا از دیده ها پنهان شد، جانشین خودش رو تعیین کرده..
{… بحث فلسفه غیبت و نواب خاص و عام گفته شود…}
۷- بر اساس دین کاندیداها بررسی بشن و قانون گذاری هاشون هم طبق دین بررسی بشه ..
{بحث ولی فقیه، مشروعیت و مقبولیت ، شورای نگهبان و مجلس و انتخاباتها گفته بشه…}