لینک ثابت
امام جماعت، مهم ترین عضو مدیریتی مسجد است که میتواند با برنامه ریزی و عملکرد درست، زمینه مناسبی را برای پیش برد عوامل حضور مردم در مسجد، فراهم کند. درباره حضور جوانان در مسجد نیز عملکرد امام جماعت، شخصیت امام جماعت و چگونگی برخورد او با جوانان، در ایجاد و چگونگی نگرش جوانان نسبت به دین و مسجد بسیار مؤثر است. روابط و احترام میان امام جماعت و جوانان، نباید در چارچوبی خشک و رسمی باقی بماند. و باید به روابط عاطفی بیانجامد؛ یعنی امام جماعت به عنوان یکی از دوستان جوانان به شمار رود. امام جماعت برای اینکه سطح روابطش را با جوانان به این حد برساند باید به مسائل گوناگونی توجه داشته باشد و همواره جوانان را همراهی کند. او میتواند در مشکلات، آنان را یاری کند، موفقیتهایشان را به آنان تبریک بگوید، از ناراحتی و غمهایشان ابراز تأسف کند، هدایای کوچکی همچون عطر، تسبیح و انگشتر به عنوان یادگاری به آنان تقدیم کند، در صورت امکان، روز تولدشان را به آنان تبریک بگوید و کارهای دیگر که با توجه به شرایط امام جماعت و فرهنگ و روحیات اهالی محل در برقراری و ایجاد ارتباط دوستانه و محبت آمیز مؤثر است. بهتر است ارتباط امام جماعت و جوانان به روابط حضوری محدود نشود. برقراری ارتباط کتبی نیز میان جوانان و امام جماعت بسیار مفید است. در این صورت، جوانان از اینکه امام جماعت به آنان احترام میگذارد و به شکل خصوصی، مطلبی را برای آنان بیان کرده، احساس شخصیت میکنند، به امام جماعت نزدیک شده و مطالبی را که نمیتوانند بیان کنند کتبی با امام جماعت در میان میگذارند. البته امام جماعت پیش از اینکه درباره جلب جوانان به مسجد و برقراری ارتباط با وی اقدام نماید، به باید طور کامل از نیازها و روحیات، ارزشها، خواستهها، سلیقهها، توان مندیها و آسیبهایی که جوان را تهدید می¬کند و راههای رویارویی با آن آگاه باشد. در این صورت میتواند فعالیتها و برخوردهای خود را با جوانان به شکلی تنظیم کند که علاوه بر رفع نیازهایشان، آنان را به مسجد بکشاند. در غیر این صورت، امید زیادی برای موفقیت امام جماعت در جذب جوانان به مسجد وجود ندارد. شناخت موانع برقراری ارتباط عمیق و پایدار میان جوانان و امام جماعت، یکی از مهم ترین کارهایی است که امام جماعت باید برای رسیدن به این اهداف انجام دهد؛ چون آگاهی از این موانع، برای انتخاب راه کارهای درست در جهت رفع موانع لازم است.
1- عميق ترين حرف بنده اين است: خدا هست.
2- بي خود اين طرف و آن طرف نرويم هيچ كس غير خدا كاره اي نيست.
3- خداوند گدای سمج را دوست دارد ولی در خانه خودش نه ديگران.
4- بايد فقط براي خدا كار كرد ولو كم.
5- شما عزيزان با خصوصيّات نفس ،آشنا نيستيد ! هيچ كس از عهده اش بر نمي آيد ،الّا خدا. بزرگان و نوابغ ،زمين خورده اند.
6- زندگي مشترك بر اساس تعاون و همكاري و صفا و صميميّت است نه قانونمندي(به معني خاص مضر).
7- وقار با تكبّر نبايد اشتباه شود.
8- آن چيزي كه نفس را آرام مي كند ، عشق است.
9- اگر كسي علم داشته باشد ولي حلم نداشته باشد ، مضرّ است.
10- علامت علم اين است كه خودمان كنار گذاشته شويم.
11- هواي نفس هم مثل هوا متغيّر است.
12- اگر انسان بازيگري را كنار بگذارد از اولياء خدا مي شود.
13- براي كسب اخلاص ، التماس از خدا لازم است.
14- آدم عاقل به غير خدا اعتماد نمي كند.
15- با مردم با محبّت رفتار كنيم كه محبّت بيش ترين اثر را دارد.
16- انسان به اندازه هر نفس زدنش، میتواند به سمت خدا راه داشته باشد . هر انسان، بینهایت راه به سوی خدا دارد . یکی مریضخانه میسازد، یکی مسجد میسازد، یکی به فقرا کمک میکند، یکی میتواند نماز بخواند و … همه اینها راههایی است که میتواند انسان را به خدا برساند . همه اینها راه خداست; ولی گرایشها فرق میکند . یکی از راه مهندسی، یکی از راه پزشکی، یکی از راه روحانیت و … هر کسی از یک راهی باید برود . خود انسان راههای فراوان دارد . بهترین راه را باید انتخاب کرد به نسبت آن گرایش و طبیعتی که در هر کسی هست .»
17- به جوان می گیم ای جوان! من نمی خوام تو رو به سمت خودم جذب کنم. من فقط به تو یه حرف می زنم. تو اگه بمب بارون بشه چی کار می کنی؟ نمی ری پناهگاه؟ خوب این دنیا همونه. همه اش ظواهره. گول این ظواهر رو نخور. برو تو پناهگاه خدا. اون جا باش بمب بارون که تموم شد بیا بیرون زندگی کن. اینا زندگی نیست که اینا ظاهرش قشنگه توش هیچی نیست.
18- اصلا در وادى خواب نباشيد چون خواب خيلى پيچيده است. خيلى مشكل است. فقط اگر خوابتان خوب بود به فال نيك بگيريد. و اگر خواب بد ديديد، بگوييد ان شاءالله چيزى نيست، ولى يك صدقه هم بدهيد.
19- اعتماد به نفس يك حرف غلطى است، مال ما نيست. اعتماد به خدا درست است. ما نفسى در كارمان نيست. نفس چيست كه بدان اعتماد كنيم؟ نفسى كه هر لحظه در يك حالت متغير است! فقط اعتماد به خدا مهم و مطرح است!
20- نماز را اول وقت بخوانيد. اگر بي حال هستيد بگوييد مىخواهم حتى با بي حالى نماز را در اول وقتبخوانم. البته اگر دلايلى مثل برخورد با كلاس و… هست مشكلى نيست ولى مثلا ما دور هم نشستهايم و حرف مىزنيم; چون وقت نماز شد، بلند شويم، نمازمان را بخوانيم. به دوستانمان هم بگوييم معذرت مىخواهم من فعلا نماز دارم. در جايى نوشته بود آقاى مطهرى در وسط يك جلسهاى بلند شد و گفت وقتخواب من شده! همه مسخره كردند، گفتند از خوابش نمىگذرد. نمىدانستند كه او مىخواهد برود بخوابد كه در دل شب با حال خوش بلند شود.
از زبان امام رضا (علیه السلام) ماجرای به معراج رفتن رسول الله (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که به گوشه ای از آن اشاره ای خواهیم داشت. ایشان فرمودند: «زمانی که رسول الله (صلی الله علیه و آله) و جبرئیل (علیه السلام) در آسمان ها بالا می رفتند، به جایی رسیدند که جبرئیل (علیه السلام) فرمودند خداوند برای من حیطه خاصی قرار داده است، اگر از آن عبور کنم پر و بال من خواهد سوخت. در این جا نوری پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به جلو حرکت داد تا به مکانی که مدنظر خداوند متعال بود منتقل شدند. ندایی از جانب رب رسید و ایشان در جواب تکبیر گفتند. دوباره ندا آمد و با ایشان از موضع عبودیت سخن گفته شد و به عنوان یک عبد به ایشان توکل توصیه شد. قبل از ورود به فضای لطیف و غیر قابل نفوذی که حتی ملک مقرب درگاه بدان راه نداشت، خداوند متعال بحث توکل را مطرح فرمود. سپس خداوند متعال بشارت هایی را به ایشان و شیعیان ایشان وعده دادند. هدف خلقت بهشت و آتش بیان شد. در این فضا خدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) متذکر می شود که به من توکل کن، یعنی از کسی به جز من نترس و با من هماهنگ باش. در کل امور به من اعتماد داشته باش که ثمره این توکل بهترین مکان و سرانجام یعنی بهشت برای تو و شیعیانت است.»[1] در این حدیث شریف به نوری اشاره شده که رسول الله (صلی الله علیه و آله) را نصرت کردند، در فضاهای بالاتر نور است و نور؛ یعنی در فضای بالاتر از آسمان ها، این نور بود که به جای جبرئیل (علیه السلام) سید ما را نصرت کردند. این نور چه بود؟ یاری رسانی که توان آن از جبرئیل امین (علیه السلام) نیز بیشتر است. توکل که خود از جنس نور است، انسان را نیز به نور می رساند.
______________________________________________________________________________________
1- ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، ج1، ص262
سخنان بزرگان صاحب نام و عالمی كه یا در زمان شیخ میزیستند و یا پس از وی؛ همگی درباره ویژگیهای منحصر به فرد و ممتاز او داد سخن دادهاند، همه نشان از عظمت علمی و شخصیت والای دینی و علمی شیخ حر دارد.
صاحب كتاب ارزشمند «جامعالرواه» و معاصر شیخ حر درباره او چنین مینویسد:
دیدگاههای شیخ در خاتمه وسائل جای مناقشات فراوان دارد ازجمله اینكه او به حجیت و اعتبار و صحت تمام احادیث كتب اربعه اصرار میورزد.
«شیخ حر… علامه و استاد و رهبر، محقق دقیق، عالمی جلیلالقدر و دارای منزلتی والا و فاضل و كامل است و در علوم مختلف تبحر و تخصص دارد.
خداوند عمر شریف او را طولانی گرداند و به شرافت او بیفزاید… دارای كتب زیادی است؛ از آن جمله كتاب بزرگ وسائلالشیعه…» نویسنده «سلافهالعصر» نیز پیرامون شخصیت شیخ مینگارد:
«شیخ حر عاملی، پرچم دانشی است كه پرچمهای دیگر توان مقابله با او را ندارند. نفس عالم و دانش او تمام اطراف عالم را فراگرفته است… همانند باران است كه بخشهای مختلف زمین را زنده میكند.
تالیفات او بر تارك روزگاران میدرخشد، سخنان او همانند در میماند و اكنون در سرزمین فارسی زبانان (یعنی خراسان) وطن گزیده است.»
گفتنی است كه مولف «سلافهالعصر» در جای دیگر از كتابش از شیخ حر به عنوان یكی از علمای شاعر نام میبرد و او را به علم و فضل و دارای تصانیف بسیار كه در جهان پایدار است، میستاید و اندكی از اشعارش را نقل میكند..
بشر چه نیازى به كتاب آسمانى دارد؟
تمام كارخانجات دنیا براى تولیدات خود دفترچه راهنما تهیّه و در كنار محصولات به مشتریان ارائه مىدهند. این دفترچه ها مشتریان را راهنمایى مىكند كه چگونه از آن كالا بهرهمند شوند.
نویسنده این دفترچهها كیست؟ آیا جز طراح و سازنده، فرد دیگرى صلاحیّت نوشتن آن را دارد؟ هرگز!
ما نیز سازنده و آفریدگار داریم كه براى راهنمایى ما، دفترچهاى به نام قرآن نازل كرده است و دیگرى حق قانون گزارى بر خلاف آن را ندارد، زیرا فقط سازنده مىداند كه چه ساخته و تنها اوست كه به تمام زوایا و ابعاد محصول خود آگاه است و راه بهرهگیرى صحیح و آفات و موانع رشد آن را مىداند: «ألا یَعلم مَن خَلق و هو اللّطیفُ الخَبیر»( سوره ملك، آیه 14)
كسانى كه به جاى قانون خداوند به سراغ قوانین بشرى مىروند مانند كسانى هستند كه دفترچه راهنماى سازنده را كنار گذاشته و از دیگران نحوه استفاده از آن را مطالبه مىكنند.
برای مقابله با فشارهای درونی و بیرونی و غلبه بر مشکلات در راه رسیدن به هدف، پایداری و استقامت لازم است. بدون صبر در هیچ کاری نمیتوان به نتیجه مطلوب رسید. برای اینکه مصیبتهای وارده و دشواریهای راه، انسان را از پای در نیاورد، باید صبور بود. صبر، دعوت دین در همه مراحل است و در عاشورا نیز با این جلوه عظیم روحی روبه رو هستیم و آنچه حماسه کربلا را به اوج ماندگاری و تأثیرگذاری و فتح معنوی رساند، روحیه مقاومت امام حسین علیهالسلام و یاران و همراهان او بود.
با توجه به این که صحنه کارزار، همراه با زخم و ضربه و مرگ و تشنگی و درگیری و اسارت و صدها خوف و خطر است، امام حسین علیهالسلام شرط همراهی را «صبر» دانست تا یاران صبورش تا نهایت کار بمانند. از سفارشهای اکید امام به همرزمان و خواهر خویش و دیگر زنها و دختران حاضر در صحنه، به ویژه در مرحله پس از شهادت، موضوع صبر بود. روز عاشورا پس از نماز با یاران، باز هم دعوت به صبر داشت: «فاتقوا الله و اصبروا». یاران نیز در رجزهای خویش شعار مقاومت و پایداری سر میدادند.
سختترین ضربههای روحی و مصیبت شهادت فرزندان و یاران، بر امام حسین علیهالسلام وارد شد، ولی در همه آنها خود را نباخت و مقاومت و ایستادگی کرد و تن به تسلیم و ذلت نداد. جملات آن حضرت در مورد صبر بر داغ عزیزان و شهادت همراهان بسیار است و از آغاز نیز خود را برای تحمل این پیشامدها آماده کرده بود. هنگام خروج از مکه در خطبهای که خواند و اشاره به آینده حوادث و پیشگویی شهادت خویش داشت، فرمود: «نصبر علی بلائه و یوقینا اجور الصابرین: ما به رضای خدا رضاییم، بر بلای او صبر میکنیم، او نیز پاداش صابران را به ما میدهد.» در شب عاشورا به خواهرش زینب و دیگر بانوان توصیه فرمود: این قوم، جز به کشتن من راضی نمیشوند، اما من شما را به تقوای الهی و صبر بر بلا و تحمل مصیبت وصیت میکنم. جدمان همین را وعده داده و تخلفی در آن نیست.
روز عاشورا، حضرت علی اکبر را به تحمل و مقاومت در برابر تشنگی فرا خواند: «اصبر یا حبیبی…» و نیز فرزند امام حسن را نیز که پس از نبردی، تشنه خدمت امام آمد و آب طلبید، به صبر دعوت کرد: «یا بنی اصبر قلیلا».
پس از شهادت قاسم، عموزادگان و اهل بیت خود را به صبر دعوت کرد: «صبرا یا بنی عمومتی، صبرا یا اهل بیتی.» در آخرین وداع، دخترش سکینه را نیز به صبر بر تقدیر الهی و زبان نگشودن به شکوه و اعتراض دعوت کرد:« فاصبری علی قضاء الله و لا تشتکی.»
از زمزمههای عرفانی خود آن حضرت در واپسین دم حیات نیز که بر زمین افتاده بود، همین صبر بر قضای الهی به گوش میرسید: «صبراً علی قضائک یا رب، لا اله سواک… صبراً علی حکمک یا غیاث من لا غیاث له.»
مدیریت سرمایه در زندگی بشر جایگاه والایی دارد. اگر هر انسانی سرمایه زندگی خویش را به درستی مدیریت کند، می تواند به بهترین و آسان ترین شکل، از همۀ امکانات برای دست یابی به اهداف خود بهره گیرد. در واقع مال و سرمایه در دنیا ابزاری است که انسان ها می توانند از آن، علاوه بر رفع نیاز های خود در دنیا، در جهت جمع آوری توشۀ آخرت بهره برند؛ اما در کسب مال و سرمایه و نحوۀ بهره مندی از آن باید رضای الهی در اولویت قرار گیرد. مدیریت سرمایه به سبب تأثیر بسیار مهمی که بر دیگر بخش های خانواده و جامعه دارد، در قرآن و عترت (علیهم السلام) بسیار مورد توجه قرار گرفته است. امام کاظم (علیه السلام) دربارۀ نحوۀ کار و سرمایه گذاری در دنیا و آخرت می فرمایند: «اعْمَلْ لِدُنْیَاکَ کَأَنَّکَ تَعِیشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَدا»؛ چنان براى زندگى دنیا تلاش کن که، گویا تا ابد زنده هستى و براى آخرت خویش، آن چنان کار کن، که گویى فردا از دنیا خواهى رفت. این کلام امام (علیه السلام) سرشار از معارف ژرف است که از جملۀ آن پرهیز از افراط و تفریط است؛ چرا که برخی آن قدر غرق در دنیا می شوند که از آخرت و مرگ غافل می شوند و در مقابل برخی آن قدر به نام دین و ایمان، تارک دنیا می شوند که علاوه بر هلاکت خود، موجب هلاکت خانواده و جامعۀ خویش نیز می شوند؛ در حالی که یک انسان عاقل آنگونه عمل می کند که هر دو را در جایگاه خود مورد نظر قرار می دهد. همچنان که اسلام به ما آموخته است که «لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْیَاه»؛ دنیا را برای آخرت نباید ترک کرد، همچنان که آخرت را نباید فدای دنیا کرد. پس در مدیریت سرمایه انسان باید حالت تعادل را در استفاده از مال و سرمایه حفظ کند به طوری که انسان برای حفظ مال خود باید اقتصاد را رعایت کند و از جانب دیگر از اسراف و تبذیر دوری کند که مال را نابود می کند. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تُسْرِفْ وَ لَا تَقْتُرْ وَ لَکِنْ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»؛ تقوای الهی پیشه کن و اسراف نکن و خیلی سخت گیر مباش و بین این دو باش تا کارت قوام بگیرد. در اسلام، مدیریت سرمایه از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر انسان، برای حفظ مالِ خود کشته شود، به منزله شهید است. امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرمایند: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِید»؛ کسی که در دفاع از مال خویش کشته شود، شهید است.
در عرصه های اجتماعی نیز از آیات قرآن بر می آید که یکی از مسئولیت ها و وظایف پیامبران در جامعۀ بشری، مدیریت بر جامعه است که یکی از مصادیق آن مدیریت سرمایه و اقتصادی است. از نظر اسلام اقتصاد مایۀ قوام جامعه است و هرگونه خلل و اختلال و فساد در آن به معنای سست شدن پایه های جامعه و بحران خواهد بود.بر این اساس هرگونه واگذاری مدیریت اقتصادی حتی در امور خرد اقتصادی و جزئی مانند دادن سرمایه و ثروت شخصی به افراد سفیه و بی خرد نهی شده است.