لینک ثابت
متأسفانه این روزها در جامعه ما غیرت خیلی کمرنگ شده همان طور که حیای زنان به یغما رفته است، این بی غیرتی و بی توجهی به ارزش های اخلاقی و اسلامی عواقب شومی دارد که داریم آن ها را با چشم می بینیم، افزایش وحشتناک آمار طلاق، بالا رفتن سن ازدواج (کسانی که علی رغم داشتن امکانات برای ازدواج) به این امر بی توجه هستند.
افزایشروابط نامشروع در بین مردم، از هم پاشیدگی بنیان خانواده ها در اثر بی بند و باری اجتماعی و ….
اگر مردان ما غیرت خود را کنار نمی گذاشتند زنان آن ها با این گستاخی روانه کوچه و خیابان نمی شدند، این مردان هیچ جایگاهی نزد خداوند متعال ندارند.
امام علی علیهالسلام میفرماید: «نعم صارف الشهوات غض الابصار»؛ چشمپوشی از نگاه (به نامحرم) عامل خوبی برای بازدارندگی از شهوت است
بی غیرت کسی است که پاک دامن نیست؛ به این معنی که فرد قدرت بر ترک گناه و شجاعت مبارزه با هوای نفسش را ندارد و به همین خاطر نمی توان به او چیزی را به امانت سپرد چرا که چنین فردی در پی مطامع نفسانی قدم برمی دارد.
در ثانی فرد بی غیرت از خدای خودش شرم نمی کند و نسبت به محارمش محافظتی ندارد یا نسبت به محارم دیگری نیز پاکدامنی ندارد و یا در هر دو مورد کوتاهی می کند.
پس غیرت مختص مردان است غیرت مانند ایمان درجه بندی می شود و این درجه بندی برمی گردد به پاکدامنی مرد که چقدر پایبند پاکدامنی است.
اهمیت غیرت به خاطر این است که هر کسی خانواده ای داشته باشد و پاک تشکیل شود و پاک هم بماند و خانواده دیگران را نیز ناپاک نکند و این رسالت را به نسل بعدی منتقل کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: كانَ إِبراهیمُ أَبى غَیورا و َأَنَا أَغیَرُ مِنهُ وَ أَرغَمَ اللّه أَنفَ مَن لا یَغارُ مِنَ المُۆمِنینَ؛ پدرم ابراهیم با غیرت بود و من با غیرت تر از اویم. خدا بینى مۆمنى را كه غیرت ندارد، به خاك مى مالد. (بحارالأنوار(ط-بیروت) ج100، ص248، ح33 )
ما آسمان را با قدرت خود برافراشتیم و آن را وسعت می دهیم
سوره ی ذاریات آیه 47
کلمه ی آسمان که در این آیه آمده در جاهای مختف قرآن به معنی فضا و جهان است.به عبارت دیگر قرآن آشکار می کند که این جهان انبساط پیدا می کند یعنی بزرگ می شود امروزه علم نیز به این موضوع اشاره نموده است.
تا اوایل قرن بیستم دانشمندان عقیده داشتند که جهان تغیر نمی کند و از زمانی نا معلوم و گذشته ی خیلی دور وجود داشته است.اما مشاهداتنتایج بدست آمده از فناوری مدرن مشخص ساخت که جهان از یک زمان مشخص شروع شده و دائما در حال بزرگ شدن است.
در اوایل قرن بیستم فیزیکدان روسی الکساندر فردرمن و اختر شناس بلژیکی جورج لمتر بصورت نظری محاسبه کردند که جهان دائما در حال حرکت کردن و بزرگ شدن است.این واقعیت در سال 1929 میلادی به وسیله ی اطلاعات قابل مشاهده اثبات شد.ادوین هابل ستاره شناس آمریکایی هنگامی که با تلسکوپ به آسمان نگاه می کرد متوجه شد که ستاره ها و کهکشان ها دائما در حرکتند و از یکدیگر دور می شوند نشان وجود جهانی که در آن همه چیز در حال بزرگشدن است.
مشاهداتی که سالها بعد انجام شد همین نقطه را نیز اثبات می کند این حقیقت زمانی در قرآن بیان شد که هیچ کس به آن آگاه نبود.
هم چنین در جایی دیگر از قرآن اشاره شده است
سوره ی ۲۱ (الانبیا): آیه ی ۱۰۴:
“در آن روز که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم هماگونه که آفرینش را آغاز کردیم آنرا باز می گردانیم. این وعده ای است که بر ماست و قطعا آنرا انجام می دهیم!
تصویر دیگری که دانشمندان از بیگ بنگ و گسترش کائنات شبیه سازی کرده اند به این شکل است.
ای گروه جن و انس اگر می توانید از کرانه های آسمان و زمین به بیرون رخنه کنیدوپس رخنه کنید هر گز نمی توانید مگر با نیرویی الرحمن 33
همانطوری که در این آیه اشاره می شود برای خروج از سطح زمین و رفتن به خارج از کره ی زمین به نیروی بسیار زیادی نیاز است.سفینه های فضایی نیز انرژی بسیار زیادی برا بر خواستن از سطح زمین و خارج شدن از مدار زمین را نیاز دارند
اثر انگشت يکسان وجود ندارد!
زماني که براي اولين بار انگشتنگاري براي تشخيص هويت به کار رفت، بعضي از وکلاي دادگستري ايراد گرفتند که ممکن است آثار انگشتاني پيدا کرد که يکسان باشند ولي فرانسيس گالتون، انسانشناس معروف انگليسي در جست و جوهاي خود راجع به اثرانگشت و موضوع وراثتي بودن آن به اين نتيجه رسيد که نقوش سرانگشت توارثي نيست و در کتاب آثار انگشتان از طريق علوم رياضي ثابت کرد که ممکن نيست بتوانيد اثرات انگشت مشابه بيابيد. پس از گالتون نيز دانشمند ديگري به نام فورژ و در سال 1792 مطالعهاي را روي خانوادههايي که ازدواج فاميلي در آنها رسم بود، آغاز کرد و تا سه نسل پيش رفت اما در نهايت به اين نتيجه رسيد که اثرات انگشت مشابه وجود ندارد.
آيا اثرانگشت پس از تولد تغيير ميکند؟
برخي از دانشمندان معتقدند اثر انگشت نوزادان در اثر تماس با اشياي گوناگون ممکن است تا حدي دچار تغيير شود اما مقايسه اثرانگشت زمان طفوليت اشخاص با اثر انگشت دوران بلوغ آنها نشان ميدهد هيچ تغييري در اين ميان به وجود نميآيد. در سال 1756، محققي آلماني به نام داکر در شهر جبيسن عکس اثر انگشت و کف دست خود را در سن 34 سالگي، 41 سالگي و 85 سالگي گرفت. مقايسه اين سه عکس نشان داد هيچ تغييري در شکل اثر انگشت يا شيارهاي کف دست با گذشت زمان به وجود نميآيد.
آيا امکان دارد اثرانگشت در اثر بيماري يا حادثه از بين برود؟
تحقيقات بيشمار دانشمندان نشان داده است طرح خطوط سرانگشتان تحت تاثير امراض مختلف قابل تغيير نيستند. تنها فاصله بين خطوط سرانگشتان در افرادي که مبتلا به مرض فلج استخوان و آکرومگالي ميشوند کمي تغيير ميکند و بهطور استثنا تنها اثر انگشت افراد مبتلا به برص يا پيسي از بين ميرود. در صورتي که پوست روي انگشت بسوزد يا زخم شود پس از بهبودي مجددا طرح سرانگشتان به همان شکل سابق با تمام جزييات نمايان ميشود حتي اگر جاي زخم بسيار ضخيم باشد نيز پس از بهبودي اثرانگشت مجددا شکل ميگيرد. جالب است بدانيد حتي جراحي پلاستيک نيز سبب از بين رفتن اثر انگشت يک شخص نميشود.
اگر از ديد مادى و دنيايى به تلاش روزمره زندگى انسانى نظرى بيفكنيم، مىبينيم هر كسى كه تلاشى مىكند، انتظار دارد كه نتيجه آن را ببيند و از آن بهرهمند شود. اگر كسى حاصل تلاش شبانهروزى خود را بدون دليل، تحويل ديگرى دهد، كارى انجام داده كه با هيچ منطقى ـ اعم از الهى و يا دنيوى و مادى ـ سازگار نيست. البته بحث ايثار، بحث ديگرى است؛ گاهى انسان تلاش مىكند و حاصل تلاش خود را براى رضاى خدا و اجر اخروى يا دست كم براى ارضاى عاطفه انسانى خود، در اختيار كسى كه نيازمندتر است قرار مىدهد. چنين كارى مذموم و ناروا نيست. سخن آنجا است كه ما انسانهايى را مىبينيم كه بدون هدف و يا دليلى موجه و قانعكننده، عملا دسترنج خود را در اختيار ديگران مىگذارند؛ يعنى با زحمت و مشقت سرمايه مىاندوزند، اما بدون اينكه خود از آن بهرهاى ببرند، آن را براى ديگران باقى مىگذارند. مصداق بارز چنين انسانهايى، افراد بخيلى هستند كه از شكم خود و زن و فرزندانشان كم مىگذارند و براى ديگران ذخيره مىكنند. اين كار نه تنها ثوابى به دنبال نخواهد داشت، بلكه چه بسا نتايج سوئى نيز بر آن مترتب باشد؛ زيرا ممكن است اين ثروت به دست كسانى بيفتد كه از آن سوء استفاده نمايند.
دسته ديگرى از انسانها، افرادى هستند كه فقط از روى هوا و هوس كار مىكنند. آنها فكر مىكنند كه به اختيار خودشان كار مىكنند و نفعى براى خودشان دارند، در صورتى كه چشم و گوش بسته، در خدمت دشمن خود هستند و خود غافلند. هواى نفس، دشمن درونى انسان است و عاملى است كه انسان را از سعادت دنيا و آخرت محروم مىسازد. نفس انسانى بزرگترين دشمن انسان است كه در درون خود او است. كسانى كه به خواستههاى دلشان عمل مىكنند، در واقع اسير هواى نفس خود هستند. اين كار همانند اين است كه انسان امر و نهى دشمن خود را بدون چون و چرا اطاعت كند. به راستى چه كار احمقانهاى خواهد بود؛ كدام انسان عاقلى است كه بىچون و چرا به دستورات دشمنش عمل كند؟! توجه به اين نكته موجب مىشود تا ما در مقابل هواى نفس خود بيشتر مقاومت كنيم و زندگى دنيوى و اخروى خود را به خطر نيندازيم و نيز زندگى جاودانه ابدى را به زندگى فانى و گذرا نفروشيم.
کتاب : پندهاي امام صادق(عليه السلام) به رهجويان صادق ص197
چگونه انسان با گفتن یك جمله «لا اله الاّ اللّه» رستگار مىشود؟
گرچه در روایت آمده است: «قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا»( بحار، ج 18، ص202.) امّا مراد از آن تنها حركت زبان نیست، بلكه عقیده به توحید است.
كلمه «تفلحوا» از واژه «فلاحت» به معناى رستن است و به كشاورز فلاّح گویند زیرا وسیله رستن دانه را فراهم مىكند.
براى رستن دانه از زیر خاك، سه مرحله لازم است:
1- ریشه خود را در عمق خاك فرو كند.
2- مواد غذایى لازم را جذب كند.
3- مانع بالاى سر خود را كنار بزند تا به فضاى باز برسد.
انسان نیز اگر بخواهد به فضاى باز توحید برسد باید عقاید خود را به استدلال و منطق عمیق بند كند، از تمام امكانات موجود براى رشد خود بهره گرفته و جذب كند، موانع رشد را نیز از خود دفع كند. پس رستگارى در گرو عمق بخشیدن و تلاش و حركت در مسیر الهى است
(صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ)
[رنگ خدایى (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام) و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مىكنیم]. (بقره: 138)
با توجه به این آیه شریف که از جمله زیباترین آیات کلام الهی می باشد به بالاترین رنگها و زیباترین رنگها آشنا می شویم بله رنگها صرفاً خلاصه در 24 رنگ معروف و معدود به چند رنگی که ما بر روی اجسام شاهد هستیم نیست، یکی از زیباترین این رنگها رنگ خدایی است.
رنگ خدایی رنگی است که بر روی جسم و روح تاثیر می گذارد و اثر رنگ آمیزی آن روح و جسم افراد را زیبا می کند، رنگی که با خود هوی و هوس را به همراه ندارد، رنگی که سیاهی و سفیدی زردی و سبزی به پای آن نمی رسد رنگی که نژاد پرستی در آن معنایی ندارد رنگی که با خود گویای محبت خدا و خالی از محبت دنیا است، رنگی که برای انسانیت و آدمیت و ادب ارزش قائل است. رنگی که به همراه خود انفاق و ایثار و گذشت و فتوت و مرود را رنگ آمیزی می کند رنگی که با توحید و اخلاص معنا پیدا می کند.
“ابن ابی الحدید معتزلی” این کتاب را در بیست جلد شرح داده است و علمای شیعه درباره این کتاب (شرح ابن ابیالحدید) نظرات مثبتی دادهاند.
رهبر معظم انقلاب درباره این کتاب چنین میفرماید: «اينك در آيينه نهج البلاغه نگاه كنيد و ببينيد شما از وضع كنونى خودتان چه چيزى را در آن مىبينيد؟ كدام درد و كدام خطر را مىبينيد؟ كدام هشدار متوجه ماست؟ و بدانيد كه درمان همه اينها در نهج البلاغه است. امروز بسيار لازم است كه محققان، نهج البلاغه را از اين جهات تفسير كنند.» در جای دیگر این بزرگوار میفرماید: « امروزه براى ما نهج البلاغه از جهات مختلفى حساس است، تأكيد مىكنم كه اين كتاب، گنجينهى بىنظير و تمام نشدنى است و امروز هم بيشتر از هميشه ملت و جامعه اسلامى ما به آن نيازمند است.» [۱]
اما متاسفانه با این وجود، برخی از عامه سند این کتاب را ضعیف میدانند، و میگویند: «خطبهها و نامهها و کلمات قصار نهج البلاغه به صورت روایات مرسل (طبق جمع آورى مرحوم سیّد رضى) آمده است. یعنى اسنادى که به طور متّصل به معصومین برسد براى آنها ذکر نشده». در پاسخ به این عده باید گفت که:
- اکثریّت محتویات این کتاب، مطالبى است مستدل و یا در خور استدلالهاى منطقى و در واقع از قبیل «قَضایا قِیاساتُها مَعَها»؛ (مسائلى که دلیلش در خودش نهفته است). با این وجود نیازى به سلسله اسناد به عنوان مباحث تعبّدى ندارد زیرا بخش عظیمى از آن درباره معارف اعتقادى، مبدأ و معاد، صفات خداوند، دلایل عظمت قرآن و پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) و مانند آن است. بخش دیگرى درباره مواعظ و نصایح و درسهاى عبرت در زندگى امّتهاى پیشین و آیین کشوردارى و زندگى اجتماعى و آداب جهاد و امثال آن است که عموماً مطالبى منطقى و مستدل یا قابل استدلال است. همان گونه که نوشتههاى فلاسفه بزرگ و علماى علوم مختلف و حتّى اشعار نغز شعراى نامى و مانند آن بدون نیاز به سلسله سند مقبول است، درباره محتواى نهج البلاغه نیز به همین دلیل و به طریق اولى مشکلى نداریم. تنها بخش کوچکى از نهج البلاغه است که از احکام فرعیّه تعبّدیّه سخن مىگوید. اگر مسأله سند مطرح باشد تنها در این قسمت است که قطعاً یک دهم نهج البلاغه را نیز تشکیل نمى دهد. بنابراین سر و صداهاى مربوط به اسناد نهج البلاغه بسیار کم رنگ و کم اثر است.
- این طور نیست که سید رضی تنها کسی بوده است که نهج البلاغه را جمع آوری کرده است بلکه از این گذشته کتابهاى زیادى قبل از «سیّد رضى» نوشته شده است که بسیارى از محتویات نهج البلاغه یا غالب آنها در آن کتب آمده است و این به خوبى نشان مىدهد که این کلمات قبل از «سیّد رضى» نیز در میان دانشمندان و راویان حدیث و گاه در میان تودههاى مردم مشهور و معروف بوده است و این شهرت مىتواند ما را بىنیاز از اسناد متّصل کند. حتّى بعضى از بزرگان مورّخان نوشتهاند، خطبههاى نهج البلاغه که در میان مردم شهرت داشته بسیار بیش از آن مقدارى بوده است که «سیّد رضى» در نهج البلاغه آورده است و در واقع نهج البلاغه گلچینى از آن خطبههاست.
از جمله مورّخ معروف «مسعودى» که حدود یک قرن قبل از «سیّد رضى» مىزیسته در اینباره مىگوید: «آنچه مردم از خطبههاى امام در موارد مختلف حفظ کرده اند چهارصد و هشتاد و چند خطبه است در حالى که خطبههاى نهج البلاغه که اکنون در دست ماست حدود دویست و چهل خطبه است.»[۲] جاحظ يكی از دانشمندان معروف اهل سنت در کتاب خود چندین خطبه از امام علی (علیه السلام) را آورده است.[۳]
از مجموع آنچه در بالا گفته شد به خوبى روشن شد که جایى براى خدشه کردن در سند نهج البلاغه وجود ندارد.
پینوشت:
[۱]. بيانات مقام معظم رهبرى در كنگره پنجم نهج البلاغه، ۱۳۶۴.
[۲]. مسعودی، مروج الذهب، ج ۲ ص ۴۲۰، تحقيق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹.
[۳]. جاحظ، البيان والتبيين، ج ۱ ص ۲۳۷، دار النشر: دار صعب، بيروت، تحقيق: فوزي عطوي