پیامبر اعظم در آیینه قرآن
قرآن کریم متقن ترین و بهترین کتاب در معرفی و شناساندن پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ است؛ زیرا این کتاب کلام وحی و سخن خداوند متعال است و از جهت حقانیت و درستی مطالب، معتبرترین کتاب به شمار می رود. خداوند متعال، در قرآن کریم، در آیات متعددی درباره پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ سخن گفته است. در این آیات، گاهی به طور مستقیم و گاهی به شکل غیر مستقیم، پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ معرفی شده است. این معرفی در قالب هایی همچون، ستایش و تمجید از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ، بیان اوصاف و شئونات، ذکر مقامات و مناقب و بیان عظمت روحی آن حضرت صورت گرفته. و جلوه های مختلف شخصیتی و رفتاری آن حضرت، تبیین شده است. آنچه که ما در این مقاله می آوریم ذکر فهرست وار این جلوه ها در آیات کریمه است که در سه بخش کلی «نام ها و اوصاف»، «مقامات» و «مناقب» پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ تنظیم شده است.
نام ها و اوصاف پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در قرآن
یک: نام های پیامبر صلی الله علیه و آله در قرآن در برخی روایات، به نامهای پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در قرآن کریم اشاره شده است که ما در ضمن دو حدیث، آنها را بیان می کنیم.
صفحات: 1· 2
عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
مصونيت و پيراستگى پيامبر از خلاف و خطا، بسان ديگر پيامبران داراى مراحل سهگانه است، و اين مراحل عبارتنداز:
1- مصونيت مطلق (عمدى و سهوى) در تبليغ شريعت.
2- عصمت از خلاف و گناه در رفتار و گفتار.
3- پيراستگى از خطا و لغزش در جريانهاى عادى.
پيامبر اسلام و پيراستگى از گناه
گذشته از آيات فراوانى كه بر عصمت همه پيامبران از گناه دلالت دارند، مىتوان از آيه ذيل مصونيت او را از گناه استفاده كرد:
«و ان كادوا ليفتنونك عن الذى اوحينا اليك لتفترى علينا غيره و اذاً لا تخذوك خليلاً»
«آنان (مشركان) نزديك بود كه با پيشنهاد خود، تو را از آنچه، به تو وحى كرديم، بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى در اين هنگام تو را دوست خود بر مىگزيدند».
«و لولا ان ثبتناك لقد كدت تركن اليهم شيئا قليلاً»
«اگر به تو استوارى نمىبخشيديم، نزديك بود كه مقدار كمى به آنان متمايل گردى» .
«اذا لا ذقناك ضعف الحيوة وضعف الممات ثم لاتجد لك علينا نصيراً» (اسراء /73-75).
«در اين صورت دو برابر مجازات (مشركين) در زندگى دنيا و دو برابر مجازات آنان در سراى ديگر را به تو مىچشانديم، آنگاه در برابر ما، ياورى پيدا نمىكردى».
مفسران درباره علت نزول آيات، شأن نزولهاى گوناگونى نقل كردهاند كه بسيارى از آنها به خاطر مكى بودن آيات، صحيح و استوار نيست، تنها شأن نزولى كه با زمان نزول آنها تطبيق مىكند، همان است كه ابى حفص «صائغ» از امام باقر (ع) نقل مىكند كه قريش به پيامبر پيشنهاد كردند كه آنها خداى او را يك سال بپرستند مشروط بر اين كه پيامبر نيز بتان قريش را به همين اندازه پرستش نمايد.
اختلاف شأن نزولها در مفاد آيه تأثيرى ندارد آنچه مهم است اين است كه در آيه «ولو لا ان ثبتنناك لقد كدت تركن اليهم» دقت كافى انجام دهيم و براى توضيح دلالت آيه نكاتى يادآور مىشويم:
1- برخى از كوته نظران خواستهاند آيه را گواه بر عدم عصمت پيامبر بگيرند، در حالى كه از نظر محققان آيه از دلائل نقلى عصمت او مىباشد، و در حقيقت، باريك بينان و ژرف نگران از درختى كه در نظر مخالفان تلخ است ميوه شيرين چيده و خلاف مقصود آنان را استخراج كردهاند.
2- لازم است در تعيين فاعل فعل «كادوا» كه ضمير متصل «و ان كادوا ليفتنونك» از آن حاكى است، دقت كنيم ظاهر آيه نشان مىدهد كه مقصود از ضمير «كادوا» همان مشركان است و فاعل «ليفتنونك» نيز از آن حاكى مىباشد، و روى هم رفته مفاد آيه اين است: مشركان نزديك شدند كه او را بفريبند، و در اين آيه سخنى از نزديك شدن پيامبر (ص) به ميان نيامده است .
3- آيه «ولولا ان ثبتناك لقد كدت تركن اليهم شيئاً قليلاً» از دو جمله كه يكى شرط (ثبتناك» و ديگرى جزا (لقد كدت تركن) تشكيل يافته است و لفظ «لولا» در زبان عرب، معادل «اگر نبود» (يا اگر نه اين بود) در زبان فارسى است در اين صورت مفاد آيه اين است اگر نه اين بود كه تو را ثابت قدم نگه داشتيم، نزديك بود كه به آنها متمايل شوى، ولى تثبيت الهى مانع از تحقق نزديكى شد، نه تنها ميل و انعطافى از تو سر نزد، بلكه به آن هم نزديك نشدى.
4- اين ثبيت الهى، جز تثبيت در مرحله فكر و انديشه، آنگاه در مرحله عمل و رفتار چيزى نيست؛ يعنى لطف الهى آنچنان شامل حال او گرديد كه قرب به مشركان و سازش با آنها درباره پرستش بتان آنها، نه در ذهن و انديشه او جوانه زد و نه در خارج جامه عمل پوشيد.
و تثبيت به اين معنى جز عصمت و «تسديد» پيامبران به وسيله روح القدس و غيره چيز ديگرى نيست.
5- بايد توجه داشت كه اين تثبيت به يك مورد و دو مورد اختصاص ندارد، بلكه پيوسته شامل حال او مىباشد زيرا همان جهت كه سبب شد خدا به پيامبر در اين مورد خاص، استقامت قدم و استوارى گام بخشد، در ديگر موارد نيز وجود دارد، و جهتى ندارد كه در يك مورد او را تثبيت كند و در مراحل ديگر او را به خود واگذارد.
6- تثبيت الهى آنچنان نيست كه عنان اختيار و آزادى را از كف بربايد و ديگر، پيامبر تثبيت شده نتواند بر خلاف آن كارى صورتندهد بلكه با اين وضع مىتواند يكى از دو طرف كار را برگزيند براى بيان اين جهت در آيه سوم مىفرمايد:
«اذا لا ذقناك ضعف الحيوة وضعف الممات ثم لا تجدلك علينا نصيراً»
«در اين موقع دو برابر عذاب (مشركان) را در زندگى اين جهان و جهان ديگر به تو مىچشانيم، آنگاه در برابر ما ياورى پيدا نمىكردى».
با توجه به اين نكات روشن شد كه نه تنها مفاد آيه در كام «عدليه» كه عصمت را حالت لازم در پيامبران مىدانند، تلخ نيست، بلكه بسيار شيرين و نويد بخش است و آن اين است كه: خداوند پيامبر خود را به خود او واگذار نمىكند و در لغزشها و سراشيبىها به او تثبيت و استوارى مىبخشد و او را از قرب و نزديك شدن به گناه (تا چه رسد به خود آن) باز مىدارد.
و در حقيقت، جمله «ولولا ان ثبتناك لقد كدت تركن» بسان «ولولا فضل الله عليك و رحمته لهمت طائفة ان يضلوك»(نساء /113) است جز اين كه آيه مورد بحث مربوط به تثبيت در برابر گناه و آيه دوم مربوط به صيانت پيامبر از لغزشهاى سهوى و غير عمدى است و با صرف نظر از اين تفاوت شيوه بيان و نحوه دلالت در همهيكسان است و هم اكنون در بحث بعد كه پيرامون پيراستگى پيامبر از خطا است گفتگو مىكنيم، و پيرامون آيه توضيح كافى خواهيم داد.
ای حجت حق
افسوس كه عمرى پى اغيار دويديم *** از يار بمانديم وبه مقصد نرسيديم
سرمايه ز كف رفت وتجارت ننموديم *** جز حسرت واندوه متاعى نخريديم
پس سعى نموديم كه ببينيم رخ دوست *** جان ها به لب آمد، رخ دلدار نديديم
ما تشنه لب اندر لب دريا متحيّر *** آبى به جز از خون دل خود نچشيديم
اى بسته به زنجير تو دل هاى محبّان *** رحمى كه در اين باديه بس رنج كشيديم
چندان كه به ياد تو شب وروز نشستيم *** از شام فراقت چو سحر گه ندميديم
اى حجّت حقّ پرده ز رخسار برافكن *** كز هجر تو ما پيرهن صبر دريديم
ما چشم به راهيم به هر شام وسحرگاه *** در راه تو از غير خيال تو رهيديم
اى دست خدا دست برآور كه ز دشمن *** بس ظلم بديديم وبسى طعنه شنيديم
شمشير كَجَت، راست كند قامت دين را *** هم قامت ما را كه ز هجر تو خميديم
اى صاحب ولايت ووالاتر از همه *** اى چشمه حيات وافاضات دائمه
اى ابتداى خلقت وسر حلقه وجود *** اى انتهاى سلسله اولياء همه
از جلوه تو، خلقت عالم شروع شد *** از عمر تو، به دور زمان، حُسن خاتمه
شاها به افتخار قدوم شريف تو *** شد سامرا به عالم ايجاد عاصمه
يابن الحسن بيا، كه شد از روز غيبتت *** دنيا پر اضطراب وبشر در مخاصمه
از سينه هاست، نعره صلح وصفا بلند *** و ز كينه هاست، فكر همه در مهاجمه
مشكل بود، كه جمله حقّ بشنود كسى *** كز باطل است، گوش بشر پر ز همهمه
قرآن، كه (لا يَمسُّه اِلاّ المُطهَّرُون) *** با رأى هر كسى، شده تفسير وترجمه
تا دولتِ جهانىِ خود را به پا كنى *** دادت خدا شجاعت ونيروى لازمه
حكم تو عدل مطلق وفرمان داور است *** حاجت نباشدت به شهود ومحاكمه
ز آن سركشان، كه مردم دنيا به وحشتند *** قلب سليم وپاك تو را نيست واهمه
با اين قواى جهان گير ظالمان *** تنها توئى اميد بشر، يا ابن فاطمه (عليها السلام)
اى پرچم شكوه تو بر آسمان بلند *** يك ره، نظر فكن به علمدار علقمه
بنگر به خاك وخون، عَلَم سر نگون او *** گوئى كه با درفش تو دارد مكالمه
امشب (حسان) به ياد تو از غصّه فارغ است *** هر دم كند دعاى ظهور تو، زمزمه
یاامام عسگری (علیه السلام)
صلی الله ُ علیک ، یا حجة َ الله/امام عسگری سبط ِ ثارالله
با سوز و آوا/همه یا مولا/تسلیت گوییم بر بقیة َ الله
یا صاحب الزمان آجرک الله/واویلا واویلا آه و واویلا…
در راه عزّت اسلام و قرآن/جان دادی عاقبت با کام عطشان
محشر به پا شد/جانت فدا شد/زمین سامرا کرببلا شد
یا صاحب الزمان آجرک الله/واویلا واویلا آه و واویلا…
در پیش دشمنان یاریمان کن/حق ّ صاحب زمان یاریمان کن
یاری نما یا/عزیز َ الزّهرا/رهبر و ملت و کشور ما را
یا صاحب الزمان آجرک الله/واویلا واویلا آه و واویلا…
ماه ربیع
ربیع به معنای ربع است که در فصل بهار گیاهان تر و تازه می شوند و نامگذاری این ماه در فصل بهار رخ داده و سومین ماه قمری و از ماههای فرخنده برای شیعیان جهان است.
ماه و محرم و صفر را در حالی پشت سر گذاشتیم که در غم سلاله رسول خدا و فرزندانش چه شبهایی را که از عمق دل اشک ریختیم و دل سوزاندیم و با یاد عظمت سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و فداکاری های ایشان و خاندانش با زهرای مرضیه (س) هم ناله شدیم و درس گرفتیم و با عاشورا و چگونه زیستن جان تازه و روحی نو در کالبد بی جان خود دمیدیم.
از خزان غفلت به برکت اشک های محرم و صفر به بهار رسیدیم و اکنون وقت آن است که در این بهار به یمن رویش دوباریمان سجده شکر بجا آوریم و بندگی دوباره کنیم.
واجب است انسان در این ماه پرخیر و برکت مراقب رفتار و عملکرد خود باشد و به شکرانه ارزانی شدن این نعمت بزرگ الهی به عبادتی از سر شوق و اشتیاق بپردازد.
با شروع ماه ربیع الاول آثار بار دیگر آثار رحمت الهی و ذخایر برکات خداوندی پدیدار می شود و انوار جمال الهی بر زمین و زمینیان می تابد
غریب مدینه
شهادت مظلومانه آقا امام حسن مجتبی (ع) تسلیت …
خدایا به حق کریم اهل بیت (ع) ما رو شرمنده مادرشون خانم فاطمه الزهرا (س) نکن ….
ای مادری ترین پسر فاطمه، حسن!
ای مجتبی ترین ثمر فاطمه، حسن!
آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد
با این که هست تاج سر فاطمه، حسن!
وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند
یعنی شکست بال و پر فاطمه، حسن!
حتی صدای تو به سپاهت نمی رسید
یعنی شکسته شد کمر فاطمه، حسن!
روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد
چشم تو دید درد سر فاطمه، حسن!
در ناله ها و نافله های شبش کسی
چون تو ندید چشم تر فاطمه، حسن!
در بین اهل بیت، خدایی خودت بگو
مثل تو کیست خونجگر فاطمه، حسن!
چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است
ای قامتت عصا به بر فاطمه، حسن!
سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند
دیوار بود و زخم سر فاطمه، حسن!
زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی
آری تویی، تویی سپرِ فاطمه، حسن!
الحق که از حسین تو هستی غریب تر
این غربت است، در نظر فاطمه، حسن!
یک یار هم کنار تو روز وفا نماند
در غربتی تو هم اثر فاطمه، حسن!
یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت
ای پاره پارۀ جگر فاطمه، حسن!
زینب کذابه و درندگان
در دوران حكومت ماءمون ، زنى به نام زينب مدّعى بود كه از ذرّيّه حضرت فاطمه زهراء عليها السلام مى باشد و با اين روش از مؤ منين پول مى گرفت و مايحتاج زندگى خود را تأ مين مى كرد و بر ديگران فخر و مباهات مى ورزيد.
وقتى حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام اين خبر را شنيد، آن زن را احضار نمود؛ و سپس تكذيبش كرد و فرمود: اين زن ، دروغ گو و سفيه است ، زينب در كمال وقاحت به امام عليه السلام گفت : همان طور كه تو اصل و نسب مرا تكذيب و ردّ مى نمائى ، من نيز سيادت و نسب تو را تكذيب مى كنم .
حضرت رضا عليه السلام به ناچار، جريان را براى مأ مون بازگو نمود و چون زينب كذّابه را نزد خليفه آوردند، حضرت فرمود: اين زن دروغ مى گويد؛ و او از نسل حضرت علىّ و فاطمه زهراء عليها السلام نمى باشد.
بعد از آن ، اظهار نمود: چنانچه او راست و حقّ مى گويد، او را نزد درّندگان بيندازيد، تا حقيقت ار بر همگان روشن شود؛ چون درّندگان به نسل زهراء عليها السلام گزندى نمى رسانند.
هنگامى كه زينب چنين مطلبى را شنيد، گفت : اوّل خودت نزد درّندگان برو، اگر حقّ با تو بود كه سالم بيرون مى آئى .
حضرت بدون آن كه سخنى بگويد برخاست و به سمت محلّى كه درّندگان در آنجا جمع آورى شده و نگه دارى مى شدند، حركت نمود.
ماءمون به حضرت گفت : ياابن رسول اللّه ! كجا مى روى ؟
امام عليه السلام فرمود: سوگند به خدا، بايد نزد درّندگان بروم تا حقيقت امر ثابت گردد؛ پس هنگامى كه حضرت وارد آن محلّ شد و نزديك درّندگان رسيد، تمامى آن حيوانات متواضعانه روى دُم هاى خود نشستند و حضرت كنار يكايك آن ها آمد و دستى بر سرشان كشيد و آن ها را نوازش نمود و سپس با سلامتى خارج گرديد.
آن گاه به خليفه فرمود: اكنون اين زنِ دروغ گو را نزد آن ها بفرست تا دروغ او براى عموم روشن گردد.
و چون ماءمون از آن زن خواست تا به سمت درّندگان برود؛ زن ملتمسانه از رفتن به آن محلّ خوددارى مى كرد، تا آن كه خليفه دستور داد تا او را به اجبار وارد آن محلّ كرده و رهايش نمايند.
با ورود زينب به داخل آن محلّ، درّندگان از هر طرف حمله كرده و او را دريدند و بدون آن كه خونى بر زمين ريخته شود، نابودش كردند و به عنوان زينب كذّابه معروف گرديد
تبریک
قالَ الامام موسی الکاظم عليه السلام : اَلْمَغْبُونُ مَنْ غَبِنَ عُمْرَهُ ساعَةً.
فرمود: خسارت ديده و ورشكسته كسى است كه عُمْر خود را هر چند به مقدار يك ساعت هم كه باشد بيهوده تلف كرده باشد.