یاد حق و امام حسن علیه السلام
به یاد حق
امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: پدرم از پدرش به من حدیث كرد كه: حسن بن علی بن ابیطالب ـ علیهم السّلام ـ از همه اهل زمان خود عابدتر بود، به زهد و بیاعتناییاش به دنیا و فضیلتش كسی نمیرسید، چون به حج میرفت، پیاده میرفت و گاهی پا برهنه میرفت. چون مرگ را یاد میكرد میگریست، و چون قبر را یاد میآورد گریه میكرد، وقتی بعث و قیامت را یاد مینمود اشك میریخت، وقتی كه گذشتن از صراط را یاد میآورد میگریست وقتی كه در مقابل خدا قرار گرفتن را یاد میآورد فریاد میكشید و بیهوش میشد.
چون به نماز میایستاد مفصلهای بدنش به حركت در میآمد و چون بهشت و جهنم را یاد میكرد مانند انسان مار زده مضطرب میگشت، هر وقت به وقت خواندن قرآن به «یا ایها الذین آمنوا» میرسید، میگفت: لبیك اللهم لبیك.
در هیچ حالی او را ندیدند مگر آن كه خدا را ذكر میكرد. در سخن گفتن راستگوترین مردم و در بیان مطلب فصیحترین آنان بود. روزی به معاویه گفتند: ای كاش حسن بن علی ابیطالب را بگویی به منبر برود و سخن بگوید، تا معلوم شود كه سخن گفتن نمیتواند، معاویه از آن حضرت خواست تا منبر برود و سخن گوید، امام ـ علیه السّلام ـ برخاست و به منبر تشریف برد، خدا را حمد كرد و ثنا گفت.
آن حضرت در مقابل خصم، همه كمالات و فضائل را به خودش اختصاص داد كه یعنی: كسی كه به مقام آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نمیرسد.
مانند قرآن دعا کنید
رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله به عيادت بيمارى آمدند و از او احوالپرسى كرده و فرمودند: جريان بيمارى تو چيست؟ عرض كرد: شما نماز مغرب را براى ما خوانديد و در نماز سوره قارعه را قرائت فرموديد پس از آن من گفتم بار خدايا اگر براى من در نزد تو گناهى است كه مى خواهى مرا به خاطر آن در آخرت عذاب كنى آن عذاب را زودتر در اين جهان پيش آور و به آخرت نينداز.
با گفتن اين جمله به حال بيمارى و ناراحتى افتادم و به اين حالت در آمدم و اين چنين كه مى بينيد شدم. رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: بد چيزى گفتى چرا نگفتى:
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِى اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ (2بقره/201) و از ايشان كسانى هستند كه مى گويند پروردگارا به ما در دنيا بهره نيك و در آخرت هم بهره نيك عطا فرما و ما را از عذاب دوزخ در امان بدار.
پروردگارا عطا كن بما در دنيا حسنه و در آخرت حسنه و خوبى را و ما را از آتش نگهدارى فرما.
آنگاه پيامبر براى او دعا كردند و آن جوان مريض، بهبودى يافت.(1)
(1) - سفينة البحار، جلد 2، صفحه 208. نمونه هائى از تأثير و نفوذ قرآن، صفحه 190.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در هنگام خوردن .......
پیامبراکرم (ص) در هنگام خوردن، این دستورات خاص بهداشتی را، رعایت میکرد:
1. قبل از هر چیز با گرسنگی کامل بر سر سفره حاضر میشد و قبل از سیر شدن دست میکشید و پرخوری نمیکرد. اصحاب خود را نیز به این روش دعوت و از پرخوری وآروغ زدن بر سر سفره و در جمع نهی می کرد. (شیخ حرالعاملی، 1409، ج2، ص81) اولین آسیب پرخوری و مصرف بی رویه غذا، استهلاک دستگاه گوارش و کاهش عمر آن هاست. بیماری ها وقتی در بدن، زمینه رشد پیدا می کنند که نظام دفاعی بدن نتواند در مقابل ویروس ها و میکروب ها مقاومت نماید. علت کاهش توان دفاعی، پیری سلول های بدن و استهلاک آنها است که حاصل فرایند کار و تلاش فراوان بدن جهت هضم و جذب غذاها و دفع سموم و اضافات آنهاست.
2. پیامبر برای اجرای دستورات بهداشتی برای آنها تضمین و پشتوانه عملی و پایبندی در نظر می گرفت. علاوه براینکه در وهله اول، خود پایبندی پایدار و مداوم نشان می داد؛ برای آنها پادش اخروی پایدار و مستمر که نشانگر نتیجه باطن اعمال و رفتارهای بهداشتی بود مقرر می کرد. آن حضرت پس از شستن کامل دست و صورت و انجام وضوء و مسواک بر سر سفره می نشست و می فرمود، هرکس علاقه مند است در خانه اش، برکت باشد با وضوء بر سر سفره بشیند. این شیوه فرهنگ سازی با اصول بهداشتی تنها در مکتب او صورت گرفته که در جوامع اسلامی نمایی از دین محسوب می گردد.
3. نمک و سرکه دو مواد غذایی افزودنی هستند که خاصیت ضد انگلی و ویروسی دارند؛ نمک در جذب اکسیژن برای سلول ها از ریه ها و تقویت گلبول ها برای مبارزه با میکروب ها و مواد خارجی (رضا پاک نژاد، 1349، ج4، ص128) موثر است. پیشرفت علوم تجربی این خواص را برای این دو ادویه اثبات کرده؛ چهارده قرن پیش در جامعه عربستان و جوامع دیگر درباره خواص مواد چون نمک و سرکه و … کسی فکر و اندیشه ای نداشت. اگرچه استفاده از آنها در غذا رواج داشته اما پیش از غذا چشیدن نمک و سرکه روش معمول نبوده؛ اما پیامبر اکرم(ص) با نمک آغاز به خوردن مینمود و به دیگران سفارش میکرد و آنرا به عنوان عمل استحبابی (دارای پاداش) مطرح می کرد. بدین روش فرهنگِ بی توجه به بهداشت و پاکیزگی عربستان را به تدریج تغییر داد و بهداشت و اهتمام به سلامتی را همگانی می کرد.
4. بر سر سفره طولانی مینشست، و به آن اهمیت میداد و غذا را بسیار میجوید.
5. از ظرف مقابل خودش غذا میخورد. ظاهراً ظرف شخصی داشت و هنگام خوردن به صورت دیگران، خیره نمیشد و از مقابل کسی غذا بر نمیداشت مگر سبزی، نمک و … .
6. در غذا نمی دمید. شاید دمیدن در غذا عمل غیر بهداشتی تلقی شود؛ از آن جهت که میکروب و یا ذرات معلق در هوا که آلوده هستند، با دمیدن روی غذا نشسته و آن را آلوده می کنند.
7. پرهیز از خوردن غذای داغ؛ به جهت آسیب رسانی به بافت های مخاط دهان و دندان ها کاملا امر بهداشتی است، که در سلامتی دهان و دندان موثر است. از این روی پیامبر توصیه فراوان می کرد که از خوردن غذای داغ پرهیز کنید. هرگز غذای داغ نمیخورد و آنرا منع میکرد و برای سلامتی زیان بار می دانست.(طبرسی، همان، ص71)
8. آب را یکباره به سر نمیکشید، بلکه با مکث و سه بار می نوشید و آرام میخورد و با غذای چرب آب کمتر میخورد. (همان، ص77 و ص31) دوست داشت در ظرف های تمیز و بهداشتی بلورین که از شام برایش می آودند، آب بخورد که آنها را تمیز ترین ظروف می دانست. (کلینی، همان، ص77) گاهی نیز با دستهایش و یا ظروفی که از چوب می ساختند؛ آب می خورد. (طبرسی، همان، 76 و32)
9. لقمهها را بسیار کوچک بر میداشت.
10. نان خورده و ریزههای بر سر سفره را جمع میکرد و میخورد.
11. وجود نمک یا سرکه و سبزی بر سر سفره جهت بهداشتی دارد؛ چون نمک و سرکه هر دو ضد عفونی کننده هستند و قبل از شروع غذا استفاده از یکی آنها مستحب شمرده شده است؛ پیامبر (ص) اغلب نمک و سرکه و سبزی بر سر سفرهاش بود.(عبدالله بن بهرام دارمی، ج2، ص102ـ95) امروزه با استفاده از علوم تجربی اثبات شده که سبزی ها حاوی موادی بنام فیبرها هستند که مهمترین عامل پیشگیری از سرطان می باشند؛ از این روی پیامبر و معصومان دیگر بر سر سفره به لحاظ خواص ضد ویروسی آن، سبزی مصرف می کردند.
شیطان اولین کسی بود .......
شيطان : نخستين كسى بود كه بعضى كارها را مرتكب شد و پيش از او كسى آنها را انجام نداده بود. و آنها از اين قراراند:
- اولين كسى كه قياس نمود و خود را از حضرت آدم عليه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاك در حالى كه آتش از خاك بالاتر است .
- اولين كسى كه در پيشگاه با عظمت الهى تكبر نمود و به دستور خالق خود عمل نكرد.
- اولين كسى كه كه معصيت و نافرمانى خدا را كرد و آشكارا با او مخالفت نمود.
- اولين كسى كه به دروغ گفت : خدا گفته از اين درخت نخوريد، چون درخت جاويد است و اگر كسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شريك مى شود.
- اولين كسى كه كه قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصيحت مى كنم . - اولين كسى كه نماز خواند و يك ركعت آن چهار هزار سال طول كشيد اولين كسى كه منبر رفت و براى ملائكه سخنرانى و صحبت كرد.
- اولين كسى كه كه به خدا مشرك شد.
- اولين كسى كه كه غنا و آواز خواند، همان زمانى كه آدم عليه السلام از درخت نهى شده خورد.
- اولين كسى كه از خوشحالى سرود خواند و آن هنگامى بود كه آدم به زمين آمد.
- اولين كسى كه نوحه خواند و گريست ؛ چون او را به زمين فرستادند، به ياد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گريه كرد.
- اولين كسى كه لواط كرد چون زمانى كه به ميان قوم لوط آمد خود را در اختيار آنان قرار داد تا با او لواط كنند.
- اولين كسى كه دستور ساختن منجنيق را داد تا حضرت ابراهيم عليه السلام را با آن در آتش اندازند.
- اولين كسى كه دستور ساختن حمام را در زمان حضرت سيلمان عليه السلام داد تا نظافت كنند.
- اولين كسى كه ساختن نوره را در زمان حضرت سليمان داد، براى اين كه موهاى اضافى پاى بلقيس پادشاه سبا را از زمين ببرند.
- اولين كسى كه دستور ساختن شيشه را داد تا حضرت سليمان عليه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقيس را آزمايش كند.
- اولين كسى كه دستور ساختن صابون را داد تا مردم بدن و لباس خود را بشويند.
- اولين كسى كه دستور ساختن آسياب را داد تا مردم گندم هاى خود را آرد كنند.
- اولين كسى كه با ابوبكر بيعت كرد تا مردم را منحرف كند و از مسير حق برگرداند.
- اولين كسى كه خدا را در آسمان ها پرستيد.
- اولين كسى كه عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!
- اولين كسى كه به خداى خود اعتراض كرد.
- اولين كسى كه شبيه شدن به ديگران را مطرح و مردم را به آن تشويق كرد.
- اولين كسى كه كه سحر و جادو كرد و آن دو را به مردم ياد داد.(
- اولين كسى كه ساز درست كرد و خود، آن را نواخت .
- اولين كسى كه براى زيبايى ، زلف گذاشت .
- اولين كسى كه براى مخالفت با پيامبران ريش خود را تراشيد.
- اولين كسى كه براى مست شدن مردم ، شراب درست كرد.
- اولين كسى كه ساختن آلات لهو و لعب و موسيقى را به قابيل آموخت .
- اولين كسى كه وقتى وارد جهنم مى شود، خطبه مى خواند.
- اولين كسى كه مكر و حيله و خدعه نمود.
- اولين كسى كه نقاشى كرد و چهره كشيد.
- اولين كسى كه آتش حسدش شعله ور شد.
- اولين كسى كه به ناحق مخاصمه و جدال كرد.
- اولين كسى كه خداى تعالى به او لعنت نمود و از ناراحتى فرياد كشيد.
- اولين كسى كه به خدا كفر ورزيد.
- اولين كسى كه گريه دروغى نمود.
- اولين كسى كه عبادت و خلقت خود را ستود.
- اولين كسى كه صورت هاى مجسمه و بت را ساخت .
- اولين كسى كه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل او را لعنت كردند.
- اولين كسى كه از ترس ملائكه فرار كرد و خود را مخفى نمود.
- اولين كسى كه دستور مساحقه داد. امام باقر عليه السلام فرمود: ((وقتى خواسته ابليس در قوم لوط عملى شد، خود را به صورت زن در آورد و سراغ زنان آمد و گفت : آيا مردان شما با هم لواط مى كنند؟ در جواب گفتند: آرى . دستور داد شما نيز با هم مساحقه كنيد)).
شیطان ؟
از قديم الايام ، افسانه شيطان ، همواره انسانها را در دنيايى از وحشت و ابهام فرو برده بود و هم چنان ادامه دارد.
مى گويند: بچه هاى بازى گوش و نافرمان و زيرك شيطان اند، افراد منحرف را شيطان اغوا كرده ، هر كار بد فرجامى از وسوسه هاى شيطان است و در هر كار بدشگونى شيطان دست دارد.
مى گويند: شيطان در همه جا هست ، اعوان و انصارش در همه جا وجود دارند، او با همه مردم كار دارد، در برابر همه قد علم مى كند، هر انسانى را به بهانه اى فريب مى دهد و دام هاى گوناگون در اختيار دارد.
شيطان در ذهن بچه ها عامل وحشت و ترس و وسيله اى براى رام كردن و ترسانيدن آنان است . قصه نويسان ، براى سرگرمى كودكان از شيطان يك موجود خيالى ساخته و از نخستين سال هاى زندگى ، يك شبح وحشتناك و يك قدرت اسرارآميز در ذهنشان مى آفرينند.
مى گويند: براى بزرگ سالان ، شيطان عامل فريب و گناه است ، انسان را به معصيت وا مى دارد، تمايلات نفسانى را بيدار مى كند، موجب سقوط و لغزش انسان مى شود، خواسته ها نامشروع را پديد مى آورد، باعث تجاوز و تعدى مى گردد، شهوات ويران گر را تحريك مى كند، خشم و غضب را شعله ور مى سازد، مصيبت و رنج مى آفريند، آدمى را به تباهى و فساد مى كشاند، لجاجت و خودسرى را رونق مى دهد.
و نيز: تمامى اين صفات از شيطان و كار او است ، انسان از روى ندامت با فريادى بلند مى گويد: نفرين بر شيطان ، لعنت خدا و ملائكه بر او باد، اين شيوه از زمان حضرت آدم عليه السلام معمول بوده كه شيطان را مسئول هر كارى و عصيانى مى دانسته اند.
در تعريف او گفته اند: شيطان ، قدرتى است نابكار و بسيار بدكردار، نيرو و روحى است پليد و سركش و طغيان گر؛ حقيقت مطلب اين است كه شيطان ، اسم خاص نيست تا بر موجودى معين و مشخص دلالت كند و وجود مستقلى ندارد، اسمى است بى نشان ؛ مانند سيمرغ كه وجود خارجى ندارد و هيچ نام و نشانى براى او نيست ، اغلب جاها كه نام شيطان برده مى شود مراد همان ابليس است كه از دستورهاى خداوند سرپيچى و تكبر كرد.
شيطان و طرف دارانش در طول تاريخ در مقابل نيكان و نيك سيرتان قرار داشته اند و خواهند داشت.منبع : کتاب شیطان در کمین گاه /نعمت الله صالحی حاجی آبادی
بسیار ایجاد شبهه میکنند که در مورد گریه کردن در مصیب امام حسین (ع) روایاتی هست، اما آیا در خصوص سینه زنی یا زنجیر زنی هم روایاتی هست؟
نظر به این که به ویژه در محرم و صفر امسال بیش از هر زمان دیگری عزاداری بر مصیبهای ابا عبدالله الحسین (ع)، خاندان و یاران او مورد حملات ضد تبلیغی قرار گرفت – و البته با شکوهتر از هر سال نیز انجام گرفت، لازم است به نکات ذیل توجه نمایید:
الف – در میان مذاهب اسلامی و شیعی، مذهبی وجود داشت به نام «اخباریون». آنها میگفتند: ما عین روایت وارده را عمل میکنیم. مثلاً اگر امامی به بیماری که سر درد داشت، فرموده بود که فلان گیاه را بخور، آنها آن گیاه را [چون روایت است] به هر مبتلا به سردری تجویز میکردند، حال آن که ممکن بود به ضرر او باشد. همین مصیبت و جهالت را توسط «وهابیت» به اهل سنّت تحمیل کردند که هر چیزی را بپرسند «در کجای قرآن آمده است؟» لذا دقت شود که ما نه از وهابیون هستیم و نه از اخباریون.
این گونه رفتار در برخورد با اسلام و احکام اسلامی همان قدر غلط و سخیف است که مثلاً اگر قرآن کریم فرموده گوشت حیوان حلال گوشت و با ذبح اسلامی را بخورید، یکی بپرسد: در کجای قرآن یا حدیث آمده که چلوکباب بخوریم یا نخوریم؟
اسلام، قرآن، احادیث و روایات به حدّ لازم اصول و فروع را بیان و تشریح نمودهاند و محدوده ها را تعیین نمودهاند، اما هیچ کدام به معنای تعطیلی عقل، شعور، استعداد، ذوق و سلیقه نمیشود. مثلاً به ضرورت و نیز استحباب اقامه نماز هم در قرآن تأکید شده و هم در احادیث و روایات؛ در هر دو نیز به استحباب و فضیلت نمازهای نافله و نماز شب تصریح شده است. اما حالا چقدر نماز بخوانیم؟ آیا درست است که کسی شب تا صبح نماز بخواند و صبح نه تنها از کار و زندگی بماند، بلکه بیمار شود؟ این دیگر به عقل، شعور، توان و … بر می گردد و جایز نیست که کسی بپرسد آیا آیه یا روایتی در این مورد نیز داریم؟
مسئله عزاداری یا مولودی برای معصومین (ع) نیز همین طور است. اصول و فروع آن بیان شده است. اما این که ما چند دقیقه گریه کنیم؟ چه میزان گریه کنیم؟ آیا شب گریه کنیم یا روز؟ نوحه هم بخوانیم یا نه؟ به هیئت رویم، یا به خیابان درآئیم یا در خانه بمانیم و…؟ لزومی ندارد که حتماً در آیات و احادیث آمده باشد – هر چند به انجام برخی امور توصیه شده است، اما نه به چگونگی اجرای آن.
ب – همیشه ابتدا دقت کنیم: آیا آنان که این سؤالات را ترویج کرده و به اذهان عمومی القاء میکنند، اصلاً هیچ اعتقادی دارند؟ یا اگر دارند و در سؤال خود واقعاً صادق هستند و قصد و غرض سویی ندارند، آیا در تمامی امور زندگی نیز عین آیات و روایات عمل میکنند؟ مثلاً مراسم خواستگاری، عقد، عروسی، ولیمه یا عزای آنها عین آیات و روایات است؟ مثلاً اگر پدر، پسر یا مادر و همسر کسی از دنیا رفت و یا مظلومانه کشته شد، اول میروند کتاب و توضیح المسائل میخوانند که چقدر و چه جوری عزاداری کنند؟ یا فقط به عزاداری برای سیدالشهداء (ع) که میرسد، خواسته یا ناخواسته به مسلک وهابیون و اخباریون در میآیند؟
بدیهی است که نحوه اجرای بسیاری از امور به شرایط و ضرورتها از یک سو و نیز فرهنگها، ذوقها و سلیقهها از سوی دیگر بر میگردد. لذا کافیست که با عقل، دین، قرآن، اسلام و احکام منافات نداشته باشد؛ وهن (اهانت) به دین نشود. دیگر جزئیات چگونگی اجرا به خود انسان سپرده شده است. مثلاً ایرانیها در مراسم غذا و معمولاً خورشت قیمه میدهند، حال اگر یکی سؤال کند که در کجای قرآن یا حدیث آمده که خورشت قیمه بدهید؛ چه پاسخی مناسب اوست؟
ج – برخی از رفتارها در عزاداریها بیان و شرح حال است، مثل اشعار، روضهها و مداحیها – برخی دیگر نمادی از وقایع است، مثل سینه زدن و زنجیر زدن که نمادی از گریبان چاک کردن بازماندگان این مصیبت و به زنجیر کشیده شدن اسراء میباشد – برخی دیگر تظاهر مثبت و عمومیت بخشیدن است، مثل بیرون آمدن دستههای عزاداری – برخی از رفتارها نیز تأسی به رفتار اهل بیت (ع) در این مصیب است، مثل عزاداری در دهه اول محرم - و …؛ اما چگونگی اجرا دیگر به ذوقها و سلیقهها بر میگردد و روایات بسیاری نیز در تأیید آن وجود دارد. مثل این که فرمودند: «برای ما همان طور عزاداری کنید که برای خود میکنید» یعنی طبق فرهنگ خودتان.
چند روایت:
*- پيامبراكرم (ص): براى شهادت حسين (ع)، حرارت و گرمايى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمىشود. (جامع احاديث الشيعه، ج 12، ص556) – دقت شود که حرارت شور فرق دارد با معرفت و منطق و …، لذا بازتابش نیز متفاوت است.
*- على (ع) فرمود: خداوند براى ما، شيعيان و پيروانى برگزيده است كه ما را يارى مىكنند، با خوشحالى ما خوشحال مىشوند و در اندوه و غم ما، محزون مىگردند. (غررالحكم،ج 1، ص235)
*- امام صادق (ع) فرمود: يك سال تمام، هر شب و روز بر حسين بن على (ع) نوحهخوانى شد و سه سال، در روز شهادتش سوگوارى برپا گشت. (بحارالانوار،ج 79، ص102)
*- امام باقر(ع) نسبت به كسانى كه در روز عاشورا نمىتوانند به زيارت آن حضرت بروند، اينگونه دستور عزادارى دادند و فرمودند: بر حسين (ع) ندبه و عزادارى و گريه كنند و به اهل خانه خود دستور دهند كه بر او بگريند و در خانهاش با اظهار گريه و ناله بر حسين (ع)، مراسم عزادارى بر پا كنند و يكديگر را با گريه و تعزيت و تسليت گويى در سوگ حسين (ع) در خانههايشان ملاقات كنند. (كامل الزيارات، ص175)
*- ابوهارون مكفوف مىگويد: خدمت حضرت صادق (ع) رسيدم. امام به من فرمود: «برايم شعر بخوان». پس برايش اشعارى خواندم. فرمود: اينطور نه؛ همان طور كه (براى خودتان) شعر خوانى مىكنيد و همان گونه كه نزد قبر حضرت سيد الشهداء مرثيه مىخوانى [بخوان]. (بحارالانوار، ج 44، ص287)
*- امام رضا (ع) فرمود: هر گاه ماه محرم فرا مىرسيد، پدرم (موسى بن جعفر) ديگر خندان ديده نمىشد و غم و افسردگى بر او غلبه مىيافت تا آن كه ده روز از محرم مىگذشت، روز دهم محرم كه مىشد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود. (امالى صدوق، ص 111)
*- امام رضا (ع) فرمود: هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن، امر (و خط و مرام ما) احيا مىشود، دلش در روزى كه دلها مىميرند، نمىميرد. (بحارالانوار، ج 44، ص278)
پس، اگر کسی گریه کرد، کسی نوحه و مرثیه خواند، کسی با ذکر مصیب دیگران را گریاند، کسی در خانهاش هیئت برگزار کرد، کسی به مجلس ذکر و عزاداری رفت، کسی یک دهه عزاداری را حرمت قائل شد و … همه تأسی به آموزههای اهل بیت (ع) است، اما این که چگونه انجام دهد، به فرهنگ، ذوق و امکان خودش بستگی دارد و نیازی نیست که حتماً در روایات نیز آمده باشد.
x-shobhhe.com
یا حسین جان
دلم خوش است دلم به آن مُهر خوش است….
مُهری که تربتش حسینی است ….
به آن تسبیح خوش است که مُهره هایش حسینی است ….
دلم به کربلا رفته ها خوش است ….
به گفته ها و شنیده ها و دیده هایشان…..
گفتن اینها دلم را پر میکند….
آری حسین جان دلم پر است …
حسرت کربلایت مرا دیوانه خواهد کرد..
میخواهم التماست دهم مرا هم کرببلایی کن به جان مادرت زهرا این آخرین
دفاعیه بود برای این دل!…..
هیچی ندارم بگم…..
فقط….
التماس دعـــــــــــــــــــــا
دلیل معصوم نبودن حضرت ابوالفضل (ع) و حضرت زینب (س) چیست؟
چه کسی گفته که آنها معصوم نیستند که ما دلایلش را بیان نماییم؟ نه تنها ایشان، بسیار دیگری نیز معصوم بودهاند؛ مگر لقب حضرت معصومه علیهاالسلام را امام رضا علیه السلام ندادهاند؟ منتهی این بزرگواران در حد و جزو چهارده معصوم که تالی تلو و حد اعلای عصمت میباشند نبودهاند.
در خصوص عصمت به چند نکته مهم باید توجه نمود:
یک - عصمت، مرحلهی بالایی از کمال انسانی در تمامی شئون و فعلیت تمامی استعدادهای انسان است و مرهون علم، صیانت نفس و اخلاص در بندگی و عمل صالح میباشد.
دو – عصمت نیز مانند هر کمال دیگری (علم، حکمت، رأفت، رحمت، بصیرت و …)، همه از اسمای الهی است و تجلی آن در مخلوقاتش، دارای مراتب متفاوت میباشد. چنان چه حتی در مورد انبیای الهی نیز فرمود، برخی برتر از برخی دیگر میباشند.
سه - عصمت، مرحله بالای معرفت و شناخت، و مرحله بالای ایمان به آن معرفت و شناخت است، که سبب میشود آدمی صاحب بصیرت شود، ظاهر بین نباشد، باطن هر نیت، کار، عمل و هر چیزی را ببیند و در واقع از ناسوت (عالم ماده) گذشته و با «ملکوت» مرتبط گردد.
یک مثال:
عقل، علم، آگاهی، ایمان و بصیرت، نگهدارنده (عاصم) انسان از خطا و لغزش و گناه و ضعفهای دیگر هستند. به عنوان مثال: شاید یک کودک نداند که اگر نزدیک به آتش (ولو بسیار ضعیف، به حد شعله یک کبریت یا شمع گردد)، خطر او را تهدید میکند و به خاطر همین جهلش به آن نزدیک شود، اما کسی که علم یافت و به آن علم نیز ایمان و یقین پیدا کرد، خود را از آن نگه میدارد. این بازدارندگیِ خود، در همین حد نیز مصداقی از عصمت است.
چهار – از همین معنا و مثال معلوم میشود که “عصمت” در انسان صرفاً جبری نیست؛ یعنی چنین نیست که خداوند متعال کسی را معصوم قرار داده باشد و در خلقت او، هیچ اختیار و امکانی برای خروج از عصمت نداشته باشد، بلکه بازدارندگی و صیانت نفس خود به اختیار انجام میپذیرد.
پنج – عصمت از سویی ایجاد مصونیت از ارتکاب به گناه است و از سویی دیگر کمالی است که سبب بازدارندگی از هر گونه خطا، اشتباه، فراموشی و … نیز میگردد.
شش – عصمت از گناه، برای همگان ممکن است، چرا که خداوند متعال به همگان امر فرمود که خود را از گناه و معصیت نگهدارید و بدیهی است که خداوند حکیم، به چیزی که در امکان و قدرت انسان نیست امر نمیکند. پس هر کسی میتواند معصوم از گناه باشد (البته به حد خود). [دقت کنیم که خیلی از کارها برای بنده و شما گناه محسوب نمیگردد، اما برای اولیاءالله و در رأس آنها پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین، گناه محسوب میگردد].
هفت – اما عصمت کامل از هر گونه خطا، اشتباه یا فراموشی، برای همگان ممکن نیست.
الف – پیامبر اکرم و اهل بیت صلوات الله علیه و آله، انسان کامل هستند، یعنی حد اعلای ممکن برای رشد و تعالی برای یک انسان، در آنها محقق شده و تجلی یافته است. از این رو آنان به معنای اتمّ و کامل «معصوم» از هر گونه گناه، خطا، اشتباه و فراموشی میباشند؛ لذا (به تعلیم وحی و آموزههای خودشان که معدن وحی و مخزن علم لایزال الهی میباشند) ایشان را “معصوم” (بدین معنا) نامیده و به غیر از آن چهارده نفر، هیچ کس دیگری را معصوم نمیدانیم.
ب – وقتی گفته میشود «امکان خطا، اشتباه و فراموشی»، معنایش این نیست که حتماً به این امور مبتلا و دچار میشوند، بلکه یعنی «امکانش» قابل نفی نیست، منتهی در انبیای الهی (با شدت و ضعف مرتبهای که نسبت به یک دیگر در علم و عصمت دارند) و هم چنین چهارده معصوم علیهمالسلام، این “امکان” نفی میشود.
حضرت زینب کبری علیهاالسلام:
*- حضرت زینب علیهاالسلام، تنها دختری در این عالم است که هم پدرش معصوم است و هم مادرش؛ مانند حضرات امام حسن و امام حسین علیهماالسلام که تنها فرزندان پسر دو معصوم هستند. حتی حضرات امیرالمؤمنین و فاطمه زهراء و دیگر امامان علیهم السلام نیز از این ویژگی برخودار نبودهاند.
*- حضرت زینب علیهاالسلام، محرم اسرار و از بزرگترین یاوران و حامیان شش معصوم (حضرات امیرالمؤمنین، فاطمه زهراء، امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر علیهم السلام) بودند؛ آیا شخصی که از علوم، فضایل، ایمان و مراتب بالای کمال انسانی برخوردار نباشد و احیاناً مرتکب گناه (حتی صغیره) شده باشد، میتواند در به چنین رتبه و توفیقی نایل آید؟
*- حضرت زینب کبرا علیهاالسلام، از علم لدنی برخوردار بودند، چنان چه امام معصوم، حضرت سجاد علیهالسلام میفرماید: «انت بحمداللّه عالِمَةٌ غَیر مُعلّمةٍ و فَهِمَةٌ غَیر مُفَهِمّةٍ»، یعنی: الحمد لله، شما عالمِ بدون معلم هستید و فهیمی هستید که کسی آن معارف و مفاهیم و حقایق عالم هستی را به شما تفهیم نکرده است.
حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام:
*- ایشان در مقامی از علم و فضیلت قرار داشتند که به «پدر فضل» ملقب و مشهور گردیدند.
*- ایشان در مقامی قرار داشتند که امام سجاد علیهالسلام در حق ایشان فرمودند: «خداوند رحمت کند عمویم عباس بن علی علیه اسلام را، که به تحقیق ایثار و جانبازی کرد و جنگِ نمایانی نمود و خود را فدای برادرش ساخت، تا اینکه دستانش قطع شد و خداوند در مقابل، بسان عمویش جعفر طیار، دو بال به او عنایت کرد تا با آنها با ملائکه در بهشت پرواز نماید. و همانا عباس علیه السلام نزد خداوند تبارک و تعالی منزلتی دارد که جمیع شهدا در روز قیامت بر او غبطه خورند و تمنّای مقامش را نمایند» (خصال شیخ صدوق ، جلد 1 صفحه 35)
*- ایشان در مقامی از بصیرت بودند که امام صادق علیهالسلام فرمودند: «کانَ عَمُّنا العَبَّاسُ (ع) نافِذَ البَصیرَة؛ عموی ما عباس (ع) بینشی ژرف داشته است» (اعیان الشیعه، ج 7، ص 430)
*- ایشان در مقامی از علم و ایمان و بصیرت بودند که امام صادق علیهالسلام، هنگام زیارت قبر ایشان شهادت دادند: «اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ و لَمْ تَنْکُلْ و اَنَّکَ مَضَیْتَ علی بصیره مِنْ اَمرِک؛ گواهی میدهم که تو لحظهای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه مَشی تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود».
*- ایشان در مقامی از ولایتپذیری، معرفت، اطاعت و تبعیت از امام و شهادت قرار گرفتند که امام صادق علیهالسلام فرمودند: «پس خداوند برترین و بیشترین و وافرترین و کامل ترین پاداش کسی را از میان آنان (مجاهدین و شهدای حق) که به پیمانشان وفا نمودند، دعوت او را پذیرفتند و از ولی امر خود طاعت کردند، به تو ارزانی فرماید.» (کامل الزّیارت ابن قولویه صفحه 257)»
*- ایشان که علمدار امام زمانشان بودند، در میان شهدای والا مقام کربلا (از خاندان و یاران)، تنها کسی بودند که وقتی به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فرمودند: «الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِيلَتِی واضَیعَتا بَعدِکَ یااَخی» یعنی: اکنون کمرم شکست و چارهام اندک شد، وامصیبتا بعد از تو، ای برادر!
نتیجه:
پس هیچ تردیدی نمیماند که آن دو بزرگوار، در مرتبه بسیار بالایی از علم، حلم، بصیرت، تعقل، فضل، ایمان، عمل و سایر کمالات انسانی قرار داشتند و بالتبع معصوم از گناه بودند، اما مرتبه کمالی و عصمت آنها (و هیچ کس دیگری)، در حد چهارده معصوم علیهم السلام نبوده و نمیباشد.
x-shobhe.com