زندگی نامه شیخ صدوق(بخش دوم
استادان شیخ صدوق
شاید بتوان گفت یکی از عوامل مؤثر در موفقیت صدوق استادان بسیار زیادی است که دیده و از خرمن علوم آن ها خوشه ها برگرفته است. او ابتدا از محضر پدر خود
علی بن بابویه درس آموخت و افزون بر آن در مجالس و محافل درسی بزرگان علم و ادب حاضر می شد، به گونه ای که بعضی از علما گفته اند: تعداد استادان صدوق
از دویست نفر متجاوز است. از جمله بزرگانی که صدوق از محضر آنها بهره برده می توان به ابوجعفر محمد بن یعقوب کُلینی نویسنده متاب گرانمایه اصول کافی
اشاره کرد.
کلینی و صدوق
پس از مرحوم کلینی نویسنده کتاب ارزشمند اصول کافی، صدوق از بزرگترین محدثان عصر خود به شمار می آید که علاوه بر ضبط و نقل حدیث، در علوم دیگر نیز
تبحر داشته و تألیفات بسیاری از خود به جای گذاشته است. صدوق سالها از محضر کلینی استفاده نموده و به شنیدن و جمع آوری احادیث ائمه (ع) مشغول بوده است؛
اما بر خلاف شخصیت علمی کلینی که بیشتر از جهت جمع آوری، بررسی و نقل حدیث مشهور است، شیخ صدوق در سه زمینه روایت، مباحث کلام و فقه برحسته و
ممتاز بوده است.
شاگردان شیخ صدوق
صدوق، به خوبی دریافته بود که بهترین شیوه برای حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دین که در هر زمان ممکن است مورد تعرض و دستبرد قرار گیرد، انتقال به
سینه دلسوختگان مکتب اهل بیت می باشد؛ از همین رو با پرورش شاگردان و طالبان دانش، به نگهداری و صیانت از این میراث گران بها پرداخت. از میان مهم ترین
شاگردان وی می تواند به دانشمند بلند آوازه، محمد بن نُعمان معروف به شیخ مفید نام برد که خدمات بسیاری به جهان اسلام ارائه کرد، و آثار به جای مانده از وی
حکایت از وسعت معلومات او دارد. به تعدادی از شاگردان شیخ اشاره می کنیم:
شیخ مفید، ابن غضائری، ابو عبدالله، حسین بن عبید الله بن ابراهیمله، برادرش حسین بن علی بن بابویه قمی
شیخ جلیل، ابو الحسن، جعفر بن حسین حسکه قمی، استاد شیخ طوسی، شیخ ابو جعفر، محمد بن احمد بن عباس بن فاخر دوریستی، معاصر شیخ طوسی، برادر زاده اش شیخ ثقة الدین حسن بن حسین بن علی بن موسی بن بابویه
حسن بن محمد قمی (مؤلف تاریخ قم)، علی بن احمد بن عباس نجاشی (پدر نجاشی)، شیخ ابو البرکات، علی بن حسن خوزی، ابو القاسم، علی بن محمد بن علی خزاز،
ابو زکریا، محمد بن سلیمان حمرانی
آثار شیخ صدوق
شیخ صدوق این عالم بزرگ و محدث گران قدر تألیفات با ارزش بسیاری از خود به جا گذاشت. شیخ طوسی در این باره می نویسد: « او سیصد کتاب تألیف کرده
است» کتاب های شیخ صدوق همه در نهایت نیکویی و استحکام و در زمینه های متنوعی نوشته شده اند، که این خود نشانگر قدرت علمی و آشنایی گسترده او با علوم
اسلامی است. برخی از مهمترین آثار ایشان عبارتند از:
1- من لا یحضره الفقیه (دومین کتاب از کتب اربعه)
2- علل الشرایع (درباره فلسفه احکام و علت تشریع آنها است)
3- کمال الدین و تمام النعمه (درباره اثبات وجود امام زمان و غیبت طولانی آن حضرت از نظر عقلی و نقلی)
4- کتاب التوحید
5- الخصال
6- الامالی
7- عیون الاخبار الرضا
8- کتاب صفات شیعه
9- کتاب مصادقه الاخوان
10- کتاب اثبات ولایت علی علیهالسلام
11- کتاب معرفت
12- کتاب مدینه العلم
13- کتاب مقنع در فقه
14- کتاب معانی الاخبار
15- کتاب مشیخته الفقیه
خواب آورهای طب سنتی (1)
اساساً رطوبت و تری بدن موجب افزایش خواب میشود و افرادی که دارای طبیعتی سرد و تر همچنین گرم و تر هستند، بیشتر از
سایر افراد میخوابند به دلیل اینکه بدن این افراد دارای رطوبت است و علت خواب، تری و رطوبت است.
طب سنتی
خواب یکی از مهمترین مسائل در طب سنتی ایران است البته باید دانست که در مزاج سرد و تر افراد نیاز بیشتری به خواب دارند و
همچنین در مزاج گرم و تر نیز به دلیل اینکه رطوبت مغز بیشتر است، افراد به خواب بیشتری نیاز دارند.
خواب انواع خستگی را از بین میبرد و موادی که بیش از حد میل به تخلیه دارند را در بدن ذخیره میکند البته خوابیدن میتواند موجب
دفع مواد زائد شود.
دفع عرق بدن در زمان خواب فعالتر از زمان بیداری است و اگر کسی هنگام خواب بدون علت خارجی بسیار عرق میکند، نشانه آن
است که بیش از حد غذا مصرف کرده و گرمی بدن او افزایش پیدا کرده است.
خواب سنگین خوابی است که پس از مصرف غذا و آرامش بعد از آن انجام شود که خوابیدن قبل از چنین آرامشی خوابی خوش و
پیوسته نیست البته خوابیدن در هنگام روز میتواند موجب افزایش سردی و رطوبت بدن شود. به همین دلیل موجب تنبلی و کسل
شدن افراد میشود.
بهتر است افراد با طبیعت سرد و تر و سردمزاج روزانه ۸ ساعت خواب داشته باشند همچنین افرادی که دارای طبیعت گرم و تر هستند
روزانه به ۷ ساعت خواب نیاز دارند و افرادی که دارای طبیعت سرد و خشک هستند روزانه به ۶ ساعت خواب نیاز دارند و افرادی که
گرممزاج هستند نیز روزانه به ۶ ساعت خواب نیاز دارند.
مصرف برخی دمنوشها مثل گلگاوزبان، جوشانده عناب و سنبلالطیب آرامبخش بوده و برای داشتن خوابی آسوده توصیه میشوند
همچنین مصرف عرق بیدمشک، دمنوش بهلیمو و نبات نیز موثر است
هنگام خواب حرارت به درون بدن پیش میرود، درون بدن فرد گرم است ولی خارج از بدن سرد است به همین دلیل در گرمای تابستان
نیز افراد نیازمند پوشاندن بدن خود به هنگام خواب هستند.
هضم یکی از فعالیتهایی است که در هنگام خواب صورت میگیرد، به همین دلیل حرارت بدن داخل سیستم گوارشی جمع میشود
و به هضم غذا کمک میکند و اگر فرد شب گرسنه بخوابد چون معده او خالی است و حرارت به داخل معده میرود، موجب لاغری و
ضعف بدن فرد میشود.
خواب خوب خوابی است که وقتی فرد بیدار شود احساس آرامش و سبکی کند.
خواب زیاد موجب چاق شدن بدن میشود و سردی و رطوبت بدن را افزایش میدهد؛ افرادی که دارای طبیعت سرد و تر و گرم و تر
هستند به خواب بیشتر احتیاج دارند چرا که بدنشان رطوبت زیادی دارد. افرادی که دارای طبیعت گرم و خشک و سرد و خشک
هستند، چون بدنشان خشک است به خواب کمتری نیاز دارند.
خواب بعدازظهر یکی از مضرترین خوابهاست چرا که موجب ضعف حافظه، رخوت، کسلی و افزایش رطوبت بدن میشود.
شهید
چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم
شهدا در همه جا فاتح اصلی بودن
عجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم
شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهدا
ما عزیز دل مردم شده مشهور شدیم
و از آن برکت خون شهدامان حالا
ما مدیر کل و مسئول شده مسرور شدیم
و اگر حرفی خلاف شهدامان گفتیم
یحتمل مصلحتی بوده مجبور شدیم
پرکشیدن چه مستانه و رفتند و ما
در میان قفس نفس چه محصور شدیم
معجزه در مقابل تانک
یکی از تانکها، لولهاش را مستقیما به طرف من تنظیم کرد و گلوله شلیک شد، شاید برای کسی قابل تصور نباشد، اما درست مانند فیلمها بود، تیر به آرامی شلیک شد،
ولی به من برخورد نکرد.هوا به شدت داغ بود. هر چند دقیقه یک بار برای فرار از گرما، چفیه های خود را خیس می کردیم و به حالت سایه بان روی سر خود قرار
می دادیم. منتظر روشن شدن تکلیفمان بودیم. درساعت 4 متوجه شدیم که ادوات و مهمات به سمت عقب در حال حرکت هستند.
من به همراه ساداتی که از ناحیه پا مجروح شده بود و به همراه تعداد زیادی رزمنده؛ سوار نفربر شدیم. نفربر جلویی ما را با تیر مستقیم زدند و تمام نفرات به صورت
انفجاری از روی نفربر بر زمین افتادند. تعدادی سوختند و شهید شدند.
البته به خاطر نمی آورم که چه زمان نفربر ما را زدند. چون همه مان را موج انفجار گرفته بود. وقتی به حالت عادی برگشتیم، دیدم راننده نفربر، گویی گوشت بدنش
را با ناخنگیر تکه تکه کرده باشند. پر از ترکش بود و درست نمی توانست حرف بزند. نفربر همینطور به سمت جلو در حال حرکت بود.
تلاش کردم که نفربر را متوقف کنم و به دنبال نفربر راه افتادم. اصلا بلد نبودم که چگونه باید با آن کار کرد. پایم را روی پدال گذاشتم و نفربر متوقف شد. آقای
ساداتی قبل از من از روی نفر بر به پایین پریده بود. من با حمایل و اسلحه و نارنجک به طرف ساداتی رفتم که تیری به دهان آقای ساداتی اصابت کرد.
ابتدا فکر کردم تیر به شکمش خورده است چون به شدت خون بالا می آورد. خطاب به من گفت مهدی برو. شروع کردم به دویدن. اما پس از دقایقی، در بین تعداد
زیادی تانک به محاصره درآمدم که فاصله بسیار کمی با من داشتند.
به سمت آنها تیراندازی می کردم. یکی از تانک ها، لوله تانک را مستقیما به طرف من تنظیم کرد و گلوله شلیک شد. شاید برای کسی قابل تصور و درک نباشد، اما
درست مانند فیلم ها بود. تیر به آرامی شلیک شد، ولی به من برخورد نکرد. در آن زمان، ثانیه هاخیلی کوتاه شد. حس کردم که کسی دست بر شانه ام گذاشت و مرا از
مسیر گلوله به کناری کشید.
برگشتم تا مسیر تیر تانک را دنبال کنم. آن تیر در بین بچه هایی که پشت سر من می دویدند، منفجر شد و شدت انفجار باعث شد که من برای لحظاتی ندیدمشان. برگشتم
و به پشت سر نگاه کردم. یکی از بچه ها از ناحیه کمر یا پا، بدنش دو تکه شده بود و در لحظات آخر ذکر یا زهرا یا زهرا را زمزمه می کرد؛
که به شهادت رسید. شروع به دویدن کردم. متوجه یکی از رزمنده ها که در سنگر درازکش بود شدم. به داخل سنگر پریدم که از پشت سر مورد اصابت تیر عراقی ها
قرار گرفتم. ترکش تیر به ناحیه کتف و زیر فک چپم اصابت کرد. از پشت کتف وارد و از جلو خارج شد. متوجه شدم که تیر به فکم اصابت کرده است.
زندگی نامه شیخ صدوق(بخش اول)
زندگی
ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق از پیشتازان علم حدیث و از مردان نامی جهان اسلام در سال 305 ه.ق چون ستاره ای در آسمان روایت و
فقاهت در شهر مقدس قم طلوع کرد. ولادت این عالم فقیه با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) هم زمان بوده است.
پدر بزرگوار شیخ صدوق علی بن الحسین بن بابویه قمی، از فقهای بزرگ اسلام و در زمان امام حسن عسگری (علیه السلام) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) می زیسته و مورد
احترام آن امامان بوده است. در نامه ای که امام حسن عسگری (علیه السلام) به علی بن بابویه نوشته وی را با کلماتی چون: شیخ معتمد و فقیه من خطاب کرده است. پدر شیخ صدوق
در قم بدنیا آمد و زندگی را آنجا گذارند و در همان شهر نیز وفات کرده است. پدر شیخ صدوق در ایام زندگی پر برکت خویش نزدیک دویست جلد کتاب تألیف کرده است.
دعای ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه):
عمر با برکت علی بن باویه پدر شیخ صدوق از پنجاه می گذشت و هنوز فرزندی نداشت و بسیار دوست می داشت که خداوند به او فرزند صالحی عنایت کند، از این رو به
حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) متوسل شده طی نامه ای به وسیله حسین بن روح که یکی از نمایندگان خاص امام زمان بود تقاضای دعا کرد تا آن حضرت از
خداوند، فرزند صالحی برای او بخواهد. ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) دعا کرده و برای ابن بابویه نوشتند: «برای تو از خداوند خواستیم دو پسر روزیت شود که اهل خیر و برکت
باشند.» پس از دعای امام زمان بود که ابن بابویه صاحب فرزندی شد که نامش را محمد نامید و بعدها عالمی بزرگ و فقیه ای نام آور شد. او همان شیخ صدوق است.
دوران کودکی:
محمد بن علی بن بابِویَه در حدود سال 306 ق . در شهر ((قم )) متولد شد. شیخ صدوق دوران کودکی و آغاز جوانی را در دامان علم و فضیلت و تقوای پدر بزرگوارش
علی بن بابویه سپری کرد. صدوق در محضر پدر، علوم و معارف را همراه با تربیت های عملی و اخلاقی فرا گرفت. پدری که در اوج علم و فقاهت و شهرت، زندگی
خود و فرزندانش را از راه مغازه ای کوچک در بازار قم و در نهایت زهد و قناعت می گذرانید. شیخ صدوق بیش از بیست سال از دوران پر برکت حیات پدر را درک
کرد و در سن 22 یا 23 سالگی بود که دست روزگار دامان پر مهر محبت پدر را از او گرفت!
نبوغ ذاتی:
خانواده اصیل و اهل علم شیخ صدوق و پرورش یافتن در دامان پدری فقیه و وارسته از یک سو، و نیزهوشی، ذکاوت، حافظه فوق العاده قوی و استعداد ذاتی او از سوی
دیگر موجب گردید در مدتی کوتاه به قله های بلندی از کمالات انسانی دست یابد و در کمتر از بیست سالگی هزاران حدیث و روایت با راویان آن ها را به حافظه بسپارد.
استاد صدوق محمد بن علی الاسود درباره حافظه و اشتیاق وافر شیخ صدوق به آموختن می فرمود: «این میل و اشتیاق به علم و دانش که در صدوق وجود دارد مایه شگفتی
نیست زیرا او به دعای امام زمان متولد شده است.» خود شیخ صدوق بارها می فرمود: « من به دعای صاحب الامر متولد شده ام».
دلایل پزشکی غسل
غسل یکی از آداب دینی موکد اسلام است که به دلیل ندانستن دلیل علمی و روشنی برای
آن، بسیاری از ما تنها به عنوان رفع تکلیف به اجرای آن اقدام نموده و یا با اکراه به
انجام، مبادرت می ورزیم. امابه دور از دلیل تراشیهای خیالی و اغراق آمیز برای این
عمل؛دلایل علمی بسیاری وجود دارد که ثابت میکند انجام غسل و وضو در دفعات توصیه
شده؛باتاثیر بسزایی که در افزایش رطوبت سطحی جسم و تنظیم حرارت بدن به سمت
تعادل داردمی تواند دربرابر بسیاری از بیماریهای عصبی وجنسی، مدافع فرد باشد.
گذشتم
به شوق دم زدن از نام تو ز نام گذشتم
به کوفه رفتم و از کوچه های شام گذشتم
برای ننگ ابد عمرِ ناتمام خریدند
وَ من به عشق تو از عمر ناتمام گذشتم
حیا فقط می فهمد که چشمها چه ندیدند
وَ من چگونه از این موج ازدحام گذشتم
سرم به زیر و تنم زخم سنگهای پیاپی
میان خیل تماشاچیان بام گذشتم
گذشتم از سرِ بازار و گر چه طعنه شنیدم
هزار مرتبه شکر خدا ز شام گذشتم
شاعر: مظاهر کثیری نژاد
تکان دهنده ترین خاطره تفحص شهدا
زمزم
سال 72 در محور فكه اقامت چند ماه هاى داشتيم. ارتفاعات 112 ماواى نيروهاى يگان ما بود. بچه ها تمام روز مشغول زيرورو كردن خاك هاى منطقه بودند. شب ها
كه به مقرمان بر مى گشتيم، از فرط خستگى و ناراحتى، با هم حرف نمى زديم! مدتى بود كه پيكر هيچ شهيدى را پيدا نكرده بوديم و اين، همه رنج و غصه بچه ها بود.
يكى از دوستان براى عقده گشايى، معمولا نوار مرثيه حضرت زهرا(سلام اله علیها) را توى خط مى گذاشت، و ناخودآگاه اشك ها سرازير مى شد. من پيش خودم مى
گفتم:
«يا زهرا! من به عشق مفقودين به اينجا آمده ام; اگر ما را قابل مى دانى مددى كن كه شهدا به ما نظر كنند، اگر هم نه، كه برگرديم تهران…».
روز بعد، بچه ها با دل شكسته مشغول كار شدند. آن روز ابر سياهى آسمان منطقه را پوشانده بود و اصلا فكه آن روز خيلى غمناك بود. بچه ها بار ديگر به حضرت
زهرا(سلام الله علیها )متوسل شده بودند. قطرات اشك در چشم آنان جمع شده بودند. هركس زير لب زمزمه اى با حضرت داشت.
در همين حين، درست رو به روى پاسگاه بيست و هفت، يك «بند» انگشت نظرم را جلب كرد. با سرنيزه مشغول كندن زمين شدم و سپس با بيل وقتى خاك ها را كنار
زدم يك تكه پيراهن از زير خاك نمايان شد. مطمئن شدم كه بايد شهيدى در اينجا مدفون باشد. خاك ها را بيشتر كنار زدم، پيكر شهيد كاملا نمايان شد. خاك ها كه كاملا
برداشته شد، متوجه شدم شهيدى ديگر نيز در كنار او افتاده به طورى كه صورت هردويشان به طرف همديگر بود.
بچه ها آمدند و طبق معمول، با احتياط خاك ها را براى پيدا كردن پلاك ها جستجو كردند. با پيدا شدن پلاك هاى آن دو ذوق و شوقمان دو چندان شد. در همين حال بچه
ها متوجه قمقمه هايى شدند كه در كنار دو پيكر قرار داشت، هنوز داخل يكى از قمقمه ها مقدارى آب وجود داشت.
همه بچه ها محض تبرك از آب قمقمه شهيد سر كشيدند و با فرستادن صلوات، پيكرهاى مطهر را از زمين بلند كردند. در كمال تعجب مشاهده كرديم كه پشت پيراهن
هر دو شهيد نوشته شده:
«مى روم تا انتقام سيلى زهرا بگيرم…»