عاقبت چشم چرانی برادران مؤذّن
در شهری سه برادر بودند که یکی از آن ها مؤذن مسجد بود و در بالای مناره مسجد، اذان می گفت.
این برادر پس از چند سال فوت کرد و برادر دوم مؤذن شد و بر بالای مناره مسجد اذان می گفت او هم حدود ده سال به مؤذنی مشغول بود تا اینکه برادر دوم هم فوت کرد.
پس از آن مردم نزد برادر سوم رفتند و از او خواستند او هم چون دو برادرش به اذان گوئی بپردازد. اما وی از پذیرفتن اجتناب کرد.
وقتی با اصرار زیاد مردم روبرو شد به آنان گفت: «من اذان گفتن را بد نمی دانم ولی اگر صد برابر پولی را که پیشنهاد می کنید به من بدهید باز هم نخواهم پذیرفت زیرا این کار باعث شد دو برادر من بی ایمان از دنیا بروند. وقتی لحظات آخر عمر برادر بزرگترم رسید خواستم بر بالینش سوره یس تلاوت کنم که با اعتراض و فریاد و نهیب او مواجه شدم.
او می گفت: قرآن چیست؟ چرا برایم قرآن می خوانی؟
برادر دوم هم به این صورت در هنگام مرگش به من اعتراض کرد.
از خداوند کمک خواستم که علت این امر را برایم روشن گرداند زیرا آنان مؤذن بودند و این کار از آنان انتظار نمی رفت.
خداوند برای آنکه ماجرا را به من بفهماند زبان او را گویا کرد و در این هنگام برادرم گفت: «ما هر گاه که بالای مناره مسجد می رفتیم به خانه های مردم نگاه می کردیم و به محارم مردم چشم می دوختیم و خلاصه چشم چرانی باعث این بی ایمانی و عذاب گردیده است.»(1)
…………………………………………………………………………………..
1- تفسیر روح البیان
فواید روان شناختی شکر
نیرو از خواب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انسان در خواب دیدن نیرو می گیرد
وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُم مِّن فَضْلِهِ (روم/23)
«همین طور که از نشانه های دیگر خدا خواب دیدن شما در شب و روز و زندگی گرفتن شما از فضل وی می باشد».
- نکته آیه:
انسان در خواب دیدن نیرو و زندگی می گیرد:
خواب هایی که انسان می بیند چه در روز، چه در شب، چه خواب های کوتاه، چه بلند، چه سطحی و چه عمیق، همه آن ها به طور یکسان برای بدن ضروری هستند. بدن در خواب دیدن نیرو می گیرد. خواب حافظه را تقویت می کند. همین طور خواب تجربیات جدیدی که انسان اخیراً کسب نموده را به حافظه دراز مدت مغز می رساند. به این ترتیب چنان که آیه گفته"انسان در خواب دیدن نیرو و زندگی می گیرد".
تأثیر رنگ ها بر انسان
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنّهَ بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ (بقره/69)
«گفتند: از خدای خود بخواه برای ما روشن کند آن چیست؟ موسی گفت: خدا می گوید: آن گاوی است زرد، رنگ آن پر رنگ یک دست است، بینندگان را خرسند و شادمان می کند».
پژوهش های علمی نشان می دهد که رنگ ها بر انسان و در زندگی وی تأثیر دارند. رنگ سبز احساس دوست داشتن زندگی و امید به زندگی را در انسان ایجاد می کند(به این خاطر پوشاک جراحان از رنگ سبز انتخاب شده که روی بیمار تأثیر بگذارد. و آیاتی که از پوشش بهشتیان در بهشت صحبت می کنند نیز می گویند که پوشاک آن ها سبز رنگ است)- رنگ ارغوانی انسان را به آرامش فرا می خواند- رنگ زرد دستگاه عصبی را پر جنب و جوش و انسان را با نشاط می کند(فعال می کند) و احساس شادمانی و خرسندی را در وی ایجاد می کند- رنگ آبی احساس سردی نمودن و رنگ سرخ احساس خشکی نمودن را در وی ایجاد می کند. همین طور درصد یادگیری در متون و تصاویر رنگی بیش تر از متون و تصاویر سیاه و سفید است(به عبارتی مغز چیزهای رنگی را بهتر ذخیره می کند و به یاد می آورد). رنگ به کارها معنی می دهد، در کارهایی که با اعداد با حجم زیاد صورت می گیرد درصد اشتباهات در اعداد رنگی کم تر از اعداد سیاه و سفید است.
قابل تامل!!!!
در وجود مردم دنبال عیب نگرد که رسوایشان کنی وخودت را بی اعتماد.
سعدی
سلوک بزرگان(9)
دوران نقاهت تا ارتحال حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی
آقای حیدری کاشانی نقل می کند:
« کسالت و نقاهت آقا دو گونه بود؛ گونه ای از دوران نوجوانی و از همان زمان که این پرورده دامن عصمت و طهارت برای حفظ عفاف خود مرتب از خود خون می گیرد که قوای خود را تضعیف کند و دچار عدم عفاف نشود.
می فرمود: « آن کارها باعث نقاهت ما شد. وقتی کسالت مرا به امام گفته بودند.
فرموده بود: او که همیشه مریض است و ضعف و نقاهت دارد و ایشان درست گفته بود.
کسالت ما همان ضعف مفرط ما بود که منشأش خونهایی بود که ما گرفته بودیم. مرحوم حاج شیخ هم به ما اعتراض می کرد که چرا خون می گیری ولی مشکلات ما را نمی دانست. »
کسالت دیگر، نقاهت دوران پیری و امراض جسمی بود. روزی خدمتش رسیدم از درد معده می نالید، عرض کردم کرفس و سبزی را اجازه دهید بجوشانیم، آبش را داخل نخود آب کنید ان شاء الله مفید است.
فرمود:
« از اینها گذشته. گفتم: چه باید کرد؟ فرمود: باید تسلیم شد. »
« کل من علیها فان »
و بعد فرمود:
« ما سه مرتبه با خدا دبه کرده ایم، بنا بوده برویم، از خدا خواستیم بمانیم. »
سه روز بعد از این ملاقات با یکی از ائمه جمعه خدمتش رسیدم. آقا خوابیده بود به فرموده خودشان ایشان را بلند کردم. کمی نشست و فرمود مرا بخوابانید.
نزدیکان گفتند. آقا سکته خفیفی کرده است. حقیر به یاد سه روز قبل ایشان افتادم که فرمود: باید تسلیم شد. خیلی ناراحت شدم. از آن روز به بعد گویا روز به روز ارتحال و انتقال از این عالم را در وضع مزاجش می دیدم.
چند روز پس از این تاریخ خدمتشان رسیدم و چند خبر فوت به ایشان دادم. خیلی ساده و طبیعی با آنها برخورد کرد. دیدم آنچه معروف است در بین مردم که اخبار ناگوار را به مریض ندهید، در اینجا مورد ندارد. با خبر مرگ به عنوان یک امر پیش پا افتاده برخورد داشت؛ مثل اینکه بشنود فلانی به سفر رفت یا از سفر برگشت، آنهم سفرهای دم دست.
این نشانگر این معنی است که آن فاصله زیادی که دیگران بین عوالم می بینند، سالکین الی الله و عرفاء بالله، این چنین دیدی ندارند.
در یکی از همین روزها فرمود:
« ما می دانیم آن طرف برای ما بهتر است، لذا از مرگ باکی نداریم. »
و در هفته دیگر که خدمتشان رسیدم، فرمود:« ما به تو گفتیم که از مرگ باکی نیست، اما خیلی مشکل است. »
یکی از آقایان مورد اعتماد می فرمود:
در دوران نقاهت آیت الله بهاء الدینی یک روز بعد از نماز صبح نشسته بودم چشمم روی هم بود. حالتی به من دست داد؛ در آن حال آیت الله بهاء الدینی را دیدم که به من می فرماید:
« یک هفته دیگر من از دنیا می روم و سلمان و ابوذر به تشیع من می آیند. »
از آن به بعد هر چه دوستان درباره کسالت آقا با من سخن می گفتند، من اظهار یأس می کردم. پس از یک هفته ایشان از دنیا رفت. شاید می خواست هشداری بدهد که تشییع جنازه مرا از دست مده. بعد از فوت ایشان یکی از بزرگان گفته بود که دو شخصیت بزرگ از پیشینیان در تشیع جنازه ایشان بودند. اما اسم از آن دو شخصیت نبرده بود.
غروب آفتابِ آسمان عرفان و معنویت در روز جمعه 28/4/1376 برابر با 14 ربیع الاول 1418 هجری قمری واقع شد.
مزاج ماهی
از نظر طب سنتی، ماهی مزاج سرد و تری دارد. ماهیهایی که در اقیانوس و آبهای شور زندگی میکنند،
سردی و تری کمتری دارند اما ماهی ایدهآل، ماهیای است که در آبهای روان و شیرین زندگی کند.
این نوع ماهی، ماهی معتدل از نظر مزاج است.
مراقب باشید دنیا هم دوربین های مدار بسته دارد ...
خدای رحمت کناد! پیرجماران، حضرت امام راحل(قدس سره الشریف) را. یکی از غرر کلماتی که از کام و کلام حضرتش، تراوید این بود: «عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید!»
او خود پیش و بیش از دیگران به آنچه میگفت، ایمان داشت و با پایبندی عملی بدان نشان داد که تا پشت پردههای عصمت رفتن، کاری ممکن است.
از مِثل امام(ره)، جز این انتظار نبوده و نیست که در ذهن و زبانش، وامدار قرآن بود و از خوان معرفت عِدل قرآن، پیشوایان پاک(علیهمالسلام)، ارتزاق میکرد.
خداوند در جای جای قرآن، فرایادمان میآورد که خلوت و جلوت نسبت بدو، معنا ندارد. این مفاهیم ساخته و پرداخته ذهن مرزساز و اندیشه ناراست انسانهای تهیایمانی است که گمان بردهاند خلوت از جلوت جداست. انسانهای پاکپیشه، اما چنین گمان سوئی ندارند. ایشان در محضر خدا، شرم از فکر گناه دارند چه رسد فعل گناه.
اینک، این مصحف بهحقناطق، فراروی ماست، گذر و گذاری کنیم بر آیاتی که تحذیر و تذکار میدهند که در تیررس چشمانی تیزبین هستیم که خلوت و جلوتمان، پیش آنها یکی است.
شاهد اول: خداوند. کریمه 14 سوره مبارکه علق: «أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى آیا انسان ندانست که خداوند (همه اعمالش را) میبیند؟!»
در حدیثى مى خوانیم : «اعبد الله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک»: خدا را آنچنان عبادت کن که گوئى او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را به خوبى مى بیند.
نقل مى کنند بیدار دلى بعد از گناهى توبه کرده بود، و پیوسته مى گریست ، گفتند: چرا اینقدر گریه مى کنى ؟ مگر نمى دانى خداوند متعال غفور است ؟ گفت : آرى ، ممکن است او عفو کند، ولى این خجلت و شرمسارى که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم ؟!
گیرم که تو از سر گنه درگذرى
زان شرم که دیدى که چه کردم چه کنم ؟! (تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه)
از مِثل امام(ره)، جز این انتظار نبوده و نیست که در ذهن و زبانش، وامدار قرآن بود و از خوان معرفت عِدل قرآن، پیشوایان پاک(علیهمالسلام)، ارتزاق میکرد.
شاهد دوم: رسول خدا(ص). کریمه 45 سوره مبارکه احزاب: «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و انذارکننده!
یکی از انگارهها و ایستارهای شیعیان، مساله «عرض اعمال» است. شیعه بر این باور است که اعمال ما، هر روز یا روزهایی خاص از هفته، به عرض پیامبر(ص) و اولیای دین(ع) رسانیده می شود. برخی گفتهاند مراد نامهها و طومارهایی است که ریز و درشت اعمال شیعیان صالح و طالح، در آن ضبط شده است. برخی دیگر می گویند نه صورت کتبی اعمال بل حقیقت اعمال در مشهد و مرئای ایشان است.
شاهد سوم: ائمه اطهار(ع). کریمه 105 سوره مبارکه توبه: «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُوْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ فَینَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مومنان، اعمال شما را میبینند! و بزودی، بسوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده میشوید؛ و شما را به آنچه عمل میکردید، خبر میدهد!»
برخی مومنان شاهد را بر ائمه اطهار حمل کردهاند. این سخن پربیراهه نیست چه، نمی توان گفت هر مومنی به صرف اتصاف به وصف ایمان، دارای چنین مرتبتی است. ایمان امری دارای مراتب است، پیشوایان پاک، مصداق اتم اهل ایمانند که چون بر بلندای قله ایمان نشستهاند از آن افق اعلا، پایین دست، پیداست.
شاهد چهارم. شهدا. کریمه 154 سوره مبارکه بقره: «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ» (آنان را که در راه خدا کشته می شوند ، مرده مخوانید آنها زنده اند و، شما در نمی یابید).
مقتول در راه خدا را «شهید» خواندهاند، چون زنده است و شاهد اعمال دیگران. شاید به اندیشهات بگذرد که زندهبودن شهدا، بر طریق مجاز است نه حقیقت. چنانکه عده ای همین را گفته اند. و گفته اند منظور این است که شهدا، نام و نشانشان زنده است. دوباره آیه را بخوان و در عبارت «ولکن لا تشعرون تامل کن». دستاورد تاملت جز این نباید باشد که «زنده» بودن، امری حقیقی است که آثار حیات بر آن مترتب می شود. چرا که ما به اینکه شهدا نامشان زنده است، دانائیم. پس آیه این راه نمی گوید!
شاهد پنجم. دو فرشته به نام رقیب و عتید. کریمه 18 سوره مبارکه ق: «مَا یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»
(انسان هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد مگر اینکه همان دم، فرشتهای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن) است!)
شاهد ششم. اعضا و جوارج بدن. کریمه 4 سوره مبارکه نور: «یوْمَ تَشْهَدُ عَلَیهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا یعْمَلُونَ»
(در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضد آنها به اعمالی که مرتکب میشدند گواهی میدهد!).
علامه طباطبایى(ره) در تفسیر این آیه مىفرماید: «شهادت اعضا، زمانى واقعیت دارد كه هر یك از اعضا در دنیا داراى شعور باشند و از عمل انسان آگاه باشند وگرنه هر گاه در قیامت خداوند به اعضا شعور بدهد و یا در آن روز به آنها آگاهى و صوت بدهد كه شهادت نخواهد بود. زیرا شاهد باید به هنگام عمل، هم حاضر باشد و هم عالم باشد تا بتواند ماجرا را دریابد و براى روزى دیگر گواهى بدهد. بنابراین همه اعضاى ما در این عالم داراى یك نوع آگاهى و شعورند، گرچه نوع آن علم و شعور با علم و شعور ما فرق داشته باشد.»(المیزان، ج 17، ص 402)
شاهد هفتم. زمین: کریمه 4 سوره مبارکه زلزال: « یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا»
(در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو میکند.)
شاهد هشتم. زمان( که منظور روز قیامت است). کریمه 103 سوره مبارکه هود. « إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِكَ یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ»
(قطعا در این [یادآوریها] براى كسى كه از عذاب آخرت مىترسد عبرتى است آن [روز] روزى است كه مردم را براى آن گرد مىآورند و آن [روز] روزى است كه [جملگى در آن] حاضر مىشوند)