چرا حضرت فاطمه عليها السّلام به زهراء ناميده شده است؟
محمّد بن ابراهيم بن اسحاق رضى اللَّه عنه مي گويد: عبد العزيز بن يحيى جلودى، از محمّد بن زكريّا جوهرى از جعفر بن محمّد بن عماره، از پدرش، وى مي گويد:
از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام پرسيدم:
چرا حضرت فاطمه عليها السّلام به زهراء ناميده شده است؟
حضرت فرمودند:
زيرا وقتى آن حضرت در محراب مي ايستادند، نورش به اهل آسمان مي تابيد ،
همان طورى كه نور كواكب و ستارگان به اهل زمين مي تابند.
علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص: 593
نرم افزار جامع الاحاديث شيعه
فاطمه زهراء
از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام، جابر مي گويد:
محضر مبارك امام عليه السّلام عرض كردم:
براى چه فاطمه زهراء سلام اللَّه عليها به زهراء موسوم گرديد؟
حضرت فرمودند: زيرا ؛ حقّ عزّ و جلّ او را از نور عظمت خودش آفريد، و هنگامى كه نور وجود فاطمه سلام اللَّه عليها درخشيد آسمانها و زمين به نورش روشن شده و ديدگان فرشتگان از شدّت نورش بسته شد و تمام ملائكه حقّ تبارك و تعالى را سجده نموده
عرض كردند: اله و معبود ما، سرور و مولاى ما، اين نور چه خصوصيّتى دارد كه اين قدر تابان و روشن است؟
خداوند متعال به آنها وحى فرمود:
اين نور از نور من است كه در آسمان ساكنش كرده ام آن را از عظمت خويش آفريدم، آن را از صلب پيامبرى از پيامبران كه بر تمام انبياء تفضيل و برتريش داده ام خارج نموده ام.
از اين نور پيشوايانى را كه به امر من قيام مي كنند
و مردم را به طرف من هدايت مي نمايند بيرون مي آورم،
اين پيشوايان را پس از انقطاع وحى جانشينان خود در روى زمين قرار مي دهم.
علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص: 589
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
فاطمه حوريّه اى در لباس انسان
شيخ صدوق در كتاب معانى الاخبار از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم روايت كرده:
نور فاطمه قبل از اينكه زمين و آسمان خلق شوند آفريده شد.
بعضى از مردم گفتند: اى رسول خدا! پس او از جنس بشر نيست؟
پيامبر فرمود: فاطمه حوريّه اى در لباس انسان است.
گفتند: اى رسول خدا! چگونه امكان دارد كه كسى حوريّه و در عين حال انسان باشد؟
فرمود: خداوند متعال قبل از اينكه حضرت آدم را بيافريند ، فاطمه را در آن هنگامى كه ارواح مخلوقات را خلق مي كرد، از نور خود آفريد، پس هنگامى كه آدم را آفريد ، فاطمه را به او نشان داد.
گفته شد: اى رسول خدا! فاطمه در آن زمان كجا بود؟
فرمود: نور او در حفره اى زير ساق عرش قرار داشت.
گفتند: اى رسول خدا! طعام وى چه بود؟
فرمود: تسبيح و تقديس و تهليل و تحميد؛
هنگامى كه خدا حضرت آدم را آفريد و مرا از صلب او خارج نمود (متولّد شدم)، اراده نمود كه فاطمه را از صلب من خارج كند، پس آن نور را در سيبى قرار داد و جبرئيل آن سيب را نزد من آورد .
و گفت: اى محمّد! سلام، رحمت و بركات خدا بر تو باد.
گفتم: اى حبيب من! بر تو باد سلام و رحمت و بركات او.
جبرئيل گفت: اى محمّد! خدا به تو سلام مي رساند.
گفتم: هر چه سلام (سلامتى) است از طرف اوست و به سوى او باز خواهد گشت.
گفت: اى محمّد!
اين سيب تحفه اى است كه خداوند مهربان آن را از بهشت براى تو فرستاده.
و من آن سيب را گرفته و به سينه خود نهادم.
جبرئيل گفت: اى محمّد! خداوند مي فرمايد كه : اين سيب را بخورى. هنگامى كه آن سيب را تكّه كردم نورى از آن ساطع گرديد كه موجب تعجّب من شد، و جبرئيل كه تأخير و تأمّل مرا در خوردن سيب مشاهده كرد،
گفت: اى رسول خدا! چرا آن را نمي خورى؟
بخور و نترس
زيرا آنچه ديدى
نور بانويى است كه در آسمان «منصوره» و در زمين «فاطمه» خواهد بود.
گفتم: اى جبرئيل! چرا در آسمان منصوره و در زمين فاطمه است؟
گفت: در زمين فاطمه ناميده شد براى اينكه پيروان و شيعيان خود را از آتش نجات مي دهد و دشمنانش از محبّت او محروم خواهند بود،
و در آسمان به اين جهت منصوره است كه خدا فرمود: «در روز قيامت، مؤمنان از نصر و يارى خدا خشنود مي شوند، و خداوند هر كه را خواهد يارى كند»،
و مقصود از نصرت خدا براى مؤمنان،
همانا شفاعت و امداد فاطمه براى شيعيان و دوستدارانش مي باشد.
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام(روحانى)، ص: 36 -40
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
منشأ نسلى پاك و مبارك
در كتاب امالى شيخ صدوق، از مفضّل بن عمر نقل شده است كه گفت:
به امام صادق عليه السّلام گفتم: ولادت حضرت فاطمه عليها السّلام چگونه بوده است؟
امام فرمود: هنگامى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با خديجه عليها السّلام ازدواج كرد، زنان مكه از خديجه كناره گيرى نمودند و نزد وى نمي رفتند، به او سلام نمي كردند، و به هيچ زنى اجازه نمي دادند كه با او معاشرت و تماس داشته باشد.
اين برخورد زنان سبب ناراحتى و اندوه خديجه شد، البته غم و اندوه وى بيشتر براى پيامبر اسلام بود كه مبادا آسيبى متوجّه وى گردد.
وقتى خديجه به حضرت فاطمه حامله شد، فاطمه در رحم مادر همدم او بود و با مادرش سخن مي گفت، و وى را به صبر توصيه مي نمود، خديجه اين موضوع را از رسول خدا مخفى مي داشت ، تا اينكه يك روز پيامبر نزد خديجه آمد و شنيد كه او با كسى سخن مي گويد.
پس به او گفت: اى خديجه! با چه كسى سخن مي گويى؟
خديجه گفت: با اين بچه اى كه در رحم دارم، او با من سخن مي گويم و مونس ساعات تنهايى من است.
رسول خدا فرمود: اى خديجه! جبرئيل مرا بشارت داده كه او دختر است،
و گفته كه او منشأ نسلى پاك و مبارك است و خداوند تبارك و تعالى مقدّر نموده كه نسل من از طريق او برقرار و پايدار بماند، و مقرّر فرموده كه فرزندان او پس از انقطاع وحى امام و خليفه خدا در زمين باشند.
خديجه دائما در همين حال بود ، تا اينكه هنگام وضع حمل وى فرا رسيد، پس كسى را نزد زنان قريش و بنى هاشم فرستاد كه بياييد و مرا در امر تولّد فرزند يارى نماييد.
آنان در جواب گفتند: چون تو سخن ما را در باره ازدواج با محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ناديده گرفتى و با آن مرد فقير و يتيم ازدواج كردى، پس ما نزد تو نخواهيم آمد و تو را در اين امر يارى نخواهيم نمود.
خديجه از شنيدن اين جواب غمگين شد؛ در همان حال چهار زن گندمگون و بلند بالا كه خديجه فكر مي كرد از زنان بنى هاشم هستند ، نزد او حاضر شدند، هنگامى كه خديجه آنها را ديد اظهار درد و ناراحتى كرد،
يكى از آنان گفت: اى خديجه! نگران نباش، زيرا ما فرستاده خداييم ، تا تو را در امر زايمان كمك كنيم، ما خواهران تو هستيم، من ساره هستم، و اين بانو آسيه دختر مزاحم است كه در بهشت دوست و همراه تو خواهد بود، و اين مريم دختر عمران، و آن ديگرى كلثوم خواهر موسى بن عمران است.
پس يكى از آنان در سمت راست خديجه، و يكى در طرف چپ وى، و ديگرى در مقابل او و چهارمى ايشان در بالاى سر او نشستند، و بدين ترتيب خديجه، حضرت فاطمه عليها السّلام را در حالى كه پاك و پاكيزه بود، به دنيا آورد.
هنگامى كه آن حضرت متولّد شد نورى از او ساطع گرديد و داخل خانه هاى مكّه شد به طورى كه در شرق و غرب اين شهر خانه اى باقى نبود ، مگر آنكه نور در آن داخل شده بود.
آنگاه ده تن از حور العين در حالى كه به دست هر كدامشان يك طشت و ابريقى از بهشت كه پر از آب كوثر بود داخل اتاق شدند، آن بانويى كه در پايين پاهاى خديجه قرار گرفته بود آن ظرفها را از دست ايشان گرفته و فاطمه عليها السّلام را با آب كوثر شستشو داد، سپس طفل را در دو حوله سفيد و خوشبو پيچيد .و بعد از آن از او خواست كه سخن بگويد،
پس فاطمه زبان گشود و فرمود: شهادت مي دهم كه معبودى جز خداى يگانه وجود ندارد، و شهادت مي دهم كه پدرم رسول خدا و برترين پيامبران است و همسرم على برترين اوصيا، و فرزندانم برترين بازماندگان و سرور مردمان هستند،
و پس از اين گفتار به آن بانوان سلام كرد و هر يك را به نامشان خطاب كرد، پس آنان خندان و شادمان گرديدند و تولّد او را به يك ديگر تبريك گفتند و اهل آسمان نيز ولادت او را به يك ديگر تبريك مي گفتند،
و به واسطه تولّد فاطمه در آسمان نيز نور خيره كنندهاى ظاهر گرديد كه ملائكه پيش از آن نظير آن را نديده بودند.
پس آن زنان به خديجه گفتند: اين مولود پاك و مبارك را بگير كه در خود او و نسل او بركت قرار داده شده.
خديجه در حالى كه خوشحال و مسرور بود فاطمه را در آغوش گرفت و پستان خود را در دهان او نهاد و شير در دهان او جارى نمود.
و اين نوزاد از رشد فوق العاده اى برخوردار بود به طورى كه در هر روز به اندازه يك ماه، و در هر ماهى به اندازه يك سال رشد مي كرد.
زندگانى حضرت زهرا عليها السلام(روحانى)، ص: 34
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
نهريست در بهشت
از ابن عباس روايت شده كه: چون نازل شد «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بالاى منبر رفت و خواند آن را بر مردم پس چون از منبر فرود آمد .
مردم گفتند: يا رسول اللّه چيست اين چيز كه عطا كرده آن را به تو خدا؟
فرمود كه: نهريست در بهشت سفيدتر از شير و راست تر از تير ، در كناره هاى آن قبه ها يي است از در و ياقوت، وارد آن مي شود مرغان سبزى كه آنها را گردنهاست چون گردنهاى شتران بختى.
گفتند: يا رسول اللّه چه نازك و لطيف باشد آن مرغان.
فرمود كه: آيا خبر ندهم شما را به نيكوتر از آن؟
گفتند: بلى.
فرمود كه: هر كه بخورد آن مرغ را و بياشامد آن آب را پيروزى يابد به رضوان خدا “يعنى رضا و خشنودى او”
و پوشيده نيست كه ظاهر اين روايات اين است كه: كوثر نام نهرى خاص است و حوض را كه كوثر مي گويند به اعتبار اين است كه: آن نهر در آن جارى است و به آن اعتبار بعضى از مفسرين «كوثر» را به نهر تفسير كرده اند.
بعضى به حوض.
بعضى از مفسرين كوثر را به خير بسيار تفسير كرده اند.
بعضى به نبوت و كتاب
بعضى به خصوص قرآن
بعضى به شفاعت
و در حديثى از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه نيز به شفاعت تفسير شده.
و بعضى به كثرت نسل و ذريه كه به اعتبار كثرت اولاد حضرت فاطمه صلوات اللّه عليها به ظهور آمد.
و مخفى نيست كه كوثر مشتق از كثرت است و مراد به آن خير بسيار مي تواند بود.
و خصوص هر يك از امور مذكوره نيز كه هر يك خير بسيارند، مي تواند بود و همه آنها نيز مي تواند بود و اللّه تعالى يعلم.
شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج3، ص: 32-30
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
كوثر نهريست در بهشت
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه روايت شده كه:
كوثر نهريست در بهشت كه داده آن را اللّه تعالى بر پيغمبر خود در عوض پسرش.
واز پيامبر اكرم “صلي الله عليه و آله” روايت شده است كه:
اين نهر در جنت عدن است و آن براى من است و براى علي و فاطمه و حسن و حسين و
«نيست براى كسى در آن چيزى»
مراد اين است كه حق ماست و اختيار دادن آن با ماست
و كسى ديگر را اختيارى در آن نيست .
كسى كه دوستى ما نداشته باشد از آن نصيبى ندارد.
شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج3، ص: 30
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
خداوند از نسل مطهّر او ، عالم را پر گرداند .
در اكثر تفاسير آورده اند كه پيغمبر “صلي الله عليه و آله “ را با عاص بن وائل، درباب بنى سهم تلاقى حاصل شد، پس از قدرى صحبت حضرت، بيرون رفتند و عاص وارد مسجد شد، جماعتى از قريش كه در مسجد بودند گفتند با كه سخن ميگفتى؟ گفت با اين ابتر.
رسم عرب اين بود ، كسى كه اولادش نمي ماند ، بالاخص ذكور، او را ابتر مي خواندند
پيغمبر “صلي الله عليه و آله ” از استماع اين سخن آزرده خاطر گرديدند، خداوند عزيز براى تسلي آن حضرت اين سوره كوثر را فرستاد.
به درستى كه عطا كرديم ، تورا چيز بسيار و اولاد بسيار.
در تفاسير اهل البيت آمده كه : مراد از كوثر كثرت نسل و ذرّيه است كه ، حقتعالى
اينجا وعده فرموده كه از نسل مطهّر او عالم را پر گرداند و علم و عمل بسيار. از
حضرت صادق “عليه السلام” منقول است كه هو نهر في الجنّة .
در حديث معراجيّه است كه جبرئيل پيغمبر “صلي الله عليه و آله “ را گفت : كه خدا اين نهر را به تو عطا فرموده .
و در حديث مفصّلى است از پيغمبر “صلي الله عليه و آله “ :كه ساقى آب آن نهر حضرت علىّ بن ابى طالب “عليه السّلام” است كه دوستان خود را آب دهد ، با يازده فرزند وى و دشمنان خود را تشنه به دوزخ فرستد.
و در روايتى ديگر از حضرت صادق “عليه السلام” نقل است كه كوثر شفاعت آن حضرت است.
و برخى گفته مراد كثرت ذكر پيغمبر “صلي الله عليه و آله “ است در آسمان و زمين.
به هر تقدير خداوند عظيم مي فرمايد: كه چون خير كثير به تو كرامت فرمودم ، كه هيچ
كس ديگر را نداده ايم، پس نماز گذار براى پروردگار خود، و قرباني كن شتر را و تصدّق
نماى آن را بر محتاجان ، به خلاف مشركان كه اهل احتياج را از آن منع مي كردند .
به درستى كه دشمن تو يعنى ؛ عاص بن وائل اوست دم بريده و ابتراست . و از آن بي دينان كهاين كلمات واهيه را مي گفتند اثرى باقى نماند.
الفين-ترجمه وجدانى، ص: 990،911
نرم افزار گنجينه روايات شيعه
به عزت و جلالم من كسى را آفريدم كه از هر دوى شما برتر است .
ابو ذر گفت شنيدم كه رسول خدا فرمود: كه اسرافيل بر جبرئيل افتخار و مباهات مي كرد جبرئيل پرسيد چرا تو از من بهترى؟
گفت: من صاحب هشت فرشته اى هستم كه عرش خدا را حمل ميكنند،
من صاحب نفخه ى صورم، من نزديكترين فرشتگان به خداى عز و جل هستم
سپس جبرئيل گفت: من از تو بهترم اسرافيل پرسيد به چه دليل؟
گفت : زيرا كه من امين خدايم در وحى، من رسول خدايم به سوى پيامبران ،من صاحب خسوف و كسوف باشم، خداوند هيچ امتى را نابود نكرد ، مگر به دست تواناى من.
مرافعه را به خداى عز و جل عرض كردند :خطاب رسيد:
شما ساكت باشيد!
به عزت و جلالم من كسى را آفريدم كه از هر دوى شما برتر است .
عرض كردند :
پروردگارا ، آيا آفريده اى كسى را كه از ما بهتر باشد!
و حال اينكه ما از نور خداى عز و جل آفريده شده ايم.
خداى تبارك و تعالى فرمود:
آرى اشاره كرد به سوى قدرت ، كه پرده بردار ، پرده برداشته شد
ناگاه ديدند بر ساق عرش طرف راست نوشته شد
لا اله الا اللَّه، محمّد رسول اللَّه،
على و فاطمه و الحسن و الحسين عليهم السّلام ، دوستان خدا.
جبرئيل عرض كرد:
پروردگارا همانا من خواهش مي كنم به حق اينها كه مرا خادم اينان قرار دهى
خداى تبارك و تعالى فرمود: انجام دادم .
پس جبرئيل از اهل بيت است و او خادم ماست.
ارشاد القلوب-ترجمه رضايى، ج2، ص: 370
نرم افزار گنجينه روايات نور