لینک ثابت
بسم الله الرحمن الرحیم….شهدا از جان خود گذشتند، سلحشورانه مبارزه کرده و آمادگی خودشان را برای قطعه قطعه شدن در راه خدا اعلام کردند. خداوند هم جان آنها را بعد از سختیهای فراوان پذیرفت و الان آنها همه نورانیت خودشان را سخاوتمندانه در معرض بهره برداری ما قرار دادند. حالا سالها بعد رفتنشان ما را شریک نور خودشان کردند و ما میتوانیم با شرکت در مجالسی که به یاد آن هاست، نورانیت آنان را برای خودمان به ارمغان ببریم. این یک سخاوت بینظیری است که شهدا دارند. امام حسین (ع) با آن شهادت با عظمت در کربلا، آن حماسه بینظیر را آفرید و لحظههای آخر وقتی سر بروی سجده گذاشت، از خدا خواست تا همه دوستان او در نور آن حضرت شریک باشند. شما میبینید که در مجالس ختم میگویند ما در غم شما شریک هستیم. در محضر شهدا، آنها ما را در نور خودشان سهیم میکنند. خدا هم این درخواست امم حسین (ع) را پذیرفت و بدین ترتیب در روز قیامت هر کسی که یک قطره اشک برای سیدالشهدا ریخته باشد، جزای او بهشت خواهد بود و همچنین آن همه لطف و محبتی که آن حضرت به دوستدارانش دارند.
يكى از غلامان امام حسن علیه السلام خلافى را مرتكب شد.
حضرت قصد داشت او را مجازات كند.
غلام براى خلاصى از تنبيه ، اين آيه را خواند «الكاظمين الغيظ»
حضرت فرمود: خشم خودم را فرو خوردم .
غلام گفت: مولايم ! «والعافين عن الناس»
حضرت فرمود: از گناه تو در گذشتم .
غلام در آخر گفت: «والله يحب المحسنين»
حضرت فرمود: تو را آزاد كردم و دو برابر آنچه پيشتر از من مى گرفتى براى تو مقرر مى سازم !
بحارالانوار، ج 43، ص 352
محمّد بن مسلم در ضمن حدیثی حکایت میکند: روزی در مدینه بیمار بودم، امام محمدباقر(ع) توسط غلامش ظرفی که در آن شربتی مخصوص قرار داشت و در پارچهای پیچیده بود، برایم فرستاد. وقتی غلام آن شربت را به من داد، گفت: مولا و سرورم فرموده است: باید برای درمان و علاج بیماری خود، آن را بنوشی، هنگامی که خواستم آن را بنوشم، متوجه شدم که آن شربت بسیار خوشبو و خنک است و چون شربت را نوشیدم، غلام گفت: مولایم فرموده است: پس از آنکه شربت را نوشیدی، حرکت کن و نزد ما بیا!
من در فکر فرو رفتم که چگونه به این سرعت خوب شدم؟! و این شربت چه دارویی بود؟ چون تا قبل از نوشیدن شربت قادر به حرکت و ایستادن نبودم، به هر حال حرکت کردم و به حضور امام(ع) شرفیاب شدم و دست و پیشانی مبارک آن حضرت را بوسیدم و چون گریه میکردم، حضرت فرمود: چرا گریه میکنی؟ عرض کردم: ای مولایم! بر غریبی و دوری مسافت خانهام از شما و همچنین بر ناتوانی خویش گریه میکنم، از اینکه نمیتوانم مرتب به خدمت شما برسم و کسب فیض کنم.
حضرت فرمود: و اما در رابطه با ناتوانی و ضعف جسمانیت، متوجه باش که اولیا و دوستان ما در این دنیا به انواع بلا و مصائب گرفتار میشوند و مؤمن در این دنیا هر کجا و در هر وضعیتی که باشد غریب خواهد بود تا آنکه به سرای باقی رحلت کند. اما اینکه گفتی در مسافت دوری هستی، پس به جای دیدار با ما، به زیارت قبر امام حسین(ع) برو و بدان آنچه را که در قلب خود داری و معتقد به آن باشی با همان محشور خواهی شد.
سپس حضرت فرمود: آن شربت را چگونه یافتی؟ عرض کردم: شهادت میدهم بر اینکه شما اهل بیت رحمت هستید، من قدرت و توان حرکت نداشتم، ولی به محض اینکه آن شربت را نوشیدم، ناراحتیم برطرف شد و خوب شدم، حضرت فرمود: آن شربت دارویی بر گرفته شده از تربت قبر مطهر امام حسین(ع) است، که اگر با اعتقاد و معرفت استفاده شود، شفا و درمان هر دردی خواهد بود.بحارالانوار ج 101 ، ص 120
مرحوم شیخ مفید به نقل از محمد بن مسلم - یکی از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع)و از راویان حدیث میگوید: روزی به همراه امام محمدباقر(ع) از شهر مدینه طیبه به سوی مکه معظمه حرکت کردیم؛ من سوار الاغ بودم و حضرت بر قاطری سوار بود.
در بین راه، ناگهان گرگی از بالای کوهی نمایان شد و کم کم جلو آمد تا نزدیک ما رسید و حضرت متوقف شد، گرگ نزدیکتر آمد و سپس دستهای خود را بلند کرده و بر زین قاطر گذاشت و سر خود را تا نزدیک گوش امام باقر(ع) بلند کرد و حضرت نیز سر خود را فرود آورد.
گرگ لحظاتی در گوش حضرت سخنانی را مطرح و نجوا کرد، آن گاه امام(ع) گرگ را مخاطب قرار داد و فرمود: برو، مشکل تو را حل کردم، پس از آن، گرگ با سرعت بر گشت و از آنجا دور شد، من از مشاهده چنین صحنهای در حیرت و تعجب قرار گرفته و به امام محمدباقر(ع) گفتم: یا بن رسول الله! چیز بسیار عجیبی را دیدم، جریان چه بود؟!
حضرت(ع) فرمود: گرگ به من گفت: ای پسر رسول خدا! جفت من در این کوه هست و باردار است و هم اکنون درد زاییدن بر او بسیار سخت شده است، از خداوند متعال بخواه تا زاییدن را بر آن آسان و ساده گرداند، همچنین از خدا درخواست کن تا نسل مرا بر هیچ یک از دوستان و شیعیان تو مسلط نکند، در نهایت، من به آن گرگ گفتم: خواستهات را انجام دادم و حاجتش برآورده شد.الاختصاص شیخ مفید ص 300
امام ششم (عليه السلام) از رسول خدا روايت مى كند : اَحِبُّوا الصِّبْيانَ وَ ارْحَمُوهُمْ.فرزندانتان را دوست بداريد، و به آنان رحمت آوريد. بعضى از مردم علاقه چندانى به كودكان خود نشان نمى دهند، يا اگر علاقه دارند اظهار نمى كنند، و در رفتار با آنان خشن و تند، و سخت گيرند، اينان بدانند كه با اين روش، كه روشى غيرانسانى و اسلامى است خود را از رحمت حق محروم مى كنند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود : اِنَّ اللّهَ لَيَرْحَمُ الْعَبْدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ. همانا خداوند به بنده اش محض شدت عشقش به فرزندانشان رحم مى كند.
امام هفتم (عليه السلام) فرمود : . . .اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ يَغْضِبُ لِشَيْء كَغَضَبِهِ لِلنِّساءِ وَ الصِّبْيانِ.خداوند بزرگ، به چيزى مانند خشمش به نفع زنان و كودكان خشم نمى گيرد. خشم حق محصول بىوفائى و بدرفتارى مردان نسبت به خانواده است.
امام ششم (عليه السلام) فرمود : موسى در كوه طور به حضرت حق عرضه داشت : اَيُّ الاَْعْمالِ اَفْضَلُ عِنْدَكَ قالَ حُبُّ الاَْطْفالِ. خداوندا چه عملى در نزد تو برترين عمل است ؟ خداوند فرمود : دوست داشتن اطفال.کافی ج 6 ص 49به بعد
الف - در مورد روایاتی که ترغیب به فرزند دار شدن کرده باشد به چند حدیث توجه نمایید :
1-إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ أَنْ يَكُونَ لَهُ الْوَلَدُ يَعْرِفُ فِيهِ شِبْهَ خَلْقِهِ وَ خُلُقِهِ وَ شَمَائِلِه
حضرت باقر –ع- می فرماید : از سعادت انسان این است که فرزندی داشته باشد که در ظاهر و اخلاق و شمایل نظیر پدرش باشد .
الكافي ج 1 ص 306
2- سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ كُنَّا عِنْدَ النَّبِيِّ ص فَقَالَ إِنَّ خَيْرَ نِسَائِكُمُ الْوَلُودُ الْوَدُودُ الْعَفِيفَةُ ……..؛ پیامبر –ص- فرمود : بهترین زنان شما زنانی هستند که زایا و عفیف و……باشند .
الكافي 5 324
3- َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْوَلَدُ الصَّالِحُ رَيْحَانَةٌ مِنَ اللَّهِ قَسَمَهَا بَيْنَ عِبَادِه؛ پیامبر –ص- فرمود : فرزند صالح گلی خدایی است که میان بندگان تقسیم شده است .
الكافي ج 6 ص 2
4- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْوَلَدَ الصَّالِحَ رَيْحَانَةٌ مِنْ رَيَاحِينِ الْجَنَّةِ؛ رسول خدا –ص- فرمود : فرزند صالح گلی از گل های بهشت است .
الكافي ج 6 ص 3
5- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ سَعَادَةِ الرَّجُلِ الْوَلَدُ الصَّالِحُ
رسول خدا –ص- فرمود : از سعادت انسان فرزند صالح است .
الكافي ج 6 ص 3
ب- اما در مورد تعداد فرزند در روایات عددی مشخص نشده ولی جهت گیری کلی روایات معصومین -ع- به سمت فرزند زیاد داشتن است ولی در عین حال رعایت شرایط مختلف فردی وامکانات لازم خانوادگی واجتماعی برای تربیت و رشد و تعالی آنها را متناسب با اوضاع زمان و فضای حاکم بر این دوران را نباید از قلم انداخت و باید این شرایط مورد دقت ومطالعه قرار گیرد
1- لزوم ورود حوزه در مسائل چالشی سیاسی و اجتماعی و پرهیز از بیطرفی:
الف- حاشیهنشین شدن حوزهى علمیه قم و هر حوزهى علمیه دیگرى به حذف شدن مىانجامد. وارد جریانات اجتماع و سیاست و مسائل چالشى نبودن، بتدریج به حاشیه رفتن و فراموش شدن و منزوى شدن مىانجامد. لذا روحانیت شیعه با کلیت خود، با قطع نظر از استثناهاى فردى و مقطعى، همیشه در متن حوادث حضور داشته است.
ب- اگر روحانیت می خواست در حاشیه و در پیادهرو حرکت کند و منزوى شود، دین آسیب می دید.
پ - بىطرف ماندن روحانیت در مسائل چالشىِ اساسى، موجب نمی شود که دشمن روحانیت و دشمن دین هم بىطرف و ساکت بماند پس سکوت و بىطرفى علما و روحانیون و حوزههاى علمیه به هیچ وجه نمی تواند دشمنى دشمن را متوقف کند. بنابراین حرکت حوزههاى علمیه، بىطرف نماندن حوزههاى علمیه در قبال حوادث جهانى، در قبال مسائل چالشىِ ملى و بینالمللى یک ضرورتى است که نمی شود از آن غافل شد.
2-تاکید آگاهی به مسائل روز جامعه:
امروز شما اگر عالم هم باشید، بسیار با تقوا هم باشید، اما زمانتان را نشناسید، آن وقت آسیب پذیر و لغزش پذیر و کم فایده خواهید بود؛ آن طوری که دیگر حکایتش فصل مفصلی است؛ «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس». ما کسانی را دیدیم که عالم هم بودند، بی دین هم نبودند، اما در دورانی که می توانستند برای اسلام و مسلمین مفید واقع بشوند، مفید واقع نشدند؛ بعضاً حتّی خدشه ها و ضررهایی هم وارد کردند!
پس، شد علم و تقوا و آگاهی سیاسی و اجتماعی؛ که این آگاهی، سلاحی است که در اختیار شما قرار دارد. با این سه خصوصیت، باید سربازان خط مقدم هم باشید. بله، اگر طلبه ای با این خصوصیات، واقعاً سرباز خط مقدم انقلاب و اسلام بود، ارزشش خیلی بالا می رود و خیلی شیوایی پیدا می کند
3- استقلال روحانیت در گذشته، حال و آینده:
روحانيت شيعه هميشه مستقل بوده، هرگز در قبضهى قدرت ها قرار نگرفته است؛ امروز هم همين جور است، بعد از اين هم بايد همين جور باشد و به توفيق الهى همين جور خواهد بود.
اما در اينجا هم مراقب باشيد يك مغالطه ديگرى به وجود نيايد؛ استقلال حوزهها به معناى عدم حمايت نظام از حوزه و حوزه از نظام تلقى نشود؛ يك عدهاى اين را مي خواهند. بعضىها مي خواهند به عنوان استقلال و به نام استقلال، رابطهى حوزه را با نظام قطع كنند؛ اين نمي شود. وابستگى غير از حمايت است، غير از همكارى است. نظام به حوزه مديون است؛ بايد به حوزهها كمك كند.
4- لزوم حفظ دین توسط روحانیون:
روحانیت سرباز دین است، خادم دین است، از خود منهاى دین حیثیتى ندارد. اگر روحانیت از مسائل اساسى – که نمونه برجستهى آن، انقلاب عظیم اسلامى است – کناره می گرفت و در مقابل آن بىتفاوت می ماند، بدون تردید دین آسیب می دید؛ و روحانیت هدفش حفظ دین است.
5- لزوم نظریه پردازی روحانیون در مورد ملت و کشور:
الف- نظریهپردازى سیاسى و نظریهپردازى در همهى جریان هاى اداره یک ملت و یک کشور در نظام اسلامى به عهده علماى دین است. آن کسانى می توانند در باب نظام اقتصادى، در باب مدیریت، در باب مسائل جنگ و صلح، در باب مسائل تربیتى و مسائل فراوان دیگر نظر اسلام را ارائه بدهند که متخصص دینى باشند و دین را بشناسند. اگر جاى این نظریهپردازى پر نشد، اگر علماى دین این کار را نکردند، نظریههاى غربى، نظریههاى غیردینى، نظریههاى مادى جاى آنها را پر خواهد کرد. هیچ نظامى، هیچ مجموعهاى در خلأ نمی تواند مدیریت کند؛ یک نظام مدیریتى دیگرى، یک نظام اقتصادى دیگرى، یک نظام سیاسى دیگرى که ساخته و پرداختهى اذهان مادى است، مىآید جایگزین می شود؛ همچنان که در آن مواردى که این خلأها محسوس شد و وجود داشت، این اتفاق افتاد.
ب- حوزههاى علمیه و علماى دین پشتوانههائى هستند که موظفند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامهریزى، براى زمینهسازىهاى گوناگون.
6- لزوم مواجهه با شبهات و غبارها:
- امروز شبهههائى مطرح می شود که آماج آن شبههها نظام است. شبهات دینى، شبهات سیاسى، شبهات اعتقادى و معرفتى در متن جامعه تزریق می شود – بخصوص در میان جوانان – هدفش فقط این است که یکى را از یک فکرى منتقل کند به یک فکر دیگرى؛ هدفش این است که پشتوانههاى انسانى نظام را از بین ببرد؛ مبانى اصلى نظام را در ذهن ها مخدوش کند؛ دشمنى با نظام است. لذا برطرف کردن این شبههها، پاک کردن این غبارها از ذهنیت جامعه – که به وسیله علماى دین انجام می گیرد – این هم یک پشتوانه دیگر براى نظام اسلامى است.
صفحات: 1· 2
پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم :
لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ بِكَ رَجُلًا وَاحِداً خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا.
منیه المرید، ص 101
اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت کند برای تو از دنیاو آنچه در دنیاست بهتراست.