لینک ثابت
روز عاشورا چون جنگ شدت گرفت و كار بر حسين علیه السلام بسيار سخت شد، بعضى از اصحاب آن حضرت ديدند برخى از ياران امام علیه السلام در اثر شدت جنگ و با مشاهده بدنهاى قطعه قطعه شده دوستانشان و فرا رسيدن وقت شهادت و جانبازى آنها، رنگ چهره شان دگرگون گشته است و لرزه بر اندام آنان افتاده و ترس دلهايشان فراگرفته است. اما خود سيدالشهدا و تعدادى از خواص يارانش برخلاف آنها هر چه فشار بيشتر، و مرحله شهادت نزديكتر مى شود رنگ صورتشان درخشنده تر گشته و سكون و آرامش بيشتر مى يابند. بعضى از اين شهامت فوق العاده تعجب كرده با امام حسين اشاره كرده، به يكديگر مى گفتند: به حسين نگاه كنيد كه ابدا از مرگ و شهادت باكى ندارد. امام حسين علیه السلام متوجه گفتارشان شده، فرمود:اى بزرگ زادگان قدرى آرام بگيريد! صبر و شكيبايى پيشه كنيد! چون مرگ پلى است كه شما را از گرفتاريها و سختيها عبور داده و به بهشت هاى پهناور و نعمتهاى جاودانى مى رساند. و اما براى دشمنانتان پلى است كه از قصر به زندان مى رساند. و كداميك از شما نخواهد از يك زندان به قصر مجلل منتقل گردد. پدرم از پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم برايم نقل كرد، كه مى فرمود: دنيا براى مؤ منان همانند زندان و براى كافران همانند بهشت است . و مرگ پلى است كه مؤ منان را به بهشتشان ، و كافران را به جهنمشان مى رساند. آرى، نه دروغ شنيده ايم و نه دروغ مى گويم . بحار: ج 6، ص 154 و ج 44، ص 297.
حسين فرزند پيغمبر است. او وقتي ايمان خود را به تعليمات پيغمبر نشان مي دهد، پيغمبر جلوه مي كند، پيغمبر متجلي مي شود، آن چيزهايي كه بشر هميشه به زبان مي آورد، ولي در عمل او كمتر ديده مي شود در وجود حسين ديده مي شود. چطور روح بشر اين مقدار شكست ناپذير مي شود؟ سبحان الله! بشر به كجا مي رسد، روح بشر چقدر شكست ناپذير بايد باشد كه بدنش قطعه قطعه مي شود، جوانانش جلوي چشمش قلم قلم مي شوند، در منتهي درجه تشنه مي شود و حتي به آسمان كه نگاه مي كند، به نظرش تيره و تار است، خاندانش را مي بيند كه اسير مي شوند هر چه داشته از دست داده است، ولي يك چيز براي او باقي مانده و آن روحش است. هرگز روحش شكست نمي خورد.
حماسه حسيني، ج 1، ص 82.
محرم: در لغت از ریشه ی «حَرَّمَ »به معنای «حرام کرد» گرفته شده است و نخستین ماه از ماه های قمری است. برخی می گویند : «وجه تسمیه آن است که، در این ماه در ایام جاهلیت جنگ بر مردم حرام بوده است ». اما با توجه به اینکه نام پیشین آن صفر الأوّل بوده و در آن نیز جنگ می شده به این نظر می توان خُرده گرفت . «چون محرم و صفر و بعد از ماه ذی الحجه یعنی بعد از حج است و آنجا که بعد ازمراسم حج، مکه تقریباً خالی از سکنه و حجاج میشد، نام دو ماه محرم و صفر را به نام« صفران » یعنی دو صفر گذاشته که به معنی خالی و «ان» برای مثنی بودن ماهها است و بعدها، نام ماه اول محرم و ماه دوم صفر ماند». خلاصه باید گفت که: به دلیل حرام بودن جنگ در این ماه، به آن محرم یعنی «حرام شده » گفتهاند. «مُحَرَّمٌ فیه الحرب » . یعنی « جنگ در آن حرام است .» این نام پس از اسلام بر این ماه نهاده شد .
امام حسين فرمود: ما خانواده را به ماديات و دنيا نفروشيد
اين قضيه توسط خطيب محترم، آقاي حاج سيد عبدالله تقوي نقل شده است: چندين سال است كه در تهران در مجالس و محافل حسيني منبر مي روم و افتخار نوكري جد مظلومم امام حسين عليه السلام را دارم. يكي از شبها كه حدود ساعت نه، پس از تمام شدن منبر به منزل برگشتم، تلفن زنگ زد. گوشي را برداشتم، ديدم يكي از دوستان است. ايشان فرمود: فلان شخصي بازاري به رحمت خدا رفته است و فردا بعد از ظهر در فلان مسجد، مجلس ترحيم او برگزار مي شود؛ من شما را جهت سخنراني در مجلس ختم آن مرحوم، به فرزندانش معرفي كرده ام. سر ساعت سه بعدازظهر در آنجا حاضر باشيد. در همان حال به يادم آمدم كه روز گذشته، در مجلسي، روضه ي ماهيانه ي خانگي خواندم و خانمي در آن مجلس با التماس به من گفتند: «فردا عصر، در همين ساعت به منزل ما تشريف بياوريد، من حاجتي دارم و نذر كرده ام سفره ي حضرت رقيه خاتون سلام الله عليها بيندازم و شما بايد روضه توسل به حضرت رقيه عليهاالسلام بخوانيد.» من به آن خانم قول دادم كه سر ساعت موعود به منزل آنها بروم. به هر حال به دوستم گفتم: «من براي فردا قول داده ام كه در منزلي روضه ي حضرت رقيه سلام الله عليها بخوانم.» دوستم گفت: اي آقا! من خواستم به شما خدمتي كرده باشم، شما چه فكر مي كنيد؟! در اين هنگام، بنده با خود فكر كردم كه بايد چندين مجلس روضه حضرت رقيه و حضرت علي اصغر عليهماالسلام بخوانم، تا سي تومان پول به من بدهند! اكنون اين تاجر سرمايه دار فوت شده است و براي سخنراني در مجلس او، پول زيادي مي دهند. به هر حال از رفتن به منزل آن زن منصرف شدم و براي مجلس ختم قول دادم. هنگامي كه به خواب رفتم، در عالم رؤيا ديدم، در خيابان، در سر نبش همان كوچه اي كه ديروز در آنجا روضه خوانده بودم، يك سيد نوراني ايستاده بود و دست يك دختر سه ساله اي را هم در دست داشت. با هم سلام و تعارف كرديم و من از ايشان پرسيدم: نام شريفتان چيست و در كجاي تهران سكونت داريد؟ ايشان پاسخ داد: «من در همه ي مجالس سوگواري خودم حاضر مي شوم و اين دختر هم دختر سه ساله ي من رقيه است. شما، ما خانواده را به ماديات و دنيا نفروشيد. چرا اين زن را پس از آنكه به وي قول داديد كه در منزلش روضه بخوانيد، چشم انتظار گذاشتيد؟ چرا به خاطر اينكه آن حاجي بازاري كه فوت شد وراثش پول بيشتري به تو مي دهند، مي خواهي خلف وعده بكني؟! و بنا كردند به شدت گريه كردن و با آن دختر به سمت همان خانه اي كه آن زن منتظر من بود، رفتند. من بيدار شدم وبه دوستم تلفن كردم. حدود ساعت 2 بعد از نصف شب بود. با گريه به او گفتم: فلاني، فردا براي مجلس ترحيم آن حاجي، منتظر من نباشد، كه به هيچ وجهي نخواهم آمد. فردا نيز سر ساعت به منزل آن خانم رفتم و مصيبت حضرت رقيه خاتون عليهاالسلام را خواندم و اين قضيه را هم روي منبر گفتم. هم خودم و هم مستمعين، شديدا منقلب گشتيم و گريه ي بي سابقه اي بر ما حاكم شد، به طوري كه بعد از ختم روضه هم، باز همگي به شدت گريه مي كرديم و بوي عطر خوشي فضاي خانه را فراگرفته بود و من تا به حال چنين حالي در خود نديده بودم.
ستاره ي درخشان شام، ص 277.
رسوا اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
تَجَنَّبِ الدَّوَاءَ مَا احْتَمَلَ بَدَنُكَ الدَّاءَ فَإِذَا لَمْ يَحْتَمِلِ الدَّاءَ فَالدَّوَاء
تا هنگامى كه بدنت درد را تحمل مى كند از مصرف دارو بپرهيز، چنانچه درد را تحمل نكردى آنگاه از دارو استفاده كن. مكارم الاخلاق ص 362
اگر شهادت حسين بن علي صرفا يك جريان حزن آور مي بود،
اگر صرفا يك مصيبت مي بود،
اگر صرفا اين مي بود كه خوني به ناحق ريخته شده است
و به تعبير ديگر صرفا نفله شدن يك شخصيت مي بود،
ولو شخصيت بسيار بزرگي، هرگز چنين آثاري را به دنبال خود نمي آورد.
شهادت حسين بن علي، از آن جهت كه اين داستان و تاريخچه، تنها يك مصيبت و يك جنايت و ستمگري از طرف يك عده اي جنايتگر نبود،
بلكه يك قهرمان بسيار و بسيار بزرگ از طرف همان كسي بود كه جنايت ها را بر او وارد كردند.
حماسه حسيني، ج 1، ص 162.
انشاء الله یا ان شاء الله ؟!
کلمه ( إنشاء ) به معنی خلق کردن، ایجاد کردن و به وجود آوردن است،
حال آیا به این شیوه نوشتن درست است؟ لفظ ( إن شاء ) به خصوص در عبارت ( إن شاء الله) هم در ظاهر و هم در معنی، با لفظ ( إنشاء ) خیلی فرق دارد .
با اندکی دقت به تفاوت آن پی خواهیم برد.
در ظاهر: ( إن شاء ) از دو کلمه تشکیل شده است: حرف شرط ( إن ) و فعل شرط ( شاء ).
اما ( إنشاء ) یك كلمه است كه مصدر باب افعال از ریشه ( نشا ) میباشد.
اما در معنی: معنی کلمه اول یعنی اینکه کاری را به خواست الله تبارک و تعالی واگذار می کنیم،
اما كلمه دوم به معنی خلق کردن است.
برگرفته از : تفسیر نمونه جلد 5
آيه شماره 22 از سوره مبارکه الرعد وَالَّذِينَ صَبَرُواْ ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً وَيَدْرَؤُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ
و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزيشان داديم نهان و آشكارا انفاق كردند و بدى را با نيكى مى زدايند ايشان راست فرجام خوش سراى باقى
صبر و استقامتى ارزش دارد كه براى خداوند و در راه او باشد. (نه هر تعصب و لجاجت ویكدندگى) «صبروا ابتغاء وجه ربّهم» نماز باید اقامه شود، نه آنكه فقط خوانده شود. یعنى باید آداب، شرایط، حدود و دستورات آن مراعات شود. «اقاموا الصّلاة» رابطه با خدا بدون كمك به دیگران مقبولیّتى ندارد، گرچه كمك هم تنها كمك مالى نیست. «اقاموا الصّلاة و انفقوا» به انفاق خود مغرور نشوید، آنچه مىدهید از اوست. «انفقوا ممّا رزقناهم» وقتى نیّت كار «ابتغاء وجه ربّ» یعنى رضایت پروردگار شد، دیگر پنهان و آشكار عمل مهم نیست. «سراً و علانیةً» حكمت اقتضا مىكند كه بعضى از كمكها علنى وبعضى دیگر مخفى باشد. «سرّاً وعلانیةً» گناه را با توبه، منكر را با معروف، ظلم را با عفو، ناسزا را با سلام، عذاب را با صدقه، جفا را با صله، استبداد را با مشورت و ولایت طاغوت و شیطان را با ولایت حقّ جبران نماییم. «یدرون بالحسنة السّیّئة» خوش عاقبتى در دنیا و آخرت از آنِ صاحبان خرد است. «اولوا الالباب… اولئك لهم عقبى الدار»