لینک ثابت
به فکر خود باشیم ، خودرا اصلاح کنیم
اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم
نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم .
آیت الله بهجت رحمة الله علیه
فضایل و فواید نماز اول وقت و ثمرات آن در دنیا و آخرت، بیش از آن است که قابل احصاء و شمارش باشد؛ لیکن
برای اهتمام بیشتر مؤمنین به این فضیلت بزرگ، به نمونههایی از آن اشاره میشود.
نماز اول وقت سبب ازدیاد رزق و روزی و مایه برکت خانه است.
نماز اول وقت متصل خواهد بود به نماز امام عصر ولی الله الاعظم(عج).
نماز اول وقت در پنج وقتِ شبانهروز تمرینی است برای پاسخگویی سریع به ندای پرصلابت منجی عالم یوسف
زهرا امام زمان(ع) در روز ظهور وقتی تکیه بر کعبه زند و با صدای رسایی که همه عالم بشنوند، فریاد برآورد: «اَنَا بَقیَّةُ الله»
نماز اول وقت نشانه شیعه علی(ع) و ایمان واقعی است.
کسی که نمازش را اوّل وقت بخواند، جزء غافلین شمرده نخواهد شد.
شیطانِ لعین پیوسته از بنیآدم، خائف و گریزان است تا وقتی که نمازهای پنجگانه را در اوقات خودش
بهجاآورد؛ اما وقتی آنها را به تأخیر اندازد، شیطان بر او جرأت پیدا کرده و او را به گناهان بزرگ وا میدارد.
نماز اوّل وقت و مواظبت بر طلوع و غروب خورشید، سبب راحتی هنگام مرگ و برطرف شدن غم و اندوه و نجات
از دوزخ میشود و امیرالمؤمنین چنین پاداشی را برای او ضمانت فرموده است.
نماز اوّل وقت سبب تلقین شهادتین است هنگام مردن توسط خود حضرت عزرائیل(س)
کسی که بدون عذر نمازش را تأخیر اندازد، مورد خطاب خدا در قرآن است که میفرماید: (وای بر نمازگزاران،
آنانی که از نمازشان غفلت میکنند.
هنگامی که وقت نماز فرا میرسد، فرشتهای بین مردم فریاد میزند: ای مردم! بهپاخیزید و آتشی که
افروختهاید، با نمازتان خاموش کنید.
بنا به فرموده اشرف کائنات عالم که جز از سرچشمه وحی سخنی نفرموده است، نماز اوّل وقت محبوبترین
کارها نزد خداست؛ سپس نیکی به پدر و مادر و سپس جهاد.
نماز اوّل وقت موجب رضوان خدا، وسط وقت عفو خدا و آخر وقت غفران خداست.
به شفاعت حضرت خاتم(ص) نخواهد رسید کسی که: نماز واجب خود را از وقت خودش به تأخیر اندازد.
کسی که مواظبت کند از نماز اول وقت، روز قیامت سندی در دست خواهد داشت که با آن داخل بهشت خواهد شد.
حضرت موسی(ع) به خداوند عرض کردند: پاداش کسی که نمازش را اول وقت به جا آورد، چیست؟؛ فرمود:
خواستههایش را برآورده و بهشتم را برای او مباح میگردانم.
1. اگر حروف مقطّعه قرآن کریم را که در آغاز برخی از سور آن مانند «الم، کهیعص، الر،…» آمده است، جمع و حروف تکراری را حذف کنیم، جملهای کامل و معنیدار به دست میآید که عبارت است از : «صراط علیٍّ حقٌّ نمسکه؛ راه امیرالمؤمنین ـ علی(علیه السلام) طریق حق است که ما به آن تمسک میجوییم».
یا: «علیٌ صراط حقٍّ نمسکه؛ علی(علیه السلام) راه حق است که به آن تمسک میجوییم».
2. کلمه «کساء» و مشتقّات آن 5 بار [در قرآن کریم] آمده است، به تعداد اصحاب کسا که عبارتند از: حضرات «محمد(ص)، علی(علیه السلام)، فاطمه(س)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)». برای آگاهی بیشتر در این باره به حدیث شریف کسا رجوع کنید.4
3. کلمات «امام»، «خلیفه»، «وصیه»، «عصمت»، «آل» و مشتقات آنها 12 بار به تعداد امامان دوازدهگانه اهلبیت(علیه السلام) به کار رفته است.
4. کلمه «شیعه» و مشتقات آن 12 بار، نشان دهنده حقانیت مذهب تشیع در پیروی از امام «علیبن ابیطالب»(علیه السلام) که تعداد حروف اسم شریفش 12 است، میباشد. همچنین است القاب آن بزرگوار مانند: «امیرالمؤمنین»، «العروالوثقی»، «الصّدیق الأکبر» و «یتلوه شاهد منه» که هر یک از آنها از 12 حرف ترکیب یافته است. و این عدد 12 بر کلمه توحید: «لاالهالاالله»، کلمه نبوت: «محمّدٌ رسولالله» و کلمه ولایت «علی خلیفه محمد» منطبق است.
پس مانند آنچه که درباره قرآن کریم دیدیم، اعجاز عددی در مورد عترت پاک رسول خدا(ص) نیز بارز است. اگر در اسامی اصحاب کساء ـ یعنی حضرات محمد(ص)، علی(علیه السلام)، فاطمه(س)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) ـ دقت کنیم درمییابیم که از 19 حرف ترکیب یافته است که مطابق تعداد حروف آیه بسمله «بسمالله الرحمن الرحیم» ـ خلاصه قرآن کریم ـ میباشد.
از امام علی(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:
«همه علوم در کتابهای آسمانی چهارگانه مندرج و علوم آنها در قرآن است. علوم قرآن در فاتحه الکتاب، علوم فاتحه در «بسماللهالرحمنالرحیم» و علوم بسمله در بای بسمالله است و من نقطه زیر باء هستم».5
به عبارت دیگر همچنانکه علوم در قرآن کریم و در بسمله جمع شده، در امام علی(علیه السلام) نیز گرد آمده است.
ابن مسعود میگوید:
همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده، که هر حرفی از آن دارای ظاهر و باطنی است و حقاً، ظاهر و باطن آن نزد علیبن ابیطالب میباشد.
و این تطابق موجود بین حروف بسمله و عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر وجود تعادل و تساوی در تمسک به آن دو دلالت میکند. پس همچنانکه فرد مؤمن به وسیله بسمله خود را از شرّ اجنّه و شیاطین و هر چیز ناپسندی محافظت مینماید، به همین ترتیب خود را به واسطه تمسک به اسامی مبارک اصحاب کسا مصونیت میبخشد.
این مطلب را روایات ما تأیید و بیان میکند که خدای تعالی به هر پیامبری نامهای معصومین پنجگانه را آموخت تا در دشواریها و خطرات به ایشان متوسل شوند؛ مانند: نوح نبی(علیه السلام) که درون کشتی لوحی قرار داد. که بر روی آن کف دستی با پنج انگشت آن کشیده شده و بر هر انگشت نامهای اصحاب کسا(علیه السلام) یعنی: محمّد، ایلیا، فاطمه، شبّر و شبیر ـ نقش بسته و در وسط دست این جمله نوشته بود:
«ای خدا و ای یاور من؛ به واسطه لطف و رحمت خویش و به [حقّ] این نفوس مقدس دستم را بگیر. اینان همگی بزرگان و گرامیانی هستند که تو به خاطر ایشان عالم را آفریدهای. خداوندا، به برکت اسامی اینان مرا یاری نما، و تو یکتای توانا بر هدایت من به سوی حق و حقیقتی».
و در بیان اهمیت عدد 19 آنکه بعضی از امامان(علیهم السلام) در امور خود آن را به کار میگرفتهاند. از امام علی(علیه السلام) روایت شده که آن حضرت(علیه السلام) درجنگها به همراه خود نقشی را حمل میکردند که در محیط دایره آن حروف بسمله در 19 خانه و به ازای هر خانه نامی از نامهای نیکوی خداوند قرار داده شده بود که با آن حروف آغاز میشد. و آن حضرت این را در خط مقدم سپاه حمل مینمودند و به وسیله آن به خداوند توسل میجستند تا بر دشمنان غلبه یابند.
همچنین روایت شده، آن هنگام که عطش بر امام حسین(علیه السلام) و اصحابش غلبه یافت، آن حضرت(علیه السلام)، نیزهای برگرفت و پشت خیمهها 19 خط به سمت قبله کشید و آن را حفر نمود، در اثر آن چشمه آبی جوشید که از آن نوشیدند و سپس از بین رفت و اثری از آن باقی نماند. در اینجا میپرسیم؛ چرا آن حضرت(علیه السلام) فقط 19 خط کشیدند و نکته قابل توجه آنکه تعداد این خطها برای مورخ دارای اهمیت بوده که آن را نقل کرده است.
6. در روایتی آمده است که امام کاظم(علیه السلام) به راهبی فرمودند: «خداوند، چند اسم دارد که اگر به وسیله آنها خوانده شود، ردّ نمیشود؟»
کلمات «امام»، «خلیفه»، «وصیه»، «عصمت»، «آل» و مشتقات آنها 12 بار به تعداد امامان دوازدهگانه اهلبیت(علیه السلام) به کار رفته است.
آن راهب عرضه داشت: اسامی خدا زیاد است امّا آنچه که به طور حتم سائلش را ردّ نمیکند، هفت تاست.
امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «هر تعداد از آنها را که میدانی برایم بازگو».
راهب پاسخ داد: به خدا سوگند، هیچ یک از آنها را نمیدانم…
محدث قمی میگوید:
«مقصود از اسماء هفتگانه، همه معصومین(علیهم السلام) هستند. زیرا نامهای گرامی ایشان از آن فراتر نیست و آن عبارت است از: «محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، جعفر و موسی» علیهمالسلام. و بنابراین تأویل «السبعالمثانی» در این آیه شریفه مشخص میشود:
«و لقد آتیناک سبعاً من المثانی و القرآن العظیم؛6 و به راستی به تو [پیامبر] سبعالمثانی و قرآن بزرگ را عطا کردیم».
عدد هفت دارای اسرار عظیمی است که در آسمانها و زمینهای هفتگانه، تعداد روزهای هفته، تعداد طواف دور کعبه و تعداد نامهای امامان(علیهم السلام) ظهور یافته است»7و8
پی نوشتها :
1. رضوان فقیه، الکشوف فی علم الحروف، ص 18.
2. سوره قمر (54)، آیه 49.
3. سوره جن (72)، آیه 28.
4. محدث قمی، مفاتیحالجنان، ملحقات پایانی.
5. مصابیح الأنوار، ج 1، ص 435.
6. سوره حجر (15)، آیه 87.
7. منتهیالآمال، ج 2، ص 307.
8. برای آگاهی بیشتر در این موضوع به کتاب «الکشوف فی الإعجاز القرآنی و علم الحروف»، اثر شیخ رضوان فقیه رجوع کنید.
منبع:ماهنامه موعود شماره 94
در معارف دین آمده است که اهل بیت(علیهم السلام) در همه چیز با قرآن کریم مساوی و برابراند. بر همین مبنا در این گفتار به بحث درباره ارتباط میان این دو از جهت اعجاز عددی میپردازیم.
در معارف دین آمده است که اهل بیت(علیهم السلام) در همه چیز با قرآن کریم مساوی و برابراند. بر همین مبنا در این گفتار به بحث درباره ارتباط میان این دو از جهت اعجاز عددی میپردازیم.
بین حروف و اعداد، رابطه وجود داشته، اعداد سرّ حروف و حروف سرّ افعالاند و به وسیله آن آسمانها و زمین برپا شده است.
اعجاز قرآن کریم
در قرآن کریم وجوه متعددی از اعجاز وجود دارد؛
از جمله اعجاز در بلاغت و موضوعات آن، آگاهی دادن از غیبت، بیان قضایای علمی، و همچنین اعجاز عددی که عبارت از نظم در تعداد کلمات و حروفی است که برای مفهومی مشخص بیان شده است. به عنوان مثال در قرآن کریم؛ لفظ «ساعت» 24 بار به تعداد ساعات روز؛ لفظ «شهر = ماه» 12 بار به تعداد ماههای سال؛ لفظ «روز» 365 بار به تعداد روزهای سال شمسی؛ لفظ «عزم» 5 بار به تعداد پیامبران اولوالعزم؛ لفظ نماز 5 بار به تعداد نمازهای روزانه، لفظ «طواف» 7 بار به تعداد طواف واجب به دور کعبه؛ از جمله تطابقها، تطابق بین عدد کلماتی که به لحاظ مفهومی موافق یا معکوس یکدیگرند؛ مثلاً:
کلمه «حیات» 145 بار، در مقابل «موت» 145 بار؛
کلمه «دنیا» 115 بار، در مقابل «آخرت» 115 بار؛
کلمه «ملائکه» 84 بار، در مقابل «شیاطین» 84 بار؛
کلمه «حَرّ = گرما» 4 بار، در مقابل «برد = سرما» 4 بار؛ کلمه «ایمان» 11 بار در مقابل «کفر» 11 بار، به کار رفته است.
این اعجاز به واسطه وجود سرّی است که خداوند متعال آن را در حروف و اعداد قرار داده است. وضع نخستن حروف، ابداع خداوندی است که آن را قالب و ظرف حقایق نورانی و کتابهای آسمانی قرار داده و از باب اهمیت موضوع به آنها سوگند یاد نموده و فرموده است: «الم، الر، المص، ن، ق …» و آیات دیگری از اینگونه که در آغاز سورهها وجود دارد.
امام رضا(علیه السلام) در روایتی میفرمایند: «اوّلین ابداع و خواست و مشیت خداوند، حروف است که آنرا اصل هر چیز، دلیل هر سند، و فصل کننده هر دشواری قرار داد و به وسیله آن همه چیز ـ از اسامی حق و باطل یا فعل و مفعول، یا معنی و غیر معنی، … ـ را از یکدیگر جدا نمود».1
اعجاز دیگر، اعجاز عددی است که اهمیت آن از اهمیت حروف کمتر نیست، و در نظام آفرینش به صورت متوازن وجود دارد. خداوند متعال میفرماید: إنّا کلّ شیءٍ خلقناه بقدرٍ.2
ما که هر چیزی را به اندازه آفریدهایم.
و میفرماید: و أحصی کلّ شیءٍ عدداً. 3
و [خداوند] هر چیزی را به عدد شماره کرده است.
و پوشیده نماند که بین حروف و اعداد، رابطه وجود داشته، اعداد سرّ حروف و حروف سرّ افعالاند و به وسیله آن آسمانها و زمین برپا شده است. خدای تعالی موجود را با کلمه «کن فیکون» آفریده که مرکب از هفت حرف و معروف به «حروف تکوین» است.
گیاهان در قرآن
خرما (رطب) درخت خرما (نخل)
کلمه نخل، نخله و نخیل در بیست آیه از قرآن آمده است. در هشت آیه نخل به تنهایی ذکر شده و در دوازده آیه دیگر در جمع میوه هایی مانند زیتون، انار و انگور ذکر گردیده است.
افزون بر کلمه نخل، نام نوعی خاص از درخت خرما به نام «لینة» در سوره حشر آمده است. (1) از رطب نیز در سوره مریم یاد شده است. (2)
واژه «قطمیر» به معنای چیز بی اهمیت كه در لغت به معنای پوست نازك بین خرما و هسته آن است، دو بار، (3) واژه «نوی» به معنای هسته هر میوهای از جمله خرماست، (4) كلمه «عرجون» به معنای چوب هلالی شكل خرما كه خشك شده و به شكل داس درآمده (5) و نیز واژه «مسد» به معنای لیف خرما (6) از دیگر واژههای در ارتباط با خرماست كه در قرآن به كار برده شده است.
نوشیدنی درست شده از خرما را نیز قرآن رزق نیكو نامیده (7) و آدمیان را به اندیشه در خوشههای به هم چیده خرما و گوناگونی انواع آن فرا خوانده (8) و از آنان خواسته است از اسراف و زیاده روی بپرهیزند. (9)
همچنین باغ های سرسبز خرما را از آیات الهی به شمار آورده (10) و خرما را میوه بهشتی معرفی كرده است. (11)
خیار (قثاء)
خداوند در ماجرای بنی اسرائیل كه به یك غذا قناعت نكردند، از خیار یاد كرده است. (12)
ریحان
قرآن دو بار از آن یاد كرده است: یك بار در شمار نعمتهای الهی در دنیا (13) و دیگر بار به عنوان نعمت بهشتی كه به مقربان داده میشود. (14)
علامه طباطبایی مینویسد: ریحان در این آیه به معنای رزق و روزی است و گفته شده مقصود، گیاه خوشبوی بهشتی است كه به سراغ چنین انسانی می آوردند و او پس از استشمام آن جان میدهد. (15)
در ماجرای سیل قوم سبأ كه باغهایشان نابود شد، تنها درختان تنومند اراك یا مسواك(خمط) و گز(اثل) و سدر(سدرلبنانی) باقی ماند. برخی خمط را گیاهی با میوههای تلخ و برخی درخت مسواك معرفی كردهاند
زقوم
درختی در دوزخ است كه قرآن سه بار از آن یاد كرده و میوههای آن را به سر شیاطین تشبیه كرده (16) و آن را غذای گنهكاران معرفی كرده است كه همانند مس درون شكمها میجوشد. (17)
این درخت از اعماق جهنم میروید (18) كه گمراهان و تكذیب كنندگان شكم خود را از آن انباشته میكنند. (19)
زنجبیل
یك بار از آن یاد شده و آن را آمیزه نوشیدنی بهشتیان معرفی كرده است. (20)
دهخدا ضمن اینكه زنجبیل را چشمه بهشتی معرفی میكند، آن را به شراب نیز ترجمه و نیز بیان میكند زنجبیل ریشه گیاهی معروف است كه در مازندران، عمان، یمن و هندوستان یافت شده و بوی آن معطر و مطبوع بوده و طعمش گرم است. (21)
زیتون
شش بار در قرآن به كار رفته است. یك بار غیر مستقیم به درختی اشاره شده كه در كوه سینا میروید و روغن میدهد. (22)
نام این درخت دو بار به تنهایی و پنج بار همراه با دیگر میوهها همچون خرما، انار، انگور و انجیر به كار رفته است.
قرآن رویش زیتون را از نشانههای خداوندی معرفی كرده (23) و درخت زیتون مبارك دانسته شده (24) و به آن سوگند یاد شده است.(25)
سدر
قرآن چهار بار از این واژه و نیز واژه سدرة استفاده كرده است. یك بار در بیان سرگذشت قوم سبأ كه در اثر ناسپاسی باغ هایشان نابود شد و تنها مقداری سدر برایشان باقی ماند. (26)
دیگر بار سخن از بهشت و بهشتیان است كه در سایه درخت سدر در بهشت قرار میگیرند (27) و دو بار نیز در سدرة المنتهی آمده است. (28)
سیر(فوم)
در ماجرای بنیاسرائیل و درخواستشان از حضرت موسی از آن یاد شده است.(29)
طوبی
یك بار در قرآن بیان شده است كه بهشتیان از آن بهرهمندند. (30)
اگرچه طوبی به معنای بهترین یا پاكیزه ترین میباشد و شاید مفهوم آن این است كه بهشتیان از بهترین و پاكیزه ترین نعمتها، دوستان، زندگی و بهترین الطاف الهی برخوردارند.
کلمه نخل، نخله و نخیل در بیست آیه از قرآن آمده است. در هشت آیه نخل به تنهایی ذکر شده و در دوازده آیه دیگر در جمع میوههایی مانند زیتون، انار و انگور ذکر گردیده است. افزون بر کلمه نخل، نام نوعی خاص از درخت خرما به نام «لینة» در سوره حشر آمده است. از رطب نیز در سوره مریم یاد شده است
عدس
در ماجرای بنیاسرائیل از آن یاد شده است.(31)
كدو (یقطین)
در ماجرای نجات حضرت یونس(علیه السلام) از شكم ماهی از آن نام برده شده كه پس از بیرون آمدن از شكم ماهی، بر فراز سرش بوته كدویی رویاند تا از تابش آفتاب در امان باشد. (32)
گز(أثل)
یك بار در قرآن و در ماجرای قوم سبأ آمده كه پس از سیل ویرانگر از باغهای با طراوت آنان جز مشتی گیاه تلخ و اندكی گز و سدر نماند. (33)
مسواك(خمط)
یك بار در قرآن آمده است. فاروقی مینویسد: در ماجرای سیل قوم سبأ كه باغهایشان نابود شد، تنها درختان تنومند اراك یا مسواك(خمط) و گز(اثل) و سدر (سدر لبنانی) باقی ماند.
برخی خمط را گیاهی با میوههای تلخ و برخی درخت مسواك معرفی كردهاند. (34)
موز(طلح)
یك بار در قرآن آمده و بیان شده كه بهشتیان از درخت موزی كه میوهاش بر یكدیگر چیده شده، برخوردارند. (35)
پینوشت:
1. حشر: 5.
2. مریم: 25.
3. فاطر: 13.
4. انعام: 95.
5. یس: 39.
6. مسد: 5.
7. نحل: 67.
8. رعد: 4؛ انعام: 99؛ ق: 10.
9. انعام: 141.
10. یس: 34.
11. الرحمن: 68.
12. بقره: 61.
13. الرحمن: 12.
14. واقعه: 89.
15. المیزان، ج19، ص 159.
16. صافات: 65.
17. دخان: 45 ـ 44.
18. صافات: 66.
19. واقعه: 53.
20. انسان: 17.
21. دهخدا، ذیل واژه زنجبیل.
22. مومنون: 20.
23. نحل: 11.
24. نور: 35.
25. ین: 1.
26. سبأ: 16.
27. واقعه: 28.
28. نجم: 16 ـ 14.
29. بقره: 61.
30. رعد: 29.
31. بقره: 61.
32. صافات: 146.
33. سبأ: 16.
34. گیاهان در قرآن، ص 67.
35. مجمعالبیان، ج4، ص 386.
زهرا رضاییان
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى كاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى.
2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیهالسلام و معارضه آنان با امام موسى كاظم علیه السلام در مسئله امامت.
3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى كاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.
4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام موسى كاظم علیهالسلام.
5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.
6. احضار امام موسى كاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.
7. زندانى شدن امام موسى كاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حكومت هادى عباسى.
8. مبارزات منفىِ امام موسى كاظم علیه السلام با دستگاه حكومتىِ هارونالرشید، در مناسبتهاى گوناگون.
9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى كاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئهچینى یحیى برمكى، وزیر اعظم هارون.
10. دستگیرى امام كاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارونالرشید، در سال 179 هجرى.
11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.
12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمكى.
13. مراعات كردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عكسالعمل شدید هارون به این قضیه.
14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان.
15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهك.
16. مسموم كردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهك در زندان.
17. شهادت امام كاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهك، در 25 رجب سال 183 هجرى.
18. انتقال پیكر مطهر امام موسى كاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارونالرشید.
19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیكر امام موسى كاظم علیه السلام، توسط مأموران حكومتى، و دستور او به تجهیز و تكفین مناسب شأن پیكر آن حضرت و به خاك سپارى در مقابر قریش بغداد.
منبع: از كتاب “خاندان عصمت علیهم السلام” ، سید تقى واردى.
یا رقیه بنت الحسین اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پیامبر اکرم صل الله علیه وآله می فرمایند:کسی که چشمش را از حرام پرکندخداوندروزقیامت چشمش را ازآتش پرمی نماید،مگر این که توبه نماید.(وسائل الشیعه،ج14،ص142)
پیامبر اکرم صل الله علیه وآله می فرمایند:بیشتراهل دوزخ مردانی هستند که ازدواج نمی کنند وپست ترین مردگان شما مردگانی هستند که بی همسرند. (وسائل الشیعه،ج14،ص171)
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:روزی من وفاطمه سلام الله علیهابه خدمت رسول خدا صل الله علیه وآله رفتیم وآن حضرت را بسیارگریان یافتیم،عرض کردم:پدرومادرم فدای توبادیا رسول الله ،چه چیزسبب گریه شما شده است؟فرمودند:یاعلی ،شبی که مرا به آسمان بردند،زنانی چندازامت خودرادرعذاب شدیددیدم،پس از حالت آن ها تعجب کردم واز شدت عذاب آن ها گریستم.
زنی رادیدم که به موهایش آویخته شده بودومغزسرش می جوشیدوآن زنی بود که،موی خودراازمردان نامحرم نمی پوشانده است.
زنی رادیدم که به سینه هایش آویخته شده بود وآن زنی بودکه از انجام وظائف زناشویی خودداری می ورزیده است.
زنی رادیدم که گوشت بدن خودرامی خوردوآتش اززیرش شعله می کشیدوآن زنی بود که برای مرد نامحرم زینت می کرده است
زنی رادیدم که گوشت بدن اوازجلووعقب باقیچی های آتشین پاره پاره می شدوآن زنی بودکه خودرابه نامحرم عرضه می داده که به اورغبت کنند
وزنی رادیدم که صورت ودست هایش می سوخت وروده های خودرا می خوردوآن زنی بوده که مردوزن نامحرم را به یکدیگر می رسانده است
وزنی را دیدم که به صورت سگ ،آتش درپشتش داخل می شد واز دهانش بیرون می آمدوملائکه سروبدنش رابا گرزهای آتشین می کوبیدند.
وآن زنی بوده که خواننده وآوازه خوان وحسود بوده است.(بحارالانوار،ج8،ص309)
پیامبر اکرم صل الله علیه وآله می فرمایند:دوگروه ازدوزخیان را(هنوز)من ندیده ام:گروهی که تازیانه هایی مانند دم گاودردست دارندومردم رابا آن می زنند وگروه دیگر زنانی که پوشش دارند امابرهنه اند،کجراهه می روند(زنانی که کرشمه راه می روند ودل مردان را می ربایند یا روسری ومقنعه خود راکج وتا نیمه برسرمی کنند.یابا آرایش وزیور بیرون می آیند به تعبیر دیگر زنانی که به دیگر زنان یاد می دهند مانند آن ها رفتار کنند(بد حجاب باشند))ودیگران را به کج روی تشویق می کنند،سرهایشان همچون کوهان شتر خاسانی فروهشته است.اینان به بهشت نمی روندوبوی بهشت را از فاصله چندان وچندان به مشام می رسد،استشمام نمی کنند.(حریم ریحانه،ص74)