لینک ثابت
انسان در خواب دیدن نیرو می گیرد
وَمِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُکُم مِّن فَضْلِهِ (روم/23)
«همین طور که از نشانه های دیگر خدا خواب دیدن شما در شب و روز و زندگی گرفتن شما از فضل وی می باشد».
- نکته آیه:
انسان در خواب دیدن نیرو و زندگی می گیرد:
خواب هایی که انسان می بیند چه در روز، چه در شب، چه خواب های کوتاه، چه بلند، چه سطحی و چه عمیق، همه آن ها به طور یکسان برای بدن ضروری هستند. بدن در خواب دیدن نیرو می گیرد. خواب حافظه را تقویت می کند. همین طور خواب تجربیات جدیدی که انسان اخیراً کسب نموده را به حافظه دراز مدت مغز می رساند. به این ترتیب چنان که آیه گفته"انسان در خواب دیدن نیرو و زندگی می گیرد".
قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنّهَ بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ (بقره/69)
«گفتند: از خدای خود بخواه برای ما روشن کند آن چیست؟ موسی گفت: خدا می گوید: آن گاوی است زرد، رنگ آن پر رنگ یک دست است، بینندگان را خرسند و شادمان می کند».
پژوهش های علمی نشان می دهد که رنگ ها بر انسان و در زندگی وی تأثیر دارند. رنگ سبز احساس دوست داشتن زندگی و امید به زندگی را در انسان ایجاد می کند(به این خاطر پوشاک جراحان از رنگ سبز انتخاب شده که روی بیمار تأثیر بگذارد. و آیاتی که از پوشش بهشتیان در بهشت صحبت می کنند نیز می گویند که پوشاک آن ها سبز رنگ است)- رنگ ارغوانی انسان را به آرامش فرا می خواند- رنگ زرد دستگاه عصبی را پر جنب و جوش و انسان را با نشاط می کند(فعال می کند) و احساس شادمانی و خرسندی را در وی ایجاد می کند- رنگ آبی احساس سردی نمودن و رنگ سرخ احساس خشکی نمودن را در وی ایجاد می کند. همین طور درصد یادگیری در متون و تصاویر رنگی بیش تر از متون و تصاویر سیاه و سفید است(به عبارتی مغز چیزهای رنگی را بهتر ذخیره می کند و به یاد می آورد). رنگ به کارها معنی می دهد، در کارهایی که با اعداد با حجم زیاد صورت می گیرد درصد اشتباهات در اعداد رنگی کم تر از اعداد سیاه و سفید است.
در وجود مردم دنبال عیب نگرد که رسوایشان کنی وخودت را بی اعتماد.
سعدی
خدای رحمت کناد! پیرجماران، حضرت امام راحل(قدس سره الشریف) را. یکی از غرر کلماتی که از کام و کلام حضرتش، تراوید این بود: «عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید!»
او خود پیش و بیش از دیگران به آنچه میگفت، ایمان داشت و با پایبندی عملی بدان نشان داد که تا پشت پردههای عصمت رفتن، کاری ممکن است.
از مِثل امام(ره)، جز این انتظار نبوده و نیست که در ذهن و زبانش، وامدار قرآن بود و از خوان معرفت عِدل قرآن، پیشوایان پاک(علیهمالسلام)، ارتزاق میکرد.
خداوند در جای جای قرآن، فرایادمان میآورد که خلوت و جلوت نسبت بدو، معنا ندارد. این مفاهیم ساخته و پرداخته ذهن مرزساز و اندیشه ناراست انسانهای تهیایمانی است که گمان بردهاند خلوت از جلوت جداست. انسانهای پاکپیشه، اما چنین گمان سوئی ندارند. ایشان در محضر خدا، شرم از فکر گناه دارند چه رسد فعل گناه.
اینک، این مصحف بهحقناطق، فراروی ماست، گذر و گذاری کنیم بر آیاتی که تحذیر و تذکار میدهند که در تیررس چشمانی تیزبین هستیم که خلوت و جلوتمان، پیش آنها یکی است.
شاهد اول: خداوند. کریمه 14 سوره مبارکه علق: «أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یرَى آیا انسان ندانست که خداوند (همه اعمالش را) میبیند؟!»
در حدیثى مى خوانیم : «اعبد الله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک»: خدا را آنچنان عبادت کن که گوئى او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را به خوبى مى بیند.
نقل مى کنند بیدار دلى بعد از گناهى توبه کرده بود، و پیوسته مى گریست ، گفتند: چرا اینقدر گریه مى کنى ؟ مگر نمى دانى خداوند متعال غفور است ؟ گفت : آرى ، ممکن است او عفو کند، ولى این خجلت و شرمسارى که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم ؟!
گیرم که تو از سر گنه درگذرى
زان شرم که دیدى که چه کردم چه کنم ؟! (تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه)
از مِثل امام(ره)، جز این انتظار نبوده و نیست که در ذهن و زبانش، وامدار قرآن بود و از خوان معرفت عِدل قرآن، پیشوایان پاک(علیهمالسلام)، ارتزاق میکرد.
شاهد دوم: رسول خدا(ص). کریمه 45 سوره مبارکه احزاب: «یا أَیهَا النَّبِی إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا» ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و انذارکننده!
یکی از انگارهها و ایستارهای شیعیان، مساله «عرض اعمال» است. شیعه بر این باور است که اعمال ما، هر روز یا روزهایی خاص از هفته، به عرض پیامبر(ص) و اولیای دین(ع) رسانیده می شود. برخی گفتهاند مراد نامهها و طومارهایی است که ریز و درشت اعمال شیعیان صالح و طالح، در آن ضبط شده است. برخی دیگر می گویند نه صورت کتبی اعمال بل حقیقت اعمال در مشهد و مرئای ایشان است.
شاهد سوم: ائمه اطهار(ع). کریمه 105 سوره مبارکه توبه: «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُوْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ فَینَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مومنان، اعمال شما را میبینند! و بزودی، بسوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده میشوید؛ و شما را به آنچه عمل میکردید، خبر میدهد!»
برخی مومنان شاهد را بر ائمه اطهار حمل کردهاند. این سخن پربیراهه نیست چه، نمی توان گفت هر مومنی به صرف اتصاف به وصف ایمان، دارای چنین مرتبتی است. ایمان امری دارای مراتب است، پیشوایان پاک، مصداق اتم اهل ایمانند که چون بر بلندای قله ایمان نشستهاند از آن افق اعلا، پایین دست، پیداست.
شاهد چهارم. شهدا. کریمه 154 سوره مبارکه بقره: «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ» (آنان را که در راه خدا کشته می شوند ، مرده مخوانید آنها زنده اند و، شما در نمی یابید).
مقتول در راه خدا را «شهید» خواندهاند، چون زنده است و شاهد اعمال دیگران. شاید به اندیشهات بگذرد که زندهبودن شهدا، بر طریق مجاز است نه حقیقت. چنانکه عده ای همین را گفته اند. و گفته اند منظور این است که شهدا، نام و نشانشان زنده است. دوباره آیه را بخوان و در عبارت «ولکن لا تشعرون تامل کن». دستاورد تاملت جز این نباید باشد که «زنده» بودن، امری حقیقی است که آثار حیات بر آن مترتب می شود. چرا که ما به اینکه شهدا نامشان زنده است، دانائیم. پس آیه این راه نمی گوید!
شاهد پنجم. دو فرشته به نام رقیب و عتید. کریمه 18 سوره مبارکه ق: «مَا یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»
(انسان هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد مگر اینکه همان دم، فرشتهای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن) است!)
شاهد ششم. اعضا و جوارج بدن. کریمه 4 سوره مبارکه نور: «یوْمَ تَشْهَدُ عَلَیهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا یعْمَلُونَ»
(در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضد آنها به اعمالی که مرتکب میشدند گواهی میدهد!).
علامه طباطبایى(ره) در تفسیر این آیه مىفرماید: «شهادت اعضا، زمانى واقعیت دارد كه هر یك از اعضا در دنیا داراى شعور باشند و از عمل انسان آگاه باشند وگرنه هر گاه در قیامت خداوند به اعضا شعور بدهد و یا در آن روز به آنها آگاهى و صوت بدهد كه شهادت نخواهد بود. زیرا شاهد باید به هنگام عمل، هم حاضر باشد و هم عالم باشد تا بتواند ماجرا را دریابد و براى روزى دیگر گواهى بدهد. بنابراین همه اعضاى ما در این عالم داراى یك نوع آگاهى و شعورند، گرچه نوع آن علم و شعور با علم و شعور ما فرق داشته باشد.»(المیزان، ج 17، ص 402)
شاهد هفتم. زمین: کریمه 4 سوره مبارکه زلزال: « یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا»
(در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو میکند.)
شاهد هشتم. زمان( که منظور روز قیامت است). کریمه 103 سوره مبارکه هود. « إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِكَ یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ»
(قطعا در این [یادآوریها] براى كسى كه از عذاب آخرت مىترسد عبرتى است آن [روز] روزى است كه مردم را براى آن گرد مىآورند و آن [روز] روزى است كه [جملگى در آن] حاضر مىشوند)
کفش های خیلی تخت و صندل باعث ایجاد میخچه و ترک پاشنه پا می شود
کفش های خیلی تخت و انواع صندهای تخت و کفش های باله و غیره به خوبی از پا محافظت نمی کنند و این امر فشار زیادی به عضلات و تاندون ها وارد می آورد. کفی نازک این کفش ها و تماس مداوم پوست پا با آنها باعث بروز پینه و ترک پاشنه ها می شود. پوشیدن این نوع کفش ها و صندل ها در طولانی مدت باعث بدشکلی انگشت های پا شده و میخچه های دردناکی بر جای می گذارد.
زنی فاسد و هرزه گرد، با چند نفر از جوانان بنی اسرائیل روبرو شد. با قیافه زیبا و آرایش کرده خود آنها را فریفت. یکی از آن جوانان به دیگری گفت: «اگر فلان عابد هم این زن را ببیند فریفته اش خواهد شد.»
زن آلوده چون این سخن را شنید گفت: «به خدا سوگند تا او را نفریبم به خانه برنمی گردم.»
پس شب به خانه عابد رفت و درب را کوبید و گفت: «من زنی بی پناهم! امشب مرا در خانه خود جای بده.» ولی عابد امتناع ورزید.
زن گفت: «چند نفر جوان مرا تعقیب می کنند، اگر راهم ندهی، از چنگشان خلاصی نخواهم داشت.»
عابد چون این حرف را شنید به او اجازه ورود داد. همین که آن زن داخل خانه شد لباسش را از تن خود بیرون آورد و قامت دلارای خویش را در مقابل او جلوه داد. چون چشم عابد به پیکر زیبا و اندام دلفریب او افتاد چنان تحت تأثیر غریزه جنسی واقع شد که بی اختیار دست خود را بر اندامش نهاد. در این موقع ناگهان به خودش آمد و متوجه شد که چه کاری از او سرزده است. به طرف دیگی که برای تهیه غذا زیر آن آتشی افروخته بود رفت و دست خود را در آتش گذاشت.
زن پرسید: «این چه کاری است که می کنی؟»
او جواب داد: «دست من، خودسرانه کاری انجام داد، حالا دارم او را کیفر می دهم.»
زن از دیدن این وضع طاقت نیاورد و از خانه او خارج شد. در بین راه به عده ای از بنی اسرائیل برخورد کرد و گفت: «فلان عابد را در یابید که خود را آتش زد.» و وقتی آنها رسیدند مقداری از دست او را سوخته یافتند. (1)
……………………………………………………………………………………………………………..
1- بحار الانوار ج 14