لینک ثابت
در کوی تو نغمه خدا میشنوم
بوی شهدای کربلا میشنوم
از پردگیان عرش گرد حرمت
آوای خوش رضا رضا میشنوم
پیشاپیش میلاد امام رضا علیه السلام بر شما مبارک باد
بزرگ ترین سفری که در زندگی امام رضا (علیه السلام) واقع شد، سفر ایشان به ایران بود که امام در این سفر امید به خدا و صبر را به بهترین وجه به منصه ظهور کشاندند. امام رضا (علیه السلام) با کراهت و عدم میل این پیشنهاد را پذیرفته و آماده مسافرت شده بودند و یقین داشتند که از این مسافرت مراجعت نخواهند کرد و با خاندان خود وداع نمودند. مخول سجستانى گوید: «من در مدینه منوره بودم که مأمورین مأمون وارد شدند و در نظر داشتند که آن حضرت را به خراسان ببرند، حضرت رضا (علیه السلام) وارد مسجد حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) شدند و با جدشان تودیع کردند و هنگامى که می خواستند از مسجد بیرون شوند چند بار به طرف قبر مبارک حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برگشتند و با صداى بلند گریه کردند. در این هنگام من خدمت آن جناب رسیدم و سلام کردم و حضرت جواب سلام مرا دادند، من ایشان را تسلى دادم. حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: از من دیدن کنید زیرا من از جوار جدم خارج خواهم شد و در سرزمین غربت از دنیا خواهم رفت و در کنار هارون دفن خواهم گردید.»[1] می بینیم که حضرت مانند جد بزرگوارشان امام حسین (علیه السلام) با اشراف کامل به آینده و شهادت خود، به امید و خواست خدا پا در این عرصه می گذارند تا برنامه الهی را طبق جغرافیای عالم دنبال کنند. در ظاهر، عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله) به دعوت مأمون به سمت خراسان حرکت کردند، ولی در باطن ِماجرای سفر ایشان به ایران، می بینیم که ولی عالم با اقتدار کامل این حرکت را قافله سالاری کردند و به بهترین خیرات و سرانجام رساندند.
___________________________________________________________
1- . عطاردى، عزیزی، مسند الإمام الرضا(علیهالسلام)، المقدمة، ص: 52
هر که دارد به دلش مهر رضا….بسم الله
هر که دارد به سرش شور و نوا…بسم الله
هر که دلداده و شیدای حریم رضویست یاعلی گوید و یک ذکر دعا…بسم الله
السلام علیک یا شمس الشموس حضرت عشق علی ابن موسی الرضا(علیه السلام )
دلی را نشکن شاید خانه خدا باشد…….!!!!!
کسی را تحقیر نکن شاید محبوب خدا باشد…….!!!!!
هیچ گناهی را کوچک ندان شاید خشم خدا در آن باشد….!
از هیچ غمی ناله نکن شاید: امتحانی از سوی خدا باشد….!
در باب معنای توکل حسن بن جهم گوید: از حضرت رضا (علیه السلام) پرسیدم و گفتم: قربانت گردم توکل را برایم تعریف کنید؛ ایشان فرمودند: «از هیچ کس جز خداوند نترسى.»[1] یعنی این که در هر کار و فعلی که می خواهیم انجام دهیم، معیار، خوف و ترس از خلق خدا نباشد و فقط از خدا بترسیم و بس. در آن مسیری که خداوند معین کرده است حرکت کنیم، مخالف دستورات خداوند عمل نکنیم، خداوند را به وکالت بگیریم و اموراتمان را به او بسپاریم، هرچند به ظاهر از مخلوقات در امان نباشیم.
_______________________________________________________
1 ـ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده، ج 1، ص 807
روزی تمام روستایی ها تصمیم گرفتند تا برای بارش باران دعا کنند در روزی که همگی برای دعا جمع شده بودند
تنها یک پسر یچه با خود چتری داشت
برخی افراد با این دید که مؤمنان انسان هایی خشک و سرد هستند، از آنان دوری می کنند و یا حداقل نسبت به آنان بی میل و رغبت هستند؛ در حالیکه شادی، نشاط، شوخی و مزاح از شاخصه های اصلی مؤمنان است و این مهم در سیرۀ اهل بیت (علیهم السلام) نمایانگر است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) وقتی شخصی از یارانش را اندوهگین می دیدند، همانا او را با شوخی، شاد می کردند و این نسبت به تمام ائمه اطهار (علیهم السلام) صدق می کند. مزاح و شوخی در حد متعادل و بدون آن که معیارهای اخلاقی مخدوش شود، پسندیده و مورد تأیید عقل و شرع است. یونس شیبانی می گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمودند: «شوخی و مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ گفتم اندک است. فرمودند: چرا با یکدیگر مزاح نمی کنید؟ همانا مزاح از نشانه های حسن خلق است و تو به واسطۀ آن شادمانی در دل برادرت ایجاد می کنی.» این تمییز داده شدن مؤمنان بیانگر این مطلب است که آنان باید از این فضائل به بهترین نحو بهره ببرند. به عبارت دیگر شادی آنان باید به گونه ای باشد که ایمان شخص را تقویت کرده و فرد را در درجات ایمانی ارتفاع دهد. به طور کلی دو نوع شادی تعریف شده است: شادی ممدوح که مورد رضایت خداوند است و شادی مذموم که نارضایتی باری تعالی را در پی دارد. مهم ترین معیارهای شادی و نشاط ممدوح با محوریت توحید، دوری از گناه، احیای ارزشها، شاد کردن دیگران و شادی طبق سیره معصومین (علیه السلام) تبیین شده است و شادمانی برای گناه، افراط در شادی، دروغ شادی آور و شادمانی کاذب از مصادیق شادی مذموم است و در نهایت، مهم ترین عوامل شادی آفرین با تأکید بر قرآن و روایات در پرهیز از گناه و آزار مؤمن و اجتناب از لهو تبیین شده است. همان طور که تنة درخت، ایمان و اساسی ترین محور زندگی برای یک جوان مؤمن است، شاد بودن و فرح انگیزی نیز یکی از شاخصه های اصلی این درخت تنومند است. در شادی کردن باید مواظب بود که شادی ما، موجب ناراحتی فرد دیگری نشود.
ائمه اطهار (علیهم السلام) ضمن توجه به سرگرمی ها و تفریحات سالم و اهتمام به آنها و صرف بخشی از شبانه روز به تأمین لذت های حلال که کمک کنندۀ انسان در سایر امور است، عنایت ویژه ای به معنویات و لذتهای معنوی (دعا و مناجات و راز و نیاز با خدا) داشتند؛ زیرا تأثیر روانی نیایش و آرامش به وجود آمده از آن غیر قابل انکار است. به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) دربارۀ تقسیم بندی اوقات شبانه روز توصیه می کنند که آن را در چهار ساعت تقسیم کنید و یکی از آنها این است که از تفریحات و لذائذ بهره ببرید و از مسرت و شادی ساعات تفریح، نیروی انجام وظایف وقت های دیگر را تأمین کنید. نگاه قرآن و روایات اسلامی به نشاط و شادابی، نگاه مثبتی است و با تبیین مصادیق مورد قبول، آن را از علائم مؤمنان و اوصاف بهشتیان بر شمرده است.
«وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَىَ شَیْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّههُّ لاَ یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (سوره نحل آیه 76)
و خدا مثلى [دیگر] مىزند: دو مردند كه یكى از آنها لال است و هیچ كارى از او برنمىآید و او سربار خداوندگارش مىباشد. هر جا كه او را مىفرستد خیرى به همراه نمىآورد. آیا او با كسى كه به عدالت فرمان مىدهد و خود بر راه راست است یكسان است؟
ما معمولاً به “خاصیّت” ها خیلی اهمیت می دهیم، خاصیت میوه ها، غذاها، گیاهان، سنگ ها و ….
اما شاید به خاصیت خودمان هرگز فکر نکرده باشیم که آیا ما هم خاصیتی داریم؟
یا اصلاً خاصیت انسان ها به چیست؟
اگر کمی به اطراف مان دقت کنیم، خاصیت آدم ها را در خواهیم یافت، نیازی هم به آزمایشگاه و تجزیه و ترکیبشان نیست.
بعضی آدم ها هستند که خیلی راحتند، می خورند و می ریزند و می پاشند و هرگز برایشان اهمیتی ندارد که کاری که می کنند، حرفی که می زنند، و وجودشان آیا برای دیگران سودی دارد یا خیر؟
این ها برایشان این چیزها مهم نیستند یعنی خاصیتی ندارند همین که خودشان را این طرف و آن طرف می کشند هنر کرده اند، هرگز هیچ مسۆلیتی به عهده نمی گیرند، معمولاً شخصیت هایی وابسته اند و اطرافیان از اینها فراری هستند چرا که خرده فرمایشاتشان تمامی ندارد و خدای ناکرده اگر کوچکترین کاری از آنها خواسته شود از پسش بر نمی آیند یا زحمت را دو برابر می کنند.