لینک ثابت
خداوند در حوادث تلخ و شیرین زندگى انسان، چه مقدار نقش دارد؟
در قرآن مىخوانیم: «ما أصابك مِن حَسنةٍ فَمِن اللّه و ما أصابك مِن سَیِّئة فَمِن نَفسك»(سوره نساء، آیه 79) هر خوبى به تو رسد از خداوند است ولى هر بدى كه به تو رسد از نفس خودت مىباشد.
كره زمین كه به دور خود و خورشید مىگردد و همواره بخشى از آن روشن و بخشى دیگر تاریك است، هر كجاى آن روشن باشد از خورشید است و هر كجاى آن تاریك باشد، از خود زمین است.
خداوند انگور را آفرید، ولى بشر از آن شراب مىسازد كه مایه بروز هزاران حادثه و بیمارى است.
خداوند به انسان قدرت داد، ولى عدّهاى با سوء استفاده از این قدرت، به محرومان ضربه مىزنند.
خداوند به انسان عقل داد، ولى عدّهاى از این عقل سوء استفاده كرده و به دنبال مكر و حیله براى مردم هستند.
پس آنچه از سوى خداوند است، نیكوست و بدىها از خود ما سرچشمه مىگیرد.
حضرت علاّمه حسن زاده آملی حفظه الله مى فرمايند: بعد از نماز صبح جمعه 17 شهريور 1348 در حال توجه نشسته بودم ، پس از برهه اى بدنم به ارتعاش آمد ولى خفيف بود.
بعد از چند لحظه اى شنيدم شخصى با زبانى بسيار شيوا و شيرين اين آيه كريمه را قرائت مى كند :
انّ الله و ملائكته يصلّون على النّبى يا ايّها الّذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليما .
ولى من آن شخص را نمى ديدم ، و من هم با شنيدن آن آيه صلوات مى فرستادم . در آن حال يكى به من گفت : بگو يا رسول الله و من پى در پى مى گفتم يا رسول الله ، و پس از آن با جمعى از مخلوق خاص محشور شدم كه گفت و شنود بسيارى با هم داشتيم .
بعد از آن كه از آن حال باز آمدم متنبه شدم كه تلاوت آيه فوق از اين جهت بود كه روز جمعه بود، و ذكر صلوات در اين روز بسيار وارد شده است .
برگرفته از : کتاب داستان های عارفانه
یکی از اساتیدم قدّس سرّه برایم نقل کرده است که جناب آقا سیّد احمد کربلایی روزی کلید حجره اش را گم کرده بود، و درب حجره مقفّل ( قفل شده ) بود.
مرحوم سیّد گفت: مگر جدّه ام فاطمه زهرا سلام الله علیها از مادر موسی کمتر است؟
نام او را به زبان آورد و گفت : یا فاطمه! و قفل را کشید و باز شد.
روزی روزگاری،طاووس و لاک پشتی بودن که دوستای خوبی برای هم بودن.طاووس نزدیک درخت کنار رودی که لاک پشت زندگی می کرد، خونه داشت.. هر روز پس از اینکه طاووس نزدیک رودخانه آبی می خورد، برای سرگرم کردن دوستش با او بازي مي كرد.
یک روز بدشانس، یک شکارچی پرنده، طاووس را به دام انداخت و خواست که اونو به بازار ببره. پرنده غمگین، از شکارچی اش خواهش کرد که بهش اجازه بده از لاک پشت خداحافظی کنه.
شکارچی خواهش طاووس رو قبول کرد و اونو پیش لاک پشت برد. لاک پشت از این که میدید دوستش اسیر شده خیلی ناراحت شد.اون از شکارچی خواهش کرد که طاووس رو در عوض دادن هدیه ای با ارزش رها کنه. شکارچی قبول کرد.بعد، لاک پشت داخل آب شیرجه زد و بعد از لحظه ای با مرواریدی زیبا بیرون اومد. شکارچی که از دیدن این کار لاک پشت متحیر شده بود فوری اجازه داد که طاووس بره. مدت کوتاهی بعد از این ماجرا، مرد حریص برگشت و به لاک پشت گفت که برای آزادی پرنده، چیز کمی گرفته و تهدید کرد که دوباره طاووس رو اسیر میکنه مگه اینکه مروارید دیگه ای شبیه مروارید قبلی بگیره. لاک پشت که قبلا به دوستش نصیحت کرده بود برای آزاد بودن ، به جنگل دوردستی بره ،خیلی از دست مرد حریص، عصبانی شد.
لاک پشت گفت:بسیار خوب، اگه اصرار داری مروارید دیگه ای شبیه قبلی داشته باشی، مروارید رو به من بده تا عین اونو برات پیدا کنم. شکارچی به خاطر طمعش ،مروارید رو به لاک پشت داد. لاک پشت درحالیکه با شنا کردن از مرد دور می شد گفت: من نادان نیستم که یکی بگیرم و دوتا بدم. بعد بدون اینکه حتی یه مروارید به شکارجی بده، در آب ناپدید شد.
((ابوعلى بن سينا)) هنوز به سن بيست سال نرسيده بو كه علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهى و طبيعى و رياضى و دينى زمان خود سرآمد عصر شد. روزى به مجلس درس ((ابو على بن مسكويه ))، دانشمند معروف آن زمان ، حاضر شد. با كمال غرور گردويى را به جلو ابن مسكويه افكند و گفت مساحت سطح اين را تعيين كن .
ابن مسكويه جزوهايى از يك كتاب كه در علم اخلاق و تربيت نوشته بود (كتاب طهارة الاعراق )، به جلو ابن سينا گذاشت و گفت :((تو نخست اخلاق خود را اصلاح كن تا من مساحت سطح گردو را تعيين كنم ، تو به اصلاح اخلاق خود محتاجترى از من به تعيين مساحت سطح اين گردو)).
بوعلى از اين گفتار شرمسار شد و اين جمله راهنماى اخلاقى او در همه عمر قرار گرفت.
اما استعمار بازهم با پیشرفت بیشتر جوامع تغییر یافت و امروز دیگر خبری از جنگ و گماشته داخلی وجود ندارد لیکن در عصر کنونی استعمار توسط نشانه روی فرهنگ مخصوصا در بین نسل جوان کشورهای در حال توسعه ادامه می یابد لذا می توان گفت متاسفانه ابر قدرت ها در این زمینه موفقیت هایی نیز بدست آورده اند. امروزه ماهواره، اینترنت، شبکه های اجتماعی و بازی های ویدیوئی دست به دست هم داده اند تا نسبت به اشاعه فرهنگ غلط اسلامی و تضعیف پایه های معنویت در جامعه بکوشند.جامعه امروز به رغم اینکه افراد مذهبی و کسانی که دغدغه دین را دارند، را به چشم خود زیاد می بیند اما متاسفانه امثال رئیس علی دلواری را کم شاهد هستیم …
تا به کی باید منتظر باشیم دیگران کار بکنند؟
نگران فرزندان خودتان در آینده باشید…..