تبلیغ یک ابزار اساسی .....
امروز تبلیغ در دنیا خیلی نقش پیدا کرده است و همیشه همین جور بوده است. قبلاً این ابزارها نبود؛ این ارتباطهای نزدیک نبود. ما معممین یک امتیاز داریم که تبلیغ رویاروی و چهرهبهچهره میکنیم. این یک کار بینظیری است که هیچ چیزی جای این را نمیگیرد؛ منبر رفتن، با مردم حرف زدن. این، از سایر شیوههای تبلیغ، از جهاتی کارسازتر است - آن جهات هنری و غیره، آنها هم در جای خود لازم است - اما این یک تأثیری دارد، یک خلأئی را پر میکند که سایر دستگاهها و شیوههای تبلیغی این اثر را ندارد. پس تبلیغ مهم است و امروز ابزار اساسی است. ما هم یکی از شیوههای مؤثر تبلیغ را در اختیار داریم.
بیانات مقام معظم رهبری مدظله العالی در جمع طلاب و روحانیون
آیتالله مهدوی کنی و توصیه رجبعلی خیاط
آیتالله مهدویکنی رئیس مجلس خبرگان رهبری، در خاطرات خود به ماجرای معمم شدن خود اشاره میکند و میگوید:
«…اولین روزی که من معمم شدم، ۱۴ یا ۱۵ سال سن داشتم. روز عید غدیر بود و به دست آیت الله برهان، رحمت الله علیه معمم شدم. ایشان خیلی اصرار داشتند که ما در روز غدیر معمم شویم و بنده آن روز لباس نداشتم و ایشان که قدشان چندان بلند نبود، گفتند من لباس خودم را به شما عاریه می دهم- البته نمی بخشم!- یک قبا و عبا به من دادند و گفتند عمامه را برو خودت بخر.
من نزد پدرم رحمت الله علیه رفتم، ایشان معمم نبود ولی به روحانیت علاقه داشت و منزل ما همیشه مرکز تجمع و رفت و آمد علما در کن بود. پدرم، خیلی علاقه داشت که من روحانی شوم و من را به همین منظور به قم برد.
به من گفت حالا که می خواهی معمم شوی، اگر در کوچه و خیابان مردم از تو مسأله بپرسند، سواد نداری که جواب آنها را بدهی. گفتم من نمی دانم، استادم آیت الله برهان گفته اند که من باید معمم شوم. من مرید آیت الله برهان بودم و هر چه ایشان می گفت، عمل می کردم.
آن زمان افراد معمم بسیار کم بودند. شهریور ماه سال ۲۰ ۱۳بود و مدرسه های علوم دینی تعطیل شده بودند و علما و طلبه کم بودند. در تهران مدرسه مروی دست وزارت فرهنگ وقت بود و دانشگاهیان در آنجا درس می خواندند. مدارس را در اختیار دولت قرار داده و همه موقوفات را گرفته بودند.
پس از معمم شدن، برای سفارش لباس رفتیم سراغ مرحوم استاد شیخ رجبعلی خیاط و اولین لباس من را ایشان دوخت. ایشان به من گفت آقا می خواهی چه کار بشوی؟ گفتم می خواهم طلبه شوم. گفت می خواهی آدم بشوی یا طلبه؟ گفتم من آدم شدن را نمی فهمم یعنی چی؟ می خواهم طلبه شوم. گفت: اگر آدم بشوی بهتر است تا طلبه.
آدم هم می تواند طلبه باشد و هم آدم. گفتم چگونه می شود آدم شد؟ گفت: هر کاری که می کنی برای خدا بکن. اگر چلوکباب هم می خوری برای خداوند بخور.گفتم چلوکباب را که نمی شود برای خدا خورد! گفت: چرا می شود، اگر برای شکم بارگی غذا خوردی، این هوا هوس است اما اگر برای این هدف غذا بخوری که قدرتی بگیری تا خدمت و عبادت کنی، این می شود برای خدا. به من گفت تا آخر عمرت یادت باشد که هر کاری می کنی برای خدا بکن. شاید نفس آن مرد که خیاطی اهل دل بود و برخی از علما به ایشان ارادت داشتند، در دل ما اثر کرده باشد و برخی کارهای ما برای خدا باشد.
طلبگی
می گویند چرا شیعه نماز اول وقت نمی خواند.
برادران عزیز، اول اذان همه كارها را تعطیل كنید. اگر بازاری هستید، نمی خواهید مغازه را ببندید، داخل مغازه نماز بخوانید، یكی از بازاری ها، یك روز خودش در مغازه نماز می خواند و شاگردش را به جماعت می فرستاد و یك روز برعكس، اگر نمازت را اول وقت بخوانی خدا همه كارهایت را سر و سامان می دهد و در ضمن خواندن، حضور قلب را هم رعایت كن. باید حضور قلب را از خدا بخواهی. آیت الله سید عبد الهادی شیرازی قبل از تكبیره الاحرام، عرضه می داشتند: السلام علیك یا ابا عبد الله، این هم در حضور قلب موثر است. مطلب دیگر اینكه فكر كن آخرین نمازی است كه می خوانی، آن وقت شروع به نماز كن و این خیلی تاثیر دارد.
گویند شخصی كه اهل روستا بود سه كار داشت یكی اینكه گندمش را به آسیاب داده بود برای آرد كردن، و باید زود می گرفت، دوم اینكه الاغش گم شده بود و باید دنبال آن می رفت و سوم اینكه نوبت آب دادن زمینش بود و باید باغش را آب می داد، و در همان حال دید وقت اذان است، گفت حالا نماز را بخوانیم، خدا بزرگ است و توكل بر خدا كرد. نماز را كه خواند شخصی آمد و گفت: فلانی گندم شما را آسیابان، اشتباها زودتر آرد كرده و من برایت آورده ام. چون مشغول تعقیبات نماز شد، شخصی سرش را داخل مسجد كرد و گفت باباجان چرا نیامدی باغت را آب بدهی، ما باغت را آب دادیم، نماز دوم را كه خواند خواست برود شخصی دیگر آمد و گفت: این الاغ را دیدم كه دارد می رود فهمیدم مال شما است، گرفتم و آوردم.
امام صادق علیه السلام فرمودند: فَضل الوقت الاول علی الاخیر كفضل الآ خرة علی الدنیا (برتری نماز اول وقت بر آخر وقت، مثل برتری آخرت بر دنیا است {بحار ج 82 ص 359}.
اگر سر ظهر پدرت تو را صدا بزند و تو همان موقع بگویی بله، می گوید: بیا پدر جان كارت دارم، ولی اگر بعد از ظهر بروی بگوئی: پدر جان ظهر مرا صدا زدید، چكار داشتید؟ پدر می گوید: الان جواب می دهی. من ظهر تو را صدا زدم. نماز هم چنین است یعنی خداوند اول ظهر صدا می زند قد قامت الصلوة ولی تو بعد بروی و بگوئی الله اكبر
شاخصه های زی طلبگی
برای بیان شاخصه های زی طلبگی ابتدا لازم است که معیاری ارائه دهیم چون خیلی از چیزها حرمتی در آن نیست ولی چون روحانی در آن جایگاه هست نباید آن را دارا باشد بنابراین اگر معتقد باشیم که زهد و تقوا یعنی داشتن اهدافی که به خاطر آن، ضوابط و حدومرزها و ترمزهایی برای روحانیت ایجاد می شود که موجب می گردد که از برخی از خطوط تجاوز نکند اگرچه آن چیزها حلیت داشته باشد.
فلذا داشتن مسکن زیبا و وسیع اگرچه حرمتی ندارد ولی اگر جامعه ای مردمانشان نیازمند به یک مسکن چهل یا پنجاه متری باشند داشتن مسکنی هزار متری برای روحانیت می تواند شکنندگی داشته باشد.
بر این اساس می توان شاخصه های زیر را برای زی طلبگی نام برد.
1 - اولین شاخصه این است کهزندگی روحانیت نباید بالاتر از مردم عادی باشد. (هم سطح بودن زندگی روحانیت با زندگی مردم عادی)؛
2 - عدم گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا «تجمل گرایی باعث تباهی معنویت، پژمرده شدن نهال دانش، خدمت به ستمکاران و گریز از مبارزه و مقاومت و رو به ضعف نهادن ارزش ها و سستی در بنیان های معنوی خواهد شد؛
3 -پرهیز از اسراف، خوشگذرانی و مجالس شب نشینی، «اگر اندیشه اسراف، عیاشی و مجالس شب نشینی در مغز یک محصل دینی پیدا شود و کوچکترین تمایلی به این امور نشان بدهد سقوطش حتمی است؛
4 - پرهیز از مصرف گرایی و رفاه زدگی، حرکت در مسیر دنیا، امام خمینی در این باره به روحانیت این هشدار را می دهند که «کسانی که سرمنشاء کارهای بزرگ شدند و در میدان فقه و فلسفه و اجتماع پیشتاز بودند، ساده زندگی می کردند و در خانه های کوچک و تهی از امکانات معمولی، کتاب های پرارزش نوشتند .
و شاگردان بنام تربیت کردند، صاحب جواهر و شیخ انصاری زندگی ساده و بی پیرایه داشتند و شیخ عبدالکریم حائری و شیخ ابوالقاسم قمی و شیخ مهدی و میرزا محمدتقی برقعی و میرزا محمد ارباب که آن همه برکت ها به دستشان جاری شد، ساده زندگی می کردند.
باید مواظب باشید که هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند.
بنابراین چون دنیاگرایی و رفاه طلبی مانع سازندگی و ابزار منحرف کننده روحانیت خواهد بود. فلذا لازم و بایسته است که مربیان حوزه، معلمان اخلاقی حوزه، باید دائماً مواظب باشند و زنگ خطری را برای طلبه ها به صدا درآورند تا خلوص و زی طلبگی حفظ شود؛ چون خلوص برای خدا و اخلاص در عمل عنصر اصلی سازندگی تحصیلات حوزه و روحانیت است به ویژه در دوران ما، چون روحانیون در مشاغل حساس قرار می گیرند،
و این جایگاه ضمن این که امید و نشاط به زندگی طلبگی می دهد ممکن است که انگیزه های مادی هم ایجاد کند و به آن خلوصی که در گذشتهِ روحانیت بود صدمه وارد کند فلذا امام می گویند:
شما آقایان باید خود را برای حفظ امانت الهی مجهز کنید، امین شوید، دنیا را در نظر خود تنزل دهید، البته نمی توانید مثل حضرت امیر(علیه السلام) باشید که می فرمود دنیا در نظر من مثل عطسه بز است، لیکن از حطام دنیا اعراض کنید، نفوس خود را تزکیه کنید، متوجه به حق تعالی شوید، متقی باشید، اگر خدای ناکرده برای این درس می خوانید که فردا به نوایی برسید نه فقیه خواهید شد و نه امین اسلام خواهید بود.
به هر مکانی نروید
روحانی هر جایی نباید برود، هر جایی نباید بنشیند. مثلا کنار خیابان روی جدول ننشیند یا در مکان های عمومی و پر رفت و
آمد، یا جایی که همه روی زمین نشسته اند، بالای صندلی ننشیند و اگر مجبور بود بنشیند در نشستن هم مراعات کند،
مثلاً یک پا را روی پای دیگر نیندازد. و همچنین نباید دست زن و بچه را بگیرد و برود پارک یا شهر بازی یا سینما.
یا برود ساندویچی و یک ساندویچ بگیرد و پشتش هم نوشابه بخورد.
البته این گونه امور حرام نیست ولی بعضی از مردم این اعمال را از ما روحانیون توقع ندارند، لذا ما باید رعایت عرفیات طلبگی را بکنیم.
خرید اجناس
در خرید کردن برای منزل دقت کن که مورد سوء تفاهم از سوی مردم واقع نشوی.
مثلاً یک روحانی حتی المقدور سعی کند که کم تر با همسرش در خیابان راه بیفتد و به خرید برود.
به مغازه هایی که چیزهای گران قیمت می فروشند نرود؛ مثلاً به بنگاه های ماشین فروشی و فروشگاه های تلویزیون و غیر
ذلک. اگر هم نیازی داشت می تواند محارم خود یا افراد مورد اطمینان و با تجربه را بفرستد.
دقت در معاشرت با مردم
روحانی نباید با کسی که به دین و دستورات دین اهمیت نمی دهد معاشرت کند
(مگر این که قصد راهنمایی او را داشته باشد) و نباید چنین افرادی به منزل او رفت و آمد کنند.