اهل بیت علیهم السلام رابه دنیا و مادیات نفروشید .
امام حسين فرمود: ما خانواده را به ماديات و دنيا نفروشيد
اين قضيه توسط خطيب محترم، آقاي حاج سيد عبدالله تقوي نقل شده است: چندين سال است كه در تهران در مجالس و محافل حسيني منبر مي روم و افتخار نوكري جد مظلومم امام حسين عليه السلام را دارم. يكي از شبها كه حدود ساعت نه، پس از تمام شدن منبر به منزل برگشتم، تلفن زنگ زد. گوشي را برداشتم، ديدم يكي از دوستان است. ايشان فرمود: فلان شخصي بازاري به رحمت خدا رفته است و فردا بعد از ظهر در فلان مسجد، مجلس ترحيم او برگزار مي شود؛ من شما را جهت سخنراني در مجلس ختم آن مرحوم، به فرزندانش معرفي كرده ام. سر ساعت سه بعدازظهر در آنجا حاضر باشيد. در همان حال به يادم آمدم كه روز گذشته، در مجلسي، روضه ي ماهيانه ي خانگي خواندم و خانمي در آن مجلس با التماس به من گفتند: «فردا عصر، در همين ساعت به منزل ما تشريف بياوريد، من حاجتي دارم و نذر كرده ام سفره ي حضرت رقيه خاتون سلام الله عليها بيندازم و شما بايد روضه توسل به حضرت رقيه عليهاالسلام بخوانيد.» من به آن خانم قول دادم كه سر ساعت موعود به منزل آنها بروم. به هر حال به دوستم گفتم: «من براي فردا قول داده ام كه در منزلي روضه ي حضرت رقيه سلام الله عليها بخوانم.» دوستم گفت: اي آقا! من خواستم به شما خدمتي كرده باشم، شما چه فكر مي كنيد؟! در اين هنگام، بنده با خود فكر كردم كه بايد چندين مجلس روضه حضرت رقيه و حضرت علي اصغر عليهماالسلام بخوانم، تا سي تومان پول به من بدهند! اكنون اين تاجر سرمايه دار فوت شده است و براي سخنراني در مجلس او، پول زيادي مي دهند. به هر حال از رفتن به منزل آن زن منصرف شدم و براي مجلس ختم قول دادم. هنگامي كه به خواب رفتم، در عالم رؤيا ديدم، در خيابان، در سر نبش همان كوچه اي كه ديروز در آنجا روضه خوانده بودم، يك سيد نوراني ايستاده بود و دست يك دختر سه ساله اي را هم در دست داشت. با هم سلام و تعارف كرديم و من از ايشان پرسيدم: نام شريفتان چيست و در كجاي تهران سكونت داريد؟ ايشان پاسخ داد: «من در همه ي مجالس سوگواري خودم حاضر مي شوم و اين دختر هم دختر سه ساله ي من رقيه است. شما، ما خانواده را به ماديات و دنيا نفروشيد. چرا اين زن را پس از آنكه به وي قول داديد كه در منزلش روضه بخوانيد، چشم انتظار گذاشتيد؟ چرا به خاطر اينكه آن حاجي بازاري كه فوت شد وراثش پول بيشتري به تو مي دهند، مي خواهي خلف وعده بكني؟! و بنا كردند به شدت گريه كردن و با آن دختر به سمت همان خانه اي كه آن زن منتظر من بود، رفتند. من بيدار شدم وبه دوستم تلفن كردم. حدود ساعت 2 بعد از نصف شب بود. با گريه به او گفتم: فلاني، فردا براي مجلس ترحيم آن حاجي، منتظر من نباشد، كه به هيچ وجهي نخواهم آمد. فردا نيز سر ساعت به منزل آن خانم رفتم و مصيبت حضرت رقيه خاتون عليهاالسلام را خواندم و اين قضيه را هم روي منبر گفتم. هم خودم و هم مستمعين، شديدا منقلب گشتيم و گريه ي بي سابقه اي بر ما حاكم شد، به طوري كه بعد از ختم روضه هم، باز همگي به شدت گريه مي كرديم و بوي عطر خوشي فضاي خانه را فراگرفته بود و من تا به حال چنين حالي در خود نديده بودم.
ستاره ي درخشان شام، ص 277.
قهرمان عظیم حسین
اگر شهادت حسين بن علي صرفا يك جريان حزن آور مي بود،
اگر صرفا يك مصيبت مي بود،
اگر صرفا اين مي بود كه خوني به ناحق ريخته شده است
و به تعبير ديگر صرفا نفله شدن يك شخصيت مي بود،
ولو شخصيت بسيار بزرگي، هرگز چنين آثاري را به دنبال خود نمي آورد.
شهادت حسين بن علي، از آن جهت كه اين داستان و تاريخچه، تنها يك مصيبت و يك جنايت و ستمگري از طرف يك عده اي جنايتگر نبود،
بلكه يك قهرمان بسيار و بسيار بزرگ از طرف همان كسي بود كه جنايت ها را بر او وارد كردند.
حماسه حسيني، ج 1، ص 162.
رحلت حضرت آیت الله مهدوی کنی
سم الله الرحمن الرحیم با تأسف و تأثر اطلاع یافتیم که عالم مجاهد و پارسا حضرت آیتالله آقای حاج شیخ محمدرضا مهدوی کنی رضواناللهعلیه دار فانی را وداع گفته و دوستان و ارادتمندان خود را داغدار کرده است. این عالم بزرگوار از جملهی نخستین مبارزان راه دشوار انقلاب و از چهرههای اثرگذار و یاران صمیمی نظام جمهوری اسلامی و از وفاداران غیور و صادق امام بزرگوار بود و در همهی عرصههای مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت تمام نقشآفرینی کرد. از عضویت در شورای انقلاب و سپس تشکیل کمیتههای انقلاب در آغاز تأسیس نظام اسلامی تا تصدی وزارت کشور و سپس قبول نخست وزیری در یکی از سختترین دورانهای جمهوری اسلامی، و تا ورود در عرصهی تولید علم و تربیت جوانان صالح و تأسیس دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) و تا امامت جمعه تهران و سرانجام ریاست مجلس خبرگان، همه جا و همه وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزههای جناحی و قبیلهئی را به حیطهی فعالیتهای گسترده و اثرگذار خود راه نداد. این انسان بزرگ و پرهیزگار، همهی وزن وزین خود را در همهی حوادث این دهها سال در کفهی حق و حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیرهی انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید. رحمت و رضوان الهی بر روان پاک او باد. اینجانب به خاندان گرامی و برادر عالیقدر ایشان، و به مردم ایران و روحانیت عظیم الشأن و همهی ارادتمندان و شاگردان و دستپروردگان آن مرحوم صمیمانه تسلیت میگویم و علو درجات وی را از خداوند متعال مسألت مینمایم. سید علی خامنهای ۹۳/۷/۲۹
عید غدیر مبارک
امام صادق(ع) فرمود:
عيد غدير، روز عبادت و نماز و سپاس و ستايش خداست و روز سرور و شادى است به خاطر ولايت ما خاندان كه خدابر شما منت گذارد و من دوست دارم كه شما آن روز را روزه بگيريد.
روز عرفه
امام سجاد علیه السلام :
اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَه .
صحیفه سجادیه، ص220
خدایاامروز روز عرفه است روزی که آن
را گرامی داشتی و کرامت و عظمت دادی.
دعای برگزیده روز عرفه
آيه شماره 127 از سوره مبارکه بقره وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه [كعبه] را بالا مىبردند [مىگفتند] اى پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواى دانايى
بانیان كارهاى نیك را فراموش نكنیم. «اذیرفع» «اذ» یعنى گذشته را یاد كن. در مسیر اهداف الهى، كار بنّایى و كارگرى نیز عبادت است. لذا از خداوند قبولى آنرا مىخواهند. «یرفع ابراهیم القواعد… ربنّا تقبّل منّا» كار مهم نیست، قبول شدن آن اهمیّت دارد. حتّى اگر كعبه بسازیم، ولى مورد قبول خدا قرار نگیرد، ارزش ندارد. «ربّنا تقبّل» كارهاى خود را در برابر عظمت خداوند، قابل ذكر ندانیم. حضرت ابراهیم نامى از كار و بنایى خود نبرد و فقط گفت: «ربّنا تقبّل منّا» در روایات آمده است: از شرایط استجابت و آداب دعا، ستایش خداوند است. ابراهیم علیه السلام دعاى خود را با ستایش پروردگار همراه ساخته است. «انّك انت السمیع العلیم»
چرا معصوم هفتم باقر نام گرفتند
در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدین لقب (باقر) می خواندند زیرا علوم را می شکافت و باز می کرد.در صحاح آمده است: «تبقر، یعنی توسع در علم» .و در قاموس گفته شده است : محمد بن علی بن حسین را باقر می خواندند چون در علم تبحر داشت.در لسان العرب نیز ذکر شده است: آن حضرت را باقر می خواندند چرا که علم را می شکافت و به اصل آن پی می برد و فروع علم را از آن استنباط می کرد و دامنه علوم را می شکافت و وسعت می داد.ابن حجر در صواعق می نویسد: «او را باقر می خواندند و این کلمه از «بقر الارض» اخذ شده است، یعنی آنکه زمین را می شکافد و مکنونات آن را آشکار می کند.زیرا او نیز گنجینه های نهانی معارف و حقایق احکام و حکمتها و لطایف را که جز از دید کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار می کرد.» از این رو درباره وی گفته می شد که آن حضرت شکافنده علم و جامع آن و نیز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است.در تذکرة الخواص نیز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زیرا در اثر سجده های فراوان، پیشانی اش شکاف برداشته بود.برخی هم گویند چون آن حضرت از دانش بسیار برخوردار بود او را باقر می خواندند.آنگاه به نقل سخن جوهری در صحاح می پردازد.
شیخ صدوق در علل الشرایع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفی پرسیدم چرا به امام پنجم، باقر می گفتند؟ گفت: «چون علم را می شکافت و اسرار آن را آشکار می کرد» .در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته اند برای هیچ یک از فرزندان حسن و حسین (ع) این اندازه از علوم، از قبیل تفسیر و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که برای امام باقر (ع) .محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سی هزار حدیث پرسش کردم.
یا باقر العلوم علیه السلام
امام محمدباقر علیه السلام :
سه خصلت است که دارنده اش نمي ميرد تا عاقبت شوم آن را ببيند : ستمکاري ، ازخويشان بريدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست .
کافي ، ج 75، ص (174)